قاب

نویسنده
میترا سلطانی

هنرسیاسی، سیاست درهنر  

سانسور و فشار دولت جمهوری اسلامی ایران در سال 89 نه تنها بر هنرهای نمایشی و موسیقی بلکه در شاخه های متعدد هنرهای تجسمی نیز با شدت بیشتری نسبت به سال های گذشته ادامه پیدا کرد. به جرات می توان گفت که حجم رویدادهای سیاسی در سال گذشته تا آن اندازه بزرگ و پر اهمیت جلوه می کرد که بسیاری از خرده اتفاقات کوچک و رویدادهای تاثیرگذار فرهنگی به چشم نیامدند، اینگونه بود که چونان چون دیگر جوامع دیکتاتوری همه چیز یا سیاسی شد یا عین سیاست.

 

با وجود اینکه درسال جاری دوسالانه عکس، سفال، جشنواره هنرهای تجسمی فجر و چندین نمایشگاه از سوی نهادهای دولتی برگزار شد اما وضعیت آثار تولیدی و حتی کیفیت برپایی مراسم و استقبال مردمی از این دست فستیوال ها به ضعیف ترین حد ممکن نزول پیدا کرده بود. یکی از عمده دلایل این مهم نظارت مستقیم نهادهایی مانند بنیاد شهید، حوزه هنری، سازمان فرهنگی هنری شهرداری، صدا و سیما و وزارت ارشاد دولت کودتا برهنرهای تجسمی است که دایره فعالیت های هنری را به نفع ارزش های نظام سیاسی حاکم بر مردم تنگ تر از همیشه می نمایاند. مراسمات این چنینی که دولتیان درآن تلاش می کردند تا تبلیغات ویژه ای را  به لحاظ گستردگی و حضور  شبه هنرمندان  جلوه دهند اما درهیچکدام از آن هارونقی که انتظار می‌رفت، برخوردار نبودند.

سال 1389، شاید سال شکوفایی وریشه دواندن هنر معاصر تلقی شود. اوضاع آشفته و نا به سامان بازار از یک سو و فشارهای دولتی، برعدم برپایی برخی از نمایشگاه های خصوصی و جمعی معترضان،  از سوی دیگر سبب شد، تا بسیاری از هنرمندان قدیمی تر عرصه را به جوانترها واگذار کنند و خود تنها نظاره گر رخدادهای هنری باشند. بنابراین این نوع از تغییرات وآمد وشد های در عرصه بازار خود سبب بالا و پایین شدن ذائقه و دربیشتر مواقع تغییر طبقه خریداران هنر گشت.

با گذشت نخستین ماه های سال 88 درتهران و عم استقبال پیش کسوتان از برپایی نمایشگاه های تجسمی، بسیاری از گالری داران برای جذب نمایشگاه هایی با کیفیت های غیرحکومتی دچار مشکل شدند. تعدد آثار دینی و مذهبی و استقبال دولت ازآن ها تا اندازه ای پیشروی کرد که برخی از گالری ها ترجیح دادند تا مدت ها دست به بازگشایی فضای نمایش خود نزنند. از آن جمله گالری های آران و کمال االدین بهزاد را می توان نام برد.

از سویی از آن جا که طرح خرید اجناس فرهنگی و هنری از سوی دولت که مدت ها پیش با مخالفت صریح  مجلس مواجه شده بود نیز همچنان ناکام باقی ماند اما سیاستگذاران وزارت ارشاد تلاش می کردند تا با امکان سازی نمایش تولیدات خودفروشان ومنتصبان به دولت، گزینه فرار به جلو را دربرابر هنرمندان معترض به اوضاع وخیم هنری پیش بگیرد. این طرح که در واپسین روزهای عمر دولت نهم  از سوی وزارت ارشاد مطرح شده بود با مخالفت کمیسیون فرهنگی مجلس مواجه شد ونتیجه اینکه نمایندگان مردم ایران در کرسی های شورای اسلامی حاضر به پذیرش طرح حمایت از آثار هنری با اختصاص در صدی از اعتبارات تملک و دارایی سرمایه ای سازمان های دولتی نشدند.

به این ترتیب مشکلات هنرمندان تجسمی و وزارت ارشاد وارد فاز جدیدی شد.عدم حمایت دولت و مجلس از فعالیت های هنرمندان هنرهای تجسمی در سال های مدیریت محمود احمدی نژاد با عکس العمل های متعددی از سوی خانواده تجسمی روبرو شد.درابتدا وزارت ارشاد تلاش کرد تا با برداشتن مسألة نظارت بر نمایشگاه ها و یا دعوت از هنرمندان برای مشارکت های جمعی، اقدام به بیمه هنرمندان و آزاد گذاشتن گالری ها در برگزاری اکسپوها به نوعی فاصله هنرمندان و وزارتخانه را کم کند، اما همچنان سیاست های کلان وزارتخانه مورد حمایت و پشتیبانی عمومی اهالی هنر نشد و از آن پس محمد حسینی نیز به عنوان وزیر ارشاد کوچکترین حمایتی را برای تغییر و اصلاح مطالبات هنرمندان قرار نداد.

با این وصف  معترضان به اوضاع نابسامان هنرهای تجسمی قرار بر این گذاشتند تا برپایی جشنواره هایی همچون، سفال، مجسمه، کاریکاتور، نقاشی و طراحی را با تحریم های گسترده ای مواجه ساخته و دولت را مجاب به اصلاح سیاست های نادرست خود نمایند. تحریمی که با وجود اسناد منتشرشده آن در رسانه ها، از جانب مدیران با چشم پوشی و از طرف هنرمندان محافظه کار رویکردی صنفی اعلام شد، اما در ذات خود رویه ای سیاسی داشت؛ تحریمی هایی که در مواردی به شرکت نکردن اهالی هنر در برنامه های صداوسیما و رادیو نیز تعمیم پیدا کرد، حتا گریبان مسابقات کمتر سیاسی را نیز گرفت.

با همه تلاش های دولت مبنی بر شکوفایی مردان خود انگاشته ی حکومتی درهنر ایران زمین، اما پاره پاره و به صورت مجزا فعالیت‌هایی در سال 89 انجام شد که مجموعه آنها یک سال عادی را برای هنرهای تجسمی رقم زد و نتوانست منجر به یک اتفاق جدی در زمینه اقتصاد هنر شود. اکسپوها تشریفاتی بودند و در واقع بیشتر یک کار صوری به شمار می‌رفتند.بسیاری از هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی با گرایش به   بی اعتمادی و بی نشاطیدر جامعه دیگر کمترین رمقی را برای حرکت از خود نشان نداده و مسئولیت مستقیم این دلزدگی ها را سیاست های کلان وزارت ارشاد تلقی می کنند.