بیکاری معضل امروز و میراث گذشته ‏

نویسنده
سیاوش شرفشاهی

اگر بپذیریم که بیکاری پاشنه آشیل همه دولت ها و دولتمردان است باید این را نیز بپذیریم که اشتغالزایی اولین و ‏مهم ترین دغدغه هر حکومتی محسوب می شود اما اینکه همه کشورهای جهان به اشکال مختلف گام های ‏متفاوتی را برای حل این معضل برداشته اند نکته مهمی است که ریشه در فرهنگ، منابع زیرزمینی ، ذخایر ملی، ‏نحوه مدیریت بر اقتصاد و صدها دلیل ریز و درشت دیگر دارد.‏

‏ اما ایران کشوری است که با تنوع سلیقه های مدیریتی رو به روست و جالب اینکه با توجه به تفکرات متضاد ‏چپ و راست، برنامه های توسعه به صورت 5 ساله پیش بینی می شود و چشم انداز را نیز 20 ساله ترسیم می ‏کنیم در حالی که دوران ریاست جمهوری 4 ساله است و تاکنون مشاهده نشده که برنامه های توسعه براساس ‏جدول زمانبندی شده پیش برود زیرا تفکر مدیریت وقت با آنچه که درگذشته جریان داشته همخوانی نداشته است و ‏به همین دلیل شاهد بروز مشکلا ت فراوان در مدیریت کلا ن کشور هستیم و این در حالی است که از دوران ‏تغییرات اساسی در همه عرصه های کشور که در قالب انقلا ب اسلا می، جهان و جهانیان را شوکه کرد بیش از ‏‏30 سال نمی گذرد اگر چه موضوع مورد بحث حول محور اقتصاد دور می زند اما نمی توان از تاثیرات سیاست و ‏تفکرات سیاسی برهمه جوانب کشور غافل شد.‏

‏ نکته مهم دیگری که همواره مطرح شده واز این پس نیز خواهد شد انباشت مطالبات در قالب سو» مدیریت ‏هایی است که به عنوان میراث گذشته به مدیریت حال تحمیل می شود.‏

‏ از آنجا که ملا ک امروز کشور، عملکرد مدیران پس از پیروزی انقلا ب است می بایست به 30 سال قبل باز ‏گردیم، براساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن سال 1356، جمعیت ایران حدود 35 میلیون نفر بوده که پس ‏از گذشت 30 سال 2 برابر شده و در حال حاضر70 میلیون نفر است یعنی 35 میلیون نفر به دنیا آمده اند و اگر ‏بپذیریم که در طول این مدت 5 میلیون نفر جان خود را از دست داده اند.‏

امروز در نقطه ای ایستاده ایم که 40میلیون نفر از جمعیت کشور را افرادی تشکیل می دهند که از یک تا 29 سال ‏سن دارند اتفاق نامبارکی که در اثر بی توجهی به کنترل جمعیت به وجود آمد. با مرور این 3 دهه شاهد خواهیم ‏بود که در مقطعی با مشکل تامین نیازهای کودکان همچون شیرخشک مواجه بودیم پس از آن و در اثر ورود این ‏کودکان سه دوران مدرسه، به بحران مدارس سه شیفته رسیدیم و پس از آن شاهد کلاس های 60 نفره در ‏دانشگاه ها بودیم اما معضل واقعی در بحران بیکاری گریبان دولتمردان را گرفت به گونه ای که نه تنها بیکار ‏بیسواد بلکه بیکار مهندس و دکتر نیز در ویترین افتخارات مدیریت غلط مسوولان به وفور یافت شد. ‏

ناگفته پیداست که اشتغال در حوزه های مختلف قابل برنامه ریزی است اما عمده ترین آنها در 3 حوزه کشاورزی، ‏صنعت و خدمات تقسیم بندی می شود که در هر 3 حوزه با مشکل روبه رو هستیم. امروزه بیش از 25 درصد ‏گردش مالی کشور در حوزه کشاورزی است اما با کمال تاسف بیشترین بیکارها فارغ التحصیل به بخش کشاورزی ‏اختصاص دارد و تنها حدود 2 درصد تحصیلکردگان کشاورزی در حوزه کاری مرتبط با تحصیل شان فعالیت می ‏کنند. از تحقق وعده های خودکفایی در کشاورزی خبری نیست و همچنان درآمد حاصل از فروش نفت برای ‏واردات کالاهای کشاورزی هزینه می شود. ‏

حوزه صنعت که می بایست سیاستگذار اصلی اشتغال کشور بوده و چشم انداز کشوری صنعتی را نشان دهد در ‏رکود عجیبی به سر می برد. کارخانجات بزرگی همچون کفش ملی، وین و شادان پور تعطیل شده اند. در حوزه ‏نساجی وضع اسف بارتر است. چیت ری تعطیل شده و نساجی مازندران که زمانی در تعیین قیمت فروش پارچه ‏حرف اول را می زد، مرده است و نساجی های بزرگ قزوین، کردستان و کاشان نفس های آخر را می کشند. ‏کارخانجات بزرگ صنایع غذایی نیز امروز را می گذرانند و امیدی به فردا ندارند. کارخانه ویتانا که روزگاری ‏بیسکویت های مادرش به عنوان مکمل غذایی نوزادان از سوی پزشکان تجویز می شد امروزه تعطیل است. از ‏کارخانجات بزرگی همچون آزمایش و پارس سایه ای بیش نمانده و صنعت لوازم خانگی با تعطیلی کارخانجات ‏علا»الدین، آزمایش، جواهریان و بسیاری موارد دیگر زنگ خطر را به صدا درآورده است. از 18 کارخانه تولید ‏تلویزیون کشور، تنها 4 کارخانه آن هم با حدود 30 درصد ظرفیت به تولید ادامه می دهند. کارخانجات تولید لا ‏مپ قزوین و فارس تعطیل شده و صنعت قند و شکر با بحران جدی روبه رو است که ادامه توضیح این فجایع به ‏مثنوی 70 من کاغذ نیاز دارد چرا که برای اثبات عمده این ادعاها، کافی است سری به شهرک های صنعتی بزنیم ‏تا شاهد تعطیلی بیش از 40 درصد واحدهای صنعتی در شهرک ها باشیم که سوله هایشان زنگ زده و فقط روز ‏به روز بر قیمت زمین هایشان افزوده می شود.‏

امروز در نقطه ای قرار داریم که اشتغالزایی به فتح قله قاف می ماند و متاسفانه شعارهای دولت نهم درباره ‏اشتغالزایی و رفع بیکاری به جایی نرسیده است.‏

همه این ها را گفتم تا اشاره کنم که دولت بعدی با چه وضعیتی روبه رو است و کاندیداها باید در این باره برنامه ‏منسجم و منظمی داشته باشند تا بتوان از کنار بحرانی که در آینده بیش از پیش دامان مردم و اقتصاد را می گیرد، ‏بگذرند.‏

منبع مردم سالاری، شانزده بهمن ‏