گاهی اوقات یک چیزهایی که باید باشد نیست، غیب میشود. مثلِ پیدا کردنِ جایی راحت و حرفهای برای نوشتن و حرف زدن.
در روزهای اول هر جا که دست میگذاشتیم یا یک برچسپ به آنجا چسپبده شده بود و یا یک برچسپ به خود ما چسپبده شده بود و خودمان خبر نداشتیم.
این شرایط، کارِ روزنامهنگاران، خصوصاً کسانی را که در حوزهی هنر مینویسند، به شدت سختتر کرده بود، مسئله فقط برچسپ نبود، مسئله دخالتهای بیجا و غیرِ حرفهایِ سردبیران و مسئولینِ سایتها هم بود.
یک منتقد سینماییِ ایرانی، یا یک داستان نویس و یا یک منتقد ادبی هم که یکهو نمیتواند برود و در روزنامههای خارجی بنویسد.
هنرِ روز روزآنلاین زادهی همین مسائل و مشکلات بود، انگار آمده بود تا کمی بار را از دوش نویسندگان بردارد.
فضایی آزاد و حرفهای، با نظم و تقسیمبندیِ حرفهای، انتخاب موضوعاتِ مناسب برای پرونده هفته، حمایت از تازهنفسهای عرصهی هنر از شاخصههای این بخش است.
این روزها هوا همچنان بارانیست، یک روزنامهنگار شاید بدش نیاید زیرِ باران قدم بزند، ولی متاسفانه این روزها باران بارانی اسیدیست، بنابراین به چتر نیاز است و روزآنلاین تا اینجا موفق شده تا چترِ خوبی باشد.
امیدوارم باز هم چتر باشد و حتی روزی که هوا آفتابی شد سایهبانِ خوبی باشد