این بار از آنسو….
در پی حوادث اخیر پس از انتخابات ایران، موج جددیدی از مهاجرت و پناهندگی به کشورهای غربی آغاز شده است. البته نکته ی کار اینجاست که بسیاری از افراد و مهاجران تازه از جانب طبقه ای می آیند که تا کنون نمایندگان کمتری در جامعه ی پناهندگان ایرانی داشته اند. افرادی از بدنه ی جامعه ی سینمایی و یا از داخل صدا و سیمای به اصطلاح ملی و حتی روزنامه نگارانی که تا چندی قبل همراه و همکار با رسانه های وابسته به دولت بوده اند.
در این میان نخستین خبر پر و سر و صدای هفته ی پیش در این باب، خبر پناهنده شدن نرگس کلهر، فرزند مشاور احمدی نژاد بود. این جوان فیلمساز که برای شرکت در فستیوال فیلم های حقوق بشری نورنبرگ راهی آلمان شده بود، پس از اتمام به کار این فستیوال به ایران باز نگشت و از دولت آلمان تقاضای پناهندگی سیاسی کرد.
وی که فیلمش را برداشتی آزاد از روایت کافکا معرفی می کند، در پاسخ به حنا مخملباف در باره ی علت انتخاب داستاتی باب شکنجه و زجر انسانی می گوید : “ دوست داشتم فیلمم تنها یک اقتباس آزاد باشد و در میان داستان هایی که خواندم تنها ماجرای این قصه بود که با من سازگاری داشت و می توانستم با شخصیتی که به داستان می آید هم ذات پنداری کنم… “
چنین است که جوانی علاقه مند به هنر و سینما در مقابل دوربین جوانی دیگر از اهالی قوم سینما، لب به این اعتراف می گشاید که تنها با شخصیتی که رنج می کشد و بی دلیل آزار می بیند ارتباط برقرار می کند و این ماجرا بی شک ریشه در معضلات بنیادین جامعه ای دارد که در آن روال عادی و روزمره ی زندگی نیز نوعی شکنجه به حساب می آید.
وی همچنین در ادامه ی مصاحبه اش با حنا مخملباف انگشت اشاره بر این موضوع می نهد که در روزگار امروز “ سکوت ” عکس العمل مناسبی نیست. وی که پیشتر راه زندگی خودش را از پدر جدا دانسته بود درباره ی جنبش آزادی خواهانه ی مردم ایران گفت که : “ احساس کردم در این میانه سکوت پاسخ مناسبی نیست. من می توانستم در تهران بنشینم و به مشغولیت های فیلم سازی ام ادامه بدهم اما احساس کردم در این موقعیت باید به جمعی پیوست که همگی یک صدا و یک دل اند و یک خواسته دارند. ” او همچنین اضافه می کند که پیوستن به این جمع وظیفه ی انسانی او بوده و حالا دیگر دلگیر شدن پدر و اطرافیان اهمیتی ندارد.
این فیلمساز جوان همچنین در پاسخ به سوال حنا مخملباف که از او در باره ی حرف های ناگفته با پدرش پرسیده بود، گفت: “ من خوشحال می شوم اگر پدر فیلمم را ببیند و این مصاحبه را هم. من می گویم که این تاز اول راه است و من می خواهم این راه را ادامه بدهم. خوشحال می شوم اگر او نظرش را راجع به فیلمم بگوید و از آن حمایت کند… “
اما نقطه ی اوج کلام صلح آمیز و سبز وی پاسخ به سوال آخرین مخملباف بود که : “ تو از مشاور احمدی نژاد می خواهی که از یک جوان سبز حمایت کند؟ ” و پاسخ صریح نرگس کلهر که : “ بله نه تنها از پدر که از خود آقای احمدی نژاد هم می خواهم که از جنبش سبز حمایت کند. قرار نیست آدم همیشه بر یک عقیده باشد. جایی باید مکث کنیم، چشمانمان را بگشاییم، فکر کنیم و از نو تصمیم بگیریم… “
اما دیگر خبر بحث برانگیز هفته برمی گردد به ماجرای پناه آوردن یکی دیگر از نمایندگان فرهنگی ایران به کشورهای اروپایی. این بار سخن از پناهنده شدن مهدی رستم پور گزارشگر و تحلیل گر کشتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. وی که به همراه تیم ملی کشتی ایران به دانمارک آمده بود پس از اتمام مسابقات به همراه این تیم به ایران باز نگشت تا خبرهایی در این زمینه گوش به گوش بگردد و نقل محافل خبری ایران شود.
پس از گسترش خبر پناهنده شدن این مجری با سابقه ی تلویزیون، مسئولین ورزش و صدا و سیما همزمان این خبر را تکذیب کردند و آن را شایعه ای بی اساس، ساخته ی رسانه های بیگانه قلمداد کردد. تا جایی که یزدانی خرم رئیس فدراسیون کشتی بلافاصله در مصاحبه با روزنامه های داخلی این خبررا تکذیب و اعلام کرد که مسئولین امر از غیبت رستم پور مطلع بوده اند و او با هماهنگی قبلی چند روزی بیشتر در دانمارک خواهد ماند. وی همچنین حضور همسر و خانواده ی رستم پور در ایران را نشانه ای دیگر برای بازگشت زود هنگام رستم پور دانسته و از مردم خواسته بود تا به این شایعه های بی اساس توجهی نکنند.
اما در دیگر سو، تنها چند روز پس از مصاحبه ی یزدانی خرم با جراید داخلی، مهدی رستم پور خبر پناهنده شدنش به دانمارک را تایید کرد و این عمل را سمبلی از اعتراض وی به سیستم سانسور حکومتی دانست. وی که با خبرنگار رادیو فردا صحبت می کرد همچنین درباره ی سیستم سانسور خبری حاکم بر صدا و سیمای ایران گفت: “ نکته مهمی که نباید فراموش شود این است که در خود صدا و سیما به غیر از مدیران بالادست – که ما آنها را نمی بینیم – به ندرت می توانید کسی را پیدا کنید که با حاکمیت همراه باشد. اما سانسورهای نهادینه شده که بیرون از چهارچوب آن نمی شد برنامه ای ساخت وجود دارند. اگر چه در صدا و سیما نیروهای زبده و متخصصی در قالب تصویربردار، گرافیست، گزارشگر، و خبرنگار وجود دارد که امکان اطلاع رسانی آزاد برایشان مهیا نیست . من سعی می کردم تا جایی که خطوط قرمزها به من اجازه می داد کار کنم ، خطوط قرمزی که هیچ کس از آن سر در نمی آورد و هیچ وقت هم به شکل مکتوب به شما داده نمی شد. “
سردبیر مجله ی ورزشی دنیای کشتی همچنین در پاسخ به ادعای یزدانی خرم در زمینه ی حضور خانواده اش در ایران گفت که تا کنون ازداواج نکرده و هیچگاه همسر و فرزندی نداشته است.
اما سومین پناهندگی بحث برانگیز، پناهنده شدن عکاس خبرگزاری فارس است به دولت ترکیه. این عکای جوان که جواد مقیمی نام دارد چندی پیش از ایران خارج و از دولت ترکیه تقاضای پناهندگی سیاسی کرد. ماجرا از این قرار است که عکس های این عکاس از اعتراض های خیابانی ایران در روزنامه های خارجی به چاپ می رسند و این موضوع خشم فراوان مسئولین فارس را از پی می آورد.
چند روز بعد، مدیر خبرگزاری فارس اعلام می کند که : «متوجه شده ایم که دو تن از عکاسان ما مخفیانه عکس گرفته و آن ها برای رسانه های خارجی فرستاده اند. ما منتظر اطلاعات بیشتر هستیم و به زودی با آنان برخورد می کنیم.» و از پی این هشدار است که عکاس جوان مجبور به ترک وطن می شود و با نخستین پرواز راهی ترکیه…
رستم پور و کلهر و مقیمی در شرایطی از خانواده ی سینما و تلویزیون و مطبوعات به اروپا پناهنده می شوند که در این سالها شمار بسیاری از روزنامه نگاران و نویسندگان و فعالین سیاسی ناگزیر به جلای وطن شده بودند اما خانواده ی سینما و تلویزیون در این میانه نمایندگان کمتری داشت و روزنامه نگاران مهاجر نیز غالباً از طیف منتقدین دولت بودند. پیش تر از این سه نیز دو هنر پیشه ی فیلم آخرین بهمن قبادی از دولت بریتانیا تقاضای پناهندگی سیاسی کرده بودند.