مثنوی تبرجیه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

سردار رادان: « چکمه بر روی شلوار از لحاظ شرعی نوعی تبرج به شمار می‌رود و بر این ‏اساس با توجه به این که تبرج از مصادیق بد پوششی است، با این قبیل موارد نیز برخورد خواهد ‏شد، چراکه برای نمونه قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از ‏برجستگی‌های بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب می‌آید.» ‏

تبرج: باب مفاعله از برج است و آن تمایل به برج نمایی در ملاء عام می باشد. مصادیق آن انواع ‏برجستگی در نسوان بوده که بر هر فرد مومن واجب است تا با صاف کردن هر نوع تبرج جلوی ‏تحریک سایر مومنین تحریک پذیر را بگیرند. ‏

مثنوی تبرجیه اثر یک شاعر گمنام

هر روز که صبح بر دمیدی

خورشید ز شرق سر رسیدی

از گوشه و از کنار هر شهر

بر هر سر کوی، بر لب نهر‏

بودند هزار دختر شیک

با سرمه و با وسمه و ماتیک

لب ها همه سرخ و موی افشان

یا یار نشسته جان در جان

سردار که بود سخت بیکار‏

قانون بنوشت و داد در کار

قانون که چو روسری رود پس

موی تو چو دیده شد، فلان کس!‏

جرم است و حرام و سخت ناجور

گم شو، برو توی بند با زور‏

یا نامه نویس و گه بخور تا

فعلا که تو را نبردم آن جا

ورنه بکنم تو را به زندان

حاصل بشود هم این و هم آن

مقصود از آنچه هست معلوم

معلوم ز آنچه هست مقصود

با پرده سخن بگو که کافی است

روی تشک همه لحافی است

قانون جدید را نوشتند

با آن گل مردمان سرشتند

شلوار تو چون شود کمی تنگ

گوید به تو هر کسی که الدنگ

باید به گشادی اش بکوشی

یا یک دو سه فص کتک بنوشی

فص گفتم و فصل بود مقصود

‏« لام» اش به ضرورت است مفقود

گر کفش تو اندکی شد اسپورت

ماشین پلیس با سه اسکورت

گویند بریم به پیش قاضی

یا آنکه بکن مرا تو راضی

گر چکمه به پا روی تفرج

گویند نموده ای تبرج ‏

ای وای ببین تبرجی شد!‏

انگار که خواهره جی جی شد

یک چکمه چنین نمود زارت

مصداق تبرج است کارت‏

این چکمه تو را تبرجیده است

آخ! این زنیکه چه ورپریده است

گر مقصد فاسدی نداری

بر چکمه نکن تو پافشاری