‏جمهوری اسلامی آری یا نه؟!

نویسنده

masoudbastani.jpg

‏”جمهوری اسلامی آری یا نه؟!” این پرسشی است که مردم ایران سی سال پیش و در حالی که یک ‏انقلاب همه گیر و چند جانبه را سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی را پشت سر گذاشته بودند به آن ‏پاسخ گفتند. پاسخی که در فرصتی کوتاه زمینه شکل گیری یک نظام سیاسی نوین در ادبیات سیاسی ‏جهان سوم را مهیا کرد و حتی توانست نگاه نظام های سیاسی غالب در جهان معاصر را به سوی خود ‏بچرخاند.‏

بدون شک انقلاب سال 57 و بر اندازی ساختار سنگین رژیم شاهنشاهی که در دوران پهلوی از ‏استبداد به استحکام رسیده بود محصول تلاش همگانی اقشار مختلف جامعه ایرانی و ناشی از تکامل ‏چرخه مبارزات آزادی خواهانه و عدالت جویانه ملتی بود که ضرب آهنگ توسعه گرایی و مدرنیسم ‏رژیم وقت و افزایش مطالبات سیاسی و دموکراسی طلبانه آن را به وجود آورده بود.‏

نمی توان انکار کرد که انقلاب 57 ریشه در استبداد مطلقه قجری دارد، قیام مردم در نیمه دوم دهه ‏‏50، همان فریادی است که در دهه 20 ناکام ماند و با کودتا در سینه ها خفه شد. اگر اندکی منصف ‏باشیم باید بپذیریم که برکناری رژیم شاهنشاهی مدیون بخشی از دستاورد های قیام چریک های چپ ‏گرای سیاهکل و مبارزات فدائیان اسلام است. تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب مردم ایران را نمی ‏توان تنها با بخشی از تحولات سال های اخیر آن ساده کرد و نقش گرو ههای سیاسی حاضر در مسیر ‏مبارزه را انکار کرد. بسیاری از اسناد و شاهدان عینی گواهی می دهند که سازمان سیاسی و احزاب ‏چپگرا و لیبرال آن زمان در پروسه طولانی مدت و دشوار آگاهی بخشی عمومی وسازمان دهی ‏اجتماعی نقشی برجسته داشتند. نقشی که حتی پس از پیروزی و در سال های نخست استقرار نظام ‏جدید همچنان آنان را برجسته و متمایز ساخت.حضور روشنفکران دینی در کنار روحانیت مذهبی از ‏یک سو و نیز نقش آفرینی جریان های مختلف سیاسی که پس از چند دهه مبارزه و استقامت در زندان ‏های ساواک فرصتی برای حضور و بروز یافته بودند تا پیام های مدنی و آرمان های سیاسی خویش ‏را به گوش شهروندان بر سانند، از ویژگی های شاخص نهضت بود. نهضتی که یک سر آن با نطق ‏های آتشین روحانیت مذهبی در مساجد و سر دیگرش تو سط جریان های دانشجویی و شاخه های ‏صنفی و مدنی سازمان های سیاسی شکل گرفته بود.‏

سازمان های سیاسی چپ، تشکل های اسلامگرای نواندیش و نهاد های مذهبی اقشار سنتی، بسترهای ‏چرخه یک تحول همه جانبه ای بودند که در انقلاب 57 رخ داد و بدون شک نگاه منصفانه به همه ‏عوامل موثر در انقلاب باعث می شود که ساختارسازان نظام جدید علاوه بر تامین خواسته های کلان ‏ملی و رویکرد های مبتنی بر منافع همگانی شهروندان دیدگاه ها و مطالبات سیاسی گروه های همراه و ‏جریان های همفکر را در نظر بگیرند.‏

جمهوری اسلامی و طراحی قانون اساسی کشور که از دو مولفه جمهوریت و اسلامیت تشکیل یافت، ‏گام نخست تغییرات و زیر بنای بازسازی نظام سیاسی پس از پیروزی انقلاب بود. باز خوانی صورت ‏جلسات مجلس موسسان و ارزیابی مواضع سیاسی نیرو های حاضر در صحنه که از چندین منظر ‏گوناگون به این پدیده نگریستند و آن را ارزیابی کردند، مخاطبان و جستجوگران را یاری می کند تا ‏بتوانند با بهره گیری از سی سال تجربه حکومتداری و حمکرانی آن را قضاوت کنند. 12 فروردین ماه ‏سال 58 فرصتی بود که موافقان و مخالفان این شکل وشیوه حکمرانی، آن را محک زده و از کیفیت و ‏توانمندی آن مطلع شوند.‏

سی سال حضور این نظام سیاسی و سپری شدن ادوار مختلف استقرار، تثبیت، جنگ، سازندگی و ‏توسعه نشان داد که نظام جمهوری اسلامی و ظرفیت های موجود در قانون اساسی قادرند تا منویات و ‏خواسته های اکثر قریب به اتفاق شهروندان را برآورده و نظر آنان را جلب کند. حکمرانان این سه دهه ‏که وکالت موکلان خود را بر عهده داشتند فر صت یافتند تا انواع و اقسام سازوکارهای مختلف را ‏برای ارائه آنچه در فروردین ماه 58 به رفراندوم گذاشته شد و پس از هم به صورت مستمر در ‏فرآیندی دموکراتیک مورد تصویب قرار گرفت، نشان دهند. ‏

نتایج حاصله از سی سال حکمرانی و سی سال تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی در جغرافیای ‏بزرگ ایران در ادوار گذشته غیر قابل پذیرش نیست اما بدون شک باید گفت برخی از روش های ‏بکار گرفته شده در این سی سال و نارضایتی شهروندان و موکلان حکمرانان، گواه بر این است که ‏مردم ایران همچنان بر سر آرمان های درخواستی انقلاب 57 ایستادگی کرده و در برابر دوری و ‏تخطی از آن واکنش نشان می دهند.‏

روش های یکسویه و افراط گری، جزم اندیشی وتفکر گریزی در کنار تحدید آزادی های اجتماعی و ‏قبض انضباط اقتصادی مولفه هایی است که پس از ظهور آنها مردم با روش های مختلف به آنها ‏اعتراض کرده اند. تجربه هشت سال جنگ با عراق و دفاع از خاک و کیان کشور، تجربه توسعه ‏گرایی اقتصادی و رشد فرصت های اقتصادی و تجربه گرانقدر توسعه سیاسی و توانمند سازی جامعه ‏مدنی که به دنبال جنبش جهانی دموکراسی خواهی درکشور به وجود آمد، نشان داد که هنوز راهی ‏طولانی تا دستیابی به آرمان های نهایی جمهوری اسلامی باقی است.‏

رفراندم خواهی و طرح برخی از شعار های جدید درباره نظر پرسی همگانی از شهروندان درباره ‏نظام جمهوری اسلامی، زمانی شکل گرفت که اصلاح طلبان و حتی دگر اندیشان جامعه ایران که در ‏کسوت اپوزیسیون در صحنه حضور داشتند عملا با انسداد راه مواجه شدند. این شعار هنگامی مطرح ‏شد که فعالان سیاسی و نخبگان و روشنفکران در دهه دوم عمر نظام جمهوری اسلامی در برابر حذف ‏گفتمانی و سانسور دیدگاه هایشان ایستاگی کرده و با استناد به سهم و نقش خود در انقلاب مردمی سال ‏‏57 خواستار آرایش جدید نیروهای سیاسی در ساختار قدرت شدند. آرایشی که در آن علاوه بر جایگاه ‏موکلان و نقش حکمرانان، صندلی و منطقه مجاز منتقدان و مخالفان هم به رسمیت شناخته شود.‏

اکنون پس از پایان این فرصت سی ساله می توان با چشم قضاوت به آرا و برنامه های مطروحه گروه ‏ها و سازمان های سیاسی در هنگام تدوین ساختار نظام نگاه کرد و از سوی دیگر هم کارنامه نظام ‏جمهوری اسلامی را ارزیابی کرد. اصلاح طلبان که می کوشیدند تا همواره با اتکا به بستر های ‏قانونی برنامه های خود را پیگیری کنند به تئوری سقف و کف قانونی برای فعالیت های خویش رسیده ‏اند و توسعه گرایان هم که دائما در معرض اتهام فساد مالی قرار داشتند، خانه نشینی را بر نقش ‏آفرینی ترجیح داده اند. اما علی رغم آنچه که ذکر شد به نظر می رسد با نگاه به منحنی پر فراز و ‏نشیب تاریخ این دوران و آنالیز حوادثی که طی این سال ها رخ داد، می توان نتیجه گرفت که فاصله ‏حکمرانان از روح حاکم بر قانون اساسی و مبانی نظام منجر به افزایش نارضاتی از کلیات آن شده ‏است؛ زیرا که شهروندان ایرانی در وهله نخست رفتار حکمرانان را به حساب حکومت واریز کرده و ‏بدون توجه به ظرفیت های مغفول، به قضاوت می پردازند.‏

نکته قابل توجه اینجاست که امروز تنها راه نجات و استحکام مهمترین مبانی نظام جمهوری اسلامی از ‏مسیر اجرا و تحقق همین ظرفت های مغفول که آزادی های مدنی، مطالبات صنفی و کرامت انسانی را ‏مورد تاکید قرار داده می گذرد. به عنوان مثال چالش حقوق بشری ایران با جامعه جهانی در چند سال ‏اخیر که در کنار سایر موارد به یکی از جدی ترین عوامل انزوای ایران تبدیل شده است، هیچگاه در ‏تقابل با قانون اساسی و روح حاکم بر آن نیست و رفتار نادرست مجریان قانون و عدم تمکین آنان از ‏آن چه حتی در قوانین کنونی از حقوق غیر قابل تغییر مخالف و منتقد شمرده می شود، اصلی ترین ‏عامل این چالش است. رفتاری که در سوی دیگر ماجرا ممکن است به ضرورت جدی طرح دوباره ‏پرسش 12 فرودین 58 ختم شود و این پرسش را به اذهان عمومی باز گرداند که “جمهوری اسلامی ‏آری یا نه؟!“‏

‏ ‏