نیم نگاه

نویسنده
شهلا گروسی

هیجان بهروز افخمی به خاطر “یک حبه قند” در 55 سالگی

 

 

بهروز افخمی همیشه با حاشیه همراه بوده. از زمان ساخت سریال میرزا کوچک خوان تا اکران فیلم شوکران و ورودش به مجلس جنجالی ششم و فیلم “فرزند صبح”.

این بار افخمی نه به خاطر کارسیاسی و نه به خاطر یکی از فیلم هایش بلکه به خاطر یادداشتی درتمجید از یک فیلم حاشیه هایی را ایجاد کرده است.

 بهروز افخمی کارگردان عجیب و غریب سینمای ایران که اظهارنظرهای او معمولا با واکنش های خاصی همراه می شود در تازه ترین اظهارنظر خود درباره فیلم جدید میرکریمی تعجب بسیاری از منتقدان سینمایی را برانگیخته است.

بسیاری از منتقدان از واکنش عجیب افخمی نسبت به این فیلم و تعریف و تمجیدهای غیرطبیعی او تعجب کرده اند و این واکنش او را به جوگیر شدن بیش از حد این کارگردان نسبت داده اند.

نکته جالب اینکه افخمی در ادامه روال یادداشت نویسی افراد مشهور برای این فیلم، تصمیم گرفت یادداشتی درباره این فیلم بنویسد و همین یادداشت تعجب بسیاری از اهالی سینما را بر انگیخت و به گونه ای با دیگر یادداشت ها در باره این فیلم متفاوت بود.

مایه گذاشتن از جان فورد برای فیلم یک حبه قند، بدون هیچ وجه اشتراک خاص و مشهود از جمله عجیب ترین واکنشهای افخمی در این یادداشت بود. افخمی که این یادداشت از تماشای دوباره فیلم خبر داده و از اشتیاق برای دیدن فیلم برای سومین بار می نویسد. به این بخش از یادداشت افخمی توجه کنید :

“دیروز برای دومین بار در یک هفته با پای خودم به سینما رفتم و «یه حبه قند» را دیدم و عجیب این است که می‌خواهم هر چه زودتر (شاید فردا) آن را برای سومین بار ببینم. من از این اخلاق‌ها ندارم و در سی سال گذشته برای دیدن هیچ فیلم ایرانی بیش از یک بار به سینما نرفته‌ام. پیش از انقلاب هم فقط برای «قیصر» و «گوزن‌ها» چند بار پول بلیت دادم و فقط همین دو فیلم را بیش از یک بار در سینما دیدم. اما آن وقت‌ها چهارده سال و نوزده سال بیشتر نداشتم.”

افخمی در بخش دیگری از یادداشتش به گذر عمر اشاره می کند و از خودش به خاطر این رفتار و واکنش ها در این سن و سال متعجب می شود :

“حالا در پنجاه و پنج سالگی خودم هم حیران مانده‌ام که چرا این جوری شده‌ام و سر پیری عشق «یه حبه قند» به دلم افتاده است. راستی که این فیلم جان ما را جلا داد. نشان ما داد که حتی در روزهای افسوس و در این زمانه عسرت هنوز می‌شود فیلم‌های بزرگ و ماندگار ساخت. هنوز می‌شود فیلم‌هایی ساخت که قدر سینما را بدانند و لیاقت آن پرده بزرگ سفید را داشته باشند. امسال البته فیلم‌های ایرانی خوب و دیدنی کم نبوده‌اند. من از میان چهار پنج فیلمی که امسال دیده‌ام «مرهم» و «اینجا بدون من» را دوست داشتم اما این «یه حبه قند» پدر سوخته چیز دیگری است.”

در ادامه این یادداشت افخمی نیز همچون دیگر کسانی که در باره این فیلم یادداشت نوشته اند مخاطبان را دعوت به دیدن این فیلم می کند :

“نمی‌خواهم چیزی از داستان یا جزئیات فیلم تعریف کنم چون می‌ترسم برای شما لذت و حیرت تماشای فیلم لطمه بخورد. این فیلم را حتما باید در سینما ببینید. این از آن فیلم‌هایی نیست که روی صفحه تلویزیون یا سینمای خانگی بشود دید و فهمید. بیشتر فیلم‌های خوب ایرانی روی صفحه تلویزیون وقتی که کوچک و خانگی می‌شوند بهتر به نظر می‌رسند، چون آنقدر جزئیات و ریزه‌کاری ندارند و پرده بزرگ و سالن سینما را کفایت نمی‌کنند. «یه حبه قند» اما فرق دارد و تجربه دیدنش روی پرده و در میان جمعیت حق مطلب را ادا می‌کند. این را هم بگویم که اگر به سفارش من به سینما رفتید در چهل وپنج دقیقه اول حوصله کنید و به من بد و بیراه نگویید. چهل دقیقه اول فیلم ممکن است برای بعضی از تماشاگران کمی خسته کننده باشد اما یک ساعت آخر تلافی‌اش را در می‌آورد و اگر مثل من گرفتار و شیفته برای دفعه دوم به تماشا رفتید شاید دیگر نیمه اول هم خسته نشوید.”

بخش حریت انگیز و جالب یادداشت افخمی بخش پایانی یادداشت اوست جایی که بین جان فورد و فیلم میرکریمی طرحی درمی اندازد و این دو را به یکدیگر پیوند می دهد:

“نمی‌خواهم بیش از این چیزی را لو بدهم. شرح مفصل و تجزیه و تحلیل را از همین حالا سر کلاس‌هایم شروع کرده‌ام و اگر فرصتی باشد در جایی چاپ خواهم کرد. فعلا می‌توانم به طور خلاصه بگوییم چیزی که «یه حبه قند» را تبدیل به یک فیلم بزرگ و ماندگار کرده آن است که سایه بلند پادشاه فیلمسازان خوب یعنی جان فورد بر آن افتاده است. «یه حبه قند» البته شبیه هیچ کدام از فیلم‌های فورد نیست و اصلا شبیه هیچ فیلم خارجی نیست. این ایرانی‌ترین فیلمی است که من تا حالا دیده‌ام اما جان فورد کبیر هم خیلی ایرانی بود. اینکه او اصلیت ایرلندی داشت و در آمریکا به دنیا آمده بود ربطی به اصل مطلب ندارد. جان فورد روح و قریحه ایرانی داشت و اگر شما در این مورد با من اختلاف نظر دارید مطمئن باشید که من درست می‌گویم و شما اشتباه می‌کنید.”