صدای زنان ایران در گوش جهانیان

نویسنده

» مقاله هوستون کرونکل درباره ندا آقاسلطان

جین ماریون موسباچر

 

کشته شدن غم انگیز ندا آقا سلطان، ایرانی معترض، توجه رسانه ها به خود جلب کرد و زنان را به صف اول غوغاهای سیاسی ایران پرتاب کرد. شجاعت و عزم او برای مبارزه برای ایجاد اصلاحات در ایران نشان دهنده چهره میلیون ها زنی است که برای تغییر در عرصه سیاسی فعلی کشور، تلاش می کنند.

این اولین بار نیست که زنان در تنش های سیاسی ایران شرکت می کنند. زنان ایرانی سابقه درخشانی در تظاهرات کردن در کنار مردان برای تغییر سیاسی دارند اما به محض اینکه این تغییرات ایجا می شود، حقوق آنان پایمال می شود.

در اوایل سال های 1900،  زمانی که قانون اساسی ایران شکل غربی به خود گرفت و تغییر کرد، زنان ایرانی از موضوعات آزادیخواهانه انقلاب کنار رفتند و جنبش های جداگانه ای برای احقاق حقوق خود برپا کردند و این با وجود مواجه شدنشان با انتقاد های شدید مقامات بالای کشور یعنی همان روحانیون تندور مذهبی بود.

حقوق زنان از اوایل سال های 1900 تا سال های 1970، گسترش پیدا کرد و این دوران اوج فعالیت زنان و حمایت دولت از آنان بعنوان دومین منبع قدرت در کشور بود.

آیت الله خمینی، روحانی تندرو علیه الگوی زنان در دوات وقت صحبت می کرد اما ابزار کافی مثل در دست یک حکومت را برای اجرای عقایدش درمورد زنان در اختیار نداشت. در سال 1979 اوضاع تغییر کرد و زنان در این تغییر نقش بسزایی داشتند.

این تنش بین دو منشا قدرت در کشور، دولت و روحانیون، فقط درمورد حقوق زنان وجود نداشت بلکه این اختلاف در مورد مسائلی چون فساد مالی و سیاست خارجی هم وجود داشت.  اختلافات سیستم سیاسی حقوق زنان را در آن زمان تحت الشعاع خود قرار داد.

خمینی که یک بار حضور زنان را در سیاست انکار کرده بود، ارزش استراتژیک زنان را در سقوط شاه برسمیت شناخت. شرکت زنان در انقلاب به جنبش سیاسی خمینی مشروعیت داد.

در جریان تغییرات سیاسی، زنان خواسته هایشان را از حقوق خودشان به تغییر رژیم تغییر دادند و این در اکثر انقلاب های بزرگ رخ می دهد. زنان تبعیض های جنسیتی را رها کردند و به فکر سرنکون کردن شاه افتادند. زنان با حجاب و بی حجاب با یکدیگر متحد شدند و در یک صحنه ضد امپریالیستی ملی در کنار هم قرار گرفتند.

وقتی اب ها از آسیاب افتاد و شاه سقوط کرد، زنان ناگهان متوجه شدند که در میان اطرافیان خمینی و مشاورانش حتی

 یک زن هم وجود ندارد. خمینی و مشاورانش دیگر رهبران جدید ایران شده بودند و قصد اسلامی کردن ایران را داشتند، زنان را از مقام های کلیدی دولتی و خصوصی برکنار کردند. زنان را به زور به خانه ها فرستادند و به متحدان سیاسی سابقشان خیانت کردند. دو منشا قدرت حالا با یکدیگر یکی شده اند و قدرت را به انحصار خود درآوردند و در این میان جایی برای ابراز وجود زنان باقی نمی ماند.

امروز زنان در موقعیت بی سابقه ای قرار گرفته اند. سیاست فعلی ایران شاید منجر به یک انقلاب کامل نشود اما فرصتی است برای اینکه در این انحصار قدرت و نقض حقوق زنان که دولت 20 سال است آن را پیش می برد، شکافی بوجود بیاید.

زنان باید بر روی موضوع تبعیض جنسیتی متمرکز شوند و همچنان برای اصلاحات سیاسی کوشش کنند. زنان ایرانی باید مطمئن شوند که از آنان برای بیشتر نشان دادن جمعیت و جلب توجه رسانه ها استفاده نمی شود و باید در پی در دست گرفتن رهبری سیاسی و سیاستگذاری باشند.

زنانی چون ندا را نباید فقط دید و صدایشان را شنید، بلکه باید از او پیروی کرد.

منبع:هو ستون کرونکل 26 ژوئن

www.chron.com/disp/story.mpl/editorial/outlook/6499968.html