پنهان شدن پشت آیت‌الله خمینی

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

آقای خامنه‌ای در سخنرانی دیروز خود، وظیفه‌ی سپاه را نه تنها نظامی، بلکه ناکام گذاشتنِ “نفوذ سیاسی، فرهنگی دشمن” دانست، “قتدار سیاسی” را “از خصوصیات تشکیلاتی بودن سپاه” خواند و از سپاهیان خواست تا “اسلامِ انقلاب” را در “وصیتنامه امام و سخنان و مکتوبات ایشان جستجو” کنند. او در کنایه‌ای به تازه‌ترین سخنان حسن روحانی که گفته بود “نگهبانی از انقلاب، منحصراً وظیفه‌ی سپاه نیست” گفت: “برای هیچ سازمان و نهادی همچون سپاه وظیفه سازمانی برای پاسداری از انقلاب اسلامی تعریف نشده است”.

اما “وصیت‌نامه‌ی امام و سخنان و مکتوبات ایشان” سیره و مسیر دیگری را نشان می‌دهد:

“ما می خواهیم که سپاه […] جهات سیاسی را کنار بگذارند، برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم”. “سپاه پاسداران و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید، بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد…”. “در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد می شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاه جایز نیست این… به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می گذرد؟”. “وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمایند… بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد”. (صحیفه‌ی امام)

یکسال و چهارماه قبل از درگذشت آیت‌الله خمینی، برخی از سپاهیان (درست مانند رفتار امروز آقای خامنه‌ای) سخنان او را توجیه کردند؛ نماینده‌ی وقت او در سپاه به او نامه نوشت که “با فرا رسیدن ایام انتخابات مجلس شورای اسلامی و امر مؤکد حضرتعالی در مورد عدم ورود نیروهای مسلح در مناقشات سیاسی […] ابهاماتی که برای بعضی برادران پیش آمده است…“. آیت‌الله خمینی در پاسخ به او نوشت که “حکم، شامل همه‌ی سپاه، سپاه قدیم و نیروهای سه‌گانه‌ی سپاه [زمینی، هوایی و دریایی] می‌باشد”.

نکته‌ی دیگری که خلاف سیره و مسیر آیت‌الله خمینی توسط جانشین او محسوب می‌شود تفسیر او از “انقلاب” است؛ وضعیت معلق، جزء ذاتیّات “جنگ و انقلاب” است و “تعلیق” بهترین مجال برای رفتارهای فراقانونی است؛ “ثبات”، ولایت مطلقه را محدود می‌کند و قانون را در صدر می‌نشاند؛ زیرا در همین قانون اساسی هم اختیارات رهبری چارچوب دارد و او حق ندارد خارج از آن عمل کند. در ادامه‌‌ی همان اصل ۵۷ که “ولایت مطلقه” آمده، تصریح شده که این ولایت “بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‏گردد”. منظورش از “اصول آینده” هم به طور مشخص اصل ۱۱۰ است که اختیارات او را مشخص کرده، اختیاراتی که اگرچه متاسفانه گسترده است و باید در اولین فرصت ممکن محدود شود، اما همین حالا هم اگر قرار بر اجرای بی‌تنازل قانون اساسی باشد اختیارات او ۱۱ مورد مشخص است و رهبری حق ندارد خارج از آن عمل کند؛ به عبارت دیگر اصل ۱۱۰، مبیّن اصل ۵۷ است.

 بنیانگذار جمهوری اسلامی در سال ۶۷ سخنی دارد درباره‌ی پایان دوران گذار از تعلیق به ثبات؛ سخنی که هم پایان وضعیت معلق انقلابی و جنگی را اعلام می‌کند و هم آغاز جمهوری اسلامی را. نمایندگان مجلس سوم به او نامه می‌نویسند و درباره‌ی احکام، دخالت‌ها و دستورات فراقانونی او می‌پرسند؛ احکامی که با اداره‌ی یک حکومت قانونمند ناسازگار بود. پاسخ او به صراحت، بازگشت به قانون است: “مطلبی که نوشته اید کاملاً درست است. ان شاء الله تصمیم دارم در تمام زمینه ها وضع بصورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. انچه دراین سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام واسلام اقتضا می کرد تا گره های کورقانونی سریعاً به نفع مردم واسلام باز گردد”. ۷ آذرماه ۶۷

آقای خامنه‌ای اما ثبات جمهوری اسلامی را نمی‌پسندد؛ او در سخنرانی دیروز خود طبق معمول، نظریه‌ی پایان انقلاب و آغاز جمهوری اسلامی را به دشمن نسبت داده و گفته است: “برخلاف تصورات و القائات اتاق فکرهای بیگانه که در داخل هم عده ای آنها را تکرار می کنند، انقلاب تمام شدنی نیست و تبدیل آن به جمهوری اسلامی به معنایی که آنها فکر می کنند امکان پذیر نخواهد بود”.

البته او پیش‌تر هم گفته بود که انقلابی‌ست نه دیپلمات! طرفه آنکه در عالم سیاست هم بعضی جملات، “کلمات قصار”اند و درست مانند امثال و حِکَم، ماندگار می‌شوند در ذهن جامعه و تاریخ. مرادم در اینجا معنادار بودن یا تاثیرگذاری جمله‌ست نه درست یا غلط بودن‌اش. مثلاً این سخن او که “من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام” یا جمله‌ی میرحسین موسوی پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ که “در برابر این صحنه‌آرایی خطرناک خواهم ایستاد” نمونه‌ی همین کلمات قصار است.

هفته‌ی گذشته اما علی اکبر صالحی (رییس سازمان انرژی اتمی ایران) جمله‌ای گفت که در برابر “کلمه‌ی قصار” آقای خامنه‌ای ایستاد: “می‌خواهند هشتاد میلیون نفر را به خطر بیاندازند تا بگویند شجاع هستند”.

مخاطب این جمله اگرچه سعید جلیلی بود؛ اما معنا و تأثیر و اهمیت‌اش فراتر از این مخاطب است؛ در واقع صالحی از تریبون رسمی نظام گفت که قرار نیست هشتاد میلیون نفر تاوان انقلابی بودنِ کسی را بپردازند.

وقتی کشوری از شرایط “انقلاب” به “استقرار” منتقل می‌شود و کسی به رهبری این نظام مستقر و صاحب قانون می‌رسد بسیار بیجا می‌کند که دیپلمات نباشد! یک نفر باید از رسانه‌های رسمی نظام می‌گفت که قرار نیست تاوان ژست “انقلابی و شجاعِ” جماعتی را، و هزینه‌ی رؤیاها و یا حتی آرمان‌های کسی را یک سرزمین و اهالی‌اش بپردازند.

ختم کلام اینکه از قضا طبیعی‌ست اگر جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی، آرائی متفاوت یا مخالف با آراء او داشته باشد؛ اما هراسناک از منطق ضعیف خود، پشت آیت‌الله خمینی پنهان شدن و سخن و سیره‌ی او را تحریف و تبدیل کردن، نه نشان شجاعت است و نه اندک نشانی از صداقت دارد.