اگر بپذیریم که بیکاری پاشنه آشیل همه دولت ها و دولتمردان است باید این را نیز بپذیریم که اشتغالزایی اولین و مهم ترین دغدغه هر حکومتی محسوب می شود اما اینکه همه کشورهای جهان به اشکال مختلف گام های متفاوتی را برای حل این معضل برداشته اند نکته مهمی است که ریشه در فرهنگ، منابع زیرزمینی ، ذخایر ملی، نحوه مدیریت بر اقتصاد و صدها دلیل ریز و درشت دیگر دارد.
اما ایران کشوری است که با تنوع سلیقه های مدیریتی رو به روست و جالب اینکه با توجه به تفکرات متضاد چپ و راست، برنامه های توسعه به صورت 5 ساله پیش بینی می شود و چشم انداز را نیز 20 ساله ترسیم می کنیم در حالی که دوران ریاست جمهوری 4 ساله است و تاکنون مشاهده نشده که برنامه های توسعه براساس جدول زمانبندی شده پیش برود زیرا تفکر مدیریت وقت با آنچه که درگذشته جریان داشته همخوانی نداشته است و به همین دلیل شاهد بروز مشکلا ت فراوان در مدیریت کلا ن کشور هستیم و این در حالی است که از دوران تغییرات اساسی در همه عرصه های کشور که در قالب انقلا ب اسلا می، جهان و جهانیان را شوکه کرد بیش از 30 سال نمی گذرد اگر چه موضوع مورد بحث حول محور اقتصاد دور می زند اما نمی توان از تاثیرات سیاست و تفکرات سیاسی برهمه جوانب کشور غافل شد.
نکته مهم دیگری که همواره مطرح شده واز این پس نیز خواهد شد انباشت مطالبات در قالب سو» مدیریت هایی است که به عنوان میراث گذشته به مدیریت حال تحمیل می شود.
از آنجا که ملا ک امروز کشور، عملکرد مدیران پس از پیروزی انقلا ب است می بایست به 30 سال قبل باز گردیم، براساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن سال 1356، جمعیت ایران حدود 35 میلیون نفر بوده که پس از گذشت 30 سال 2 برابر شده و در حال حاضر70 میلیون نفر است یعنی 35 میلیون نفر به دنیا آمده اند و اگر بپذیریم که در طول این مدت 5 میلیون نفر جان خود را از دست داده اند.
امروز در نقطه ای ایستاده ایم که 40میلیون نفر از جمعیت کشور را افرادی تشکیل می دهند که از یک تا 29 سال سن دارند اتفاق نامبارکی که در اثر بی توجهی به کنترل جمعیت به وجود آمد. با مرور این 3 دهه شاهد خواهیم بود که در مقطعی با مشکل تامین نیازهای کودکان همچون شیرخشک مواجه بودیم پس از آن و در اثر ورود این کودکان سه دوران مدرسه، به بحران مدارس سه شیفته رسیدیم و پس از آن شاهد کلاس های 60 نفره در دانشگاه ها بودیم اما معضل واقعی در بحران بیکاری گریبان دولتمردان را گرفت به گونه ای که نه تنها بیکار بیسواد بلکه بیکار مهندس و دکتر نیز در ویترین افتخارات مدیریت غلط مسوولان به وفور یافت شد.
ناگفته پیداست که اشتغال در حوزه های مختلف قابل برنامه ریزی است اما عمده ترین آنها در 3 حوزه کشاورزی، صنعت و خدمات تقسیم بندی می شود که در هر 3 حوزه با مشکل روبه رو هستیم. امروزه بیش از 25 درصد گردش مالی کشور در حوزه کشاورزی است اما با کمال تاسف بیشترین بیکارها فارغ التحصیل به بخش کشاورزی اختصاص دارد و تنها حدود 2 درصد تحصیلکردگان کشاورزی در حوزه کاری مرتبط با تحصیل شان فعالیت می کنند. از تحقق وعده های خودکفایی در کشاورزی خبری نیست و همچنان درآمد حاصل از فروش نفت برای واردات کالاهای کشاورزی هزینه می شود.
حوزه صنعت که می بایست سیاستگذار اصلی اشتغال کشور بوده و چشم انداز کشوری صنعتی را نشان دهد در رکود عجیبی به سر می برد. کارخانجات بزرگی همچون کفش ملی، وین و شادان پور تعطیل شده اند. در حوزه نساجی وضع اسف بارتر است. چیت ری تعطیل شده و نساجی مازندران که زمانی در تعیین قیمت فروش پارچه حرف اول را می زد، مرده است و نساجی های بزرگ قزوین، کردستان و کاشان نفس های آخر را می کشند. کارخانجات بزرگ صنایع غذایی نیز امروز را می گذرانند و امیدی به فردا ندارند. کارخانه ویتانا که روزگاری بیسکویت های مادرش به عنوان مکمل غذایی نوزادان از سوی پزشکان تجویز می شد امروزه تعطیل است. از کارخانجات بزرگی همچون آزمایش و پارس سایه ای بیش نمانده و صنعت لوازم خانگی با تعطیلی کارخانجات علا»الدین، آزمایش، جواهریان و بسیاری موارد دیگر زنگ خطر را به صدا درآورده است. از 18 کارخانه تولید تلویزیون کشور، تنها 4 کارخانه آن هم با حدود 30 درصد ظرفیت به تولید ادامه می دهند. کارخانجات تولید لا مپ قزوین و فارس تعطیل شده و صنعت قند و شکر با بحران جدی روبه رو است که ادامه توضیح این فجایع به مثنوی 70 من کاغذ نیاز دارد چرا که برای اثبات عمده این ادعاها، کافی است سری به شهرک های صنعتی بزنیم تا شاهد تعطیلی بیش از 40 درصد واحدهای صنعتی در شهرک ها باشیم که سوله هایشان زنگ زده و فقط روز به روز بر قیمت زمین هایشان افزوده می شود.
امروز در نقطه ای قرار داریم که اشتغالزایی به فتح قله قاف می ماند و متاسفانه شعارهای دولت نهم درباره اشتغالزایی و رفع بیکاری به جایی نرسیده است.
همه این ها را گفتم تا اشاره کنم که دولت بعدی با چه وضعیتی روبه رو است و کاندیداها باید در این باره برنامه منسجم و منظمی داشته باشند تا بتوان از کنار بحرانی که در آینده بیش از پیش دامان مردم و اقتصاد را می گیرد، بگذرند.
منبع مردم سالاری، شانزده بهمن