سیاست های مدنی محدود کننده زنان در ایران همچنان در تقابل با واقعیت های اجتماعی زندگی در ایران ادامه دارد: “صبح روز شنبه سازمان سنجش آموزش کشور رتبه های برتر در پنج رشته کنکور ۹۳ را اعلام کرد. در میان نفرات برتر در گروه مهم ریاضی و مهندسی، رتبههای اول و دوم را ”یاسمین سعیدی” و ”نگین یغمایی” به دست آوردند. در بخش پزشکی و علوم تجربی، شش نفر اول دختران هستند. در گروه آزمایشی انسانی، شش نفر از ۱۰ نفراول دختر هستند. در گروه هنر، کلیه رتبههای اول را دختران به دست آورده اند و در بخش زبانهای خارجه، ”ریحانه باقری” رتبه سوم را کسب کرده است. درست در مقابل پیشرفت پیوسته زنان ایران در حوزه های گوناگون، بازار کسب و کار ایران همچنان درگیر قوانین و سنت های محدود کننده زنان است. تازه ترین محدودیت را شهرداری تهران علیه زنان اعمال کرده است. این محدودیت ها در حالی اعمال می شود که وزارت کار و امور اجتماعی به رغم مجادله لفظی مقام های آن با مسوولان شهرداری تهران، در جلوگیری از اعمال قوانین مغایر با حقوق زنان ناتوان است.
فقط در این حوزه نیست که دولت ناتوان می نماید. یک سال پس از بر سر کار آمدن دولت روحانی، دست و پای این دولت آنچنان همچنان بسته است که می توانیم از پدیده دولت در تعلیق سخن بگوییم:
دولت در تعلیق پدیده ای است که در شرایطی پیش می آید که عوامل اصلی تنفیذ قدرت دولت فراهم نباشد. مانند دولتی که هنوز کابینه اش رای اعتماد نگرفته یا نیروهای امنیتی و انتظامی و دستگاه های نظارتی آن هنوز در اختیار دولت نیست. در این شرایط دولت اگرچه دولت دارای اعتبار قانونی و حتی مقبولیت اجتماعی است اما از توانایی اعمال قدرت خود محروم است. نمونه های ریز و درشتی را می توان مشاهده کرد که نشان می دهد دولت از توانایی اعمال قدرت مشروع خود برخوردار نیست.
اشاره من فقط به موارد نقض حقوق بشر مانند اعدام ها یا دستگیری ها و بازداشت های غیر قانونی و توقیف غیرقانونی روزنامه ها نیست که به دست قوه قضاییه یا سپاه پاسداران انجام می شود که زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی است. بلکه این ناتوانی را می توان در حوزه های اجرایی و انتظامی هم دید که مستقیما زیر نظر دولت است. در ماجرای جدا کردن زنان از محل کار خود و بردن آنان به اتاق هایی جدا از همکاران مرد که علاوه بر نقض قوانین بین المللی کار مصوب در ایران، توهین آشکار به زنان و مردان ایران است، دولت فقط در حد مجادله لفظی وارد میدان شد، آن هم به بی فایده ترین شکل ممکن. حتی در ماجرای جلوگیری از ورود زنان به استادیوم های ورزشی، دولت توانایی اداره اماکن زیر پوشش خود را هم نداشت.
پیش از این هم در ماجرای تصویب سیاست جمعیتی دولت عملا نتوانست نمایندگان را قانع کند و یا لااقل مقام های بالاتر کشور را با پیامد های خطرناک این سیاست جمعیتی روبرو سازد. مساله سیاست جمعیتی تصویب شده ممکن است از دید برنامه ریزان دارای تاثیرات درازمدت باشد اما برای زنان دارای پیامد های فوری است که بهداشت آنان و فرزندانشان را با مخاطرات جدی روبرو می کند. به این ترتیب زنان به بی پناه ترین بخش جامعه ایران تبدیل شده اند که هر مقامی نه فقط به خود اجازه می دهد براحتی آنان را علت العلل همه آسیب های اجتماعی و فحشا و منکرات در کشور بداند بلکه به راحتی آب خوردن قوانین و مقررات نابرابر علیه آنان تصویب می شود.
این حجم تهاجم به زنان در دولتی صورت می گیرد که به پشتوانه زنان ایران بر سر کار آمده است و بسیاری از زنان به امید وعده هایی که آقای روحانی داده بود به او رای دادند. دولت آقای روحانی می تواند بگوید که توانایی مقابله با اقدام های ناقض حقوق شهروندان در قوه قضاییه را ندارد اما نمی تواند در برابر سیاست های اجتماعی که مستقیما زیر نظر دولت اوست چنین ادعایی را مطرح کند. نمونه بارز بی اعتنایی دولت به مسوولیت هایش در باره زنان این است که گویی فقط مشاور رییس جمهور در امور زنان مسوول تهاجم سازمان یافته در جامعه علیه زنان است. هیچ یک از مقام های مسوول دیگر در دولت احساس نمی کنند که مسوولیت شان ربطی به زن بودن یا مرد بودنشان ندارد و به همان اندازه که در برابر مردان مسوول هستند در برابر زنان نیز مسوول هستند.
تفاوت مساله زنان در دولت آقای روحانی با بقیه موارد در این است که مثلا اقتصاددانان می توانند امیدوار باشند که اگر مساله تحریم ها حل شود ممکن است اوضاع بهتر شود یا اهل سیاست می توانند امیدوار باشند که اگر مساله حساسیت های امنیتی بر سر مساله اتمی برطرف شود ممکن است قدری گشایش در فضای سیاسی ایران حاصل شود اما هیچ یک از این امیدواری ها تغییری در صورت مساله زنان نمی دهد. در این زمینه یا دولت از هم اکنون عزم جدی خود برای مقابله با این شرایط را اعمال می کند و یا این که حقوق و خواسته های زنان همچنان در پایان لیست مواردی قرار می گیرد که دولت آقای روحانی ممکن است خود را در باره آنان به دردسر بیندازد. به این دلیل من فکر می کنم زنان بیش از همه از پادرهوا بودن دولت لطمه می بینند برای این که متاسفانه به نظر می رسد سیاست های ضد زنان جاری در دولت محمود احمدی نژاد همچنان ادامه دارد بی آن که دولت آقای روحانی عزم جدی برای مقابله با تهاجم سازمان یافته تندرو ها و روحانیون دولتی از خود نشان دهد.