مصاحبه با ابراهیم یزدی

نویسنده

ebrahimyazdi650.jpg

ابراهیم یزدی در دهه هشتم زندگی اش روزهای شلوغی را پشت سر می گذارد. مرور خاطرات ورود امام به ‏ایران برای او که مدتی است دست نوشته هایش را مرور نکرده، توام با فراموشی برخی نام هاست. ‏

او که وزیر امور خارجه دولت موقت بوده، به عنوان دبیر کل نهضت آزادی همچنان مشغول به فعالیت است ‏اما نوعی نگرانی در لحن سخنانش پیداست و حتی بی حوصلگی برای مرور برخی رخدادهای تاریخی. با او ‏درباره خاطراتش از انقلاب گفت و گو کردیم.‏

‎ ‎در پرواز امام به ایران چه کسانی حضور داشتند؟‎ ‎

از میان ایرانیان، حدود 100 نفر و حدود 100 نفر هم خبرنگاران خارجی بودند. اسامی تمامی ایرانیان را به ‏خاطر ندارم، آن ها که به یاد دارم، غیر از رهبر فقید انقلاب، آقایان سیداحمد خمینی، بنی صدر، صادق قطب ‏زاده، دکتر صادق طباطبایی و هادی غفاری بودند.‏

‎ ‎افرادی بوده اند که نامشان نیامده باشد؟‎ ‎

کسانی بودند اما الان حضور ذهن ندارم. ‏

‎ ‎کسی بود که از پرواز جا بماند؟ یا کسانی که می خواستند در آن پرواز باشند، اما به دلایلی حذف ‏شدند؟‎ ‎

بله. کسانی مایل بودند که در آن پرواز همراه باشند اما ظرفیت تکمیل شده بود.‏

‎ ‎در پرواز امام به ایران و در میان همراهان او زنان نیز به چشم می خوردند؟ چه کسانی را به ‏خاطر می آورید؟‎ ‎

بله. تعدادی از خانم ها نیز در آن پرواز بودند. از کسانی که به یاد دارم خانم نوشابه امیری، خبرنگار کیهان ‏بود. ‏

‎ ‎آیا امام بر چیدمان نیروهای پرواز نظارت داشتند؟‎ ‎

خیر، مسوولیت این موضوع با مرحوم مهدی عراقی بود. ‏

‎ ‎درباره آرایش سیاسی افرادی که آن روزها اطراف امام بودند، بگویید؟‎ ‎

از همه گروه های فعال ملی، ملی ‏‎-‎‏ اسلامی در نوفل لوشاتو حضور داشتند.‏

‎ ‎مشهورترین و گمنام ترین مسافران آن هواپیما؟‎ ‎

خب طبیعی است که معروف ترین آن ها شخص رهبر فقید انقلاب بودند و گمنام ترین آن ها را نمی توانم به ‏یاد بیاورم. ‏

‎ ‎چرا مدرسه علوی برای اسکان امام برگزیده شد؟ این گزینش از قبل و در پاریس انجام شده بود؟ یا ‏بعد از رسیدن ایشان به تهران؟‎ ‎

طبق برنامه ای که از پاریس با ستاد استقبال امام توافق شده بود، قرار بود ایشان در مدرسه رفاه مستقر شوند ‏اما در همان شب اول، برنامه در تهران تغییر کرد و امام خمینی به مدرسه علوی رفتند و از آن جا فعالیت ‏های خود را دنبال کردند.‏

‎ ‎چرا مدرسه علوی به عنوان یکی از اقامتگاه های اصلی امام در روزهای نخست انقلاب هنوز به ‏موزه تبدیل نشده؟‎ ‎

این سوال را باید با مسوولان و مدیران مدرسه علوی مطرح کنید.‏

‎ ‎نظر شخصی خودتان را می خواهم، توصیه ای در این زمینه دارید؟‎ ‎

آخر وقتی اصل خیلی از چیزها حفظ نشده، نگهداری و حفاظت از یک ساختمان معنا پیدا نمی کند. باید به جای ‏حفظ بنا به فکر حفظ اصل معیارهای آزادی بخش نظام بود. ‏

‎ ‎مدرسه علوی ها متعلق به کدام طیف سیاسی بود؟‎ ‎

مدیران و مسوولان مدرسه علوی برای ادامه کار مدرسه، فعالیت سیاسی نداشتند اما از نظر فکری، بیش تر به ‏سنت گرایان وابسته بودند. ‏

‎ ‎این روزها اخباری منتشر می شود مبنی بر اینکه امام بعد از ورود به تهران و در راه رسیدن به ‏بهشت زهرا ساعاتی به خانه یکی از دوستانشان رفتند. نام آن فرد چه بود؟ آیا دلیل این انتقال را می دانید؟‎ ‎‎ ‎

درست است، اما من به خاطر ندارم منزل چه کسی بود. ‏

‎ ‎آقای یزدی خیلی از اتفاق ها و حادثه های آن روز ها را فراموش کرده اید، هیچ وقت به فکر ثبت ‏رخدادها نیفتاده اید؟‎ ‎

شما بیش تر سوالاتتان نام افراد است که ذهنم یاری نمی دهد اسامی را به یاد آورم. اما بخشی از خاطراتم را ‏نوشته ام. دست نویس ها پراکنده اند و باید در یک فرصت مناسب گردآوری شان کنم تا چاپ شود. ‏

‎ ‎این نکته را ضعفی برای فعالان سیاسی ایران نمی دانید که اهل خاطره نوشتن نیستند؟‎ ‎

البته من نمی توانم برای دیگران خطابه بگویم.می توانم در نهایت برای خودم تکلیف مشخص کنم. هر موقع که ‏فرصت شد و بازنشسته شدم قطعا خاطراتم را منتشر خواهم کرد. ‏

این روزها به چه کاری مشغولید؟‎ ‎

در این سن و سال فقط در هفته دوبار به کارخانه ای می روم و آنجا مشاوره می دهم. یکی دیگر از فعالیت ‏هایم روی دبیر کلی نهضت آزادی متمرکز است. ‏

زیباترین و تلخ ترین اتفاق روزهای انقلاب چه بود؟‎ ‎

زیباترین اتفاق وحدت کلمه و یکپارچگی همه قشرهای ملت و شادابی چهره ها از زن و مرد، پیرو جوان بود ‏اما تلخ ترین اتفاق روزهای انقلاب، بروز پاره ای خشونت ها به ملت فرهیخته ایران و نقض اسلامی بود که ‏دین رحمت و مهربانی و پیامبرش رحمت جهانیان است. ‏

عده ای معتقد بودند که احتمال سقوط هواپیمای حامل امام وجود داشت. چه حسی داشتید آن موقع؟ ‏دلهره ها و اضطراب هایتان در آن پرواز چه بود؟‎ ‎

احتمال سقوط هواپیما کم بود اما دو احتمال جدی وجود داشت اول این که هواپیمای نظامی ارتش، هواپیمای ما ‏را مجبور به فرود در یک منطقه دورافتاده کند و رهبری و همراهان را دستگیر کنند. احتمال دوم جلوگیری از ‏فرود هواپیما در تهران و برگرداندن آن به پاریس بود. به همین دلیل سعی شد اولا تعداد مسافران و بار آن ها ‏کم و هواپیما سبک باشد و بنزین به اندازه کافی داشته باشد تا در صورت جلوگیری از نشستن در فرودگاه ‏تهران بتواند به پاریس بازگردد. احساس شخص من نگرانی و دلهره نبود بلکه نوعی شادمانی و سرخوشی ‏همراه با احساس دغدغه نسبت به آینده بود، روزی که شاه ایران را ترک کرد و معلوم بود که انقلاب مراحل ‏نهایی پیروزی خود را می گذراند، خبرنگاری از من پرسید چه احساسی داری؟ جواب دادم همان احساسی را ‏که وقتی اولین فرزندم به دنیا آمد و به بیمارستان رفتم و نوزاد را به من دادند، خبرنگار سوال دیگری نکرد اما ‏در هواپیما خانم نوشابه امیری از من پرسید که منظورت از آن جواب چه بود؟ گفتم، همان احساس، یعنی ‏نوزادی به دنیا آمده بود. همه خوشحال بودیم، به هم تبریک می گفتیم و هدایا رد و بدل می شد اما هر مادر و ‏پدر با تجربه ای می دانست که تا این نوزاد بزرگ شود و به سنی برسد که بالغ و رشید بر پای خود بایستد، ‏پدر و مادر چه زجرها خواهند کشید. در بدو تولد و دوران کودکی با انواع بیماری، بعد دندان در آوردن، راه ‏رفتن و بعد مدرسه، بعد دوران بلوغ و… انقلاب یک تولد جدید در تاریخ کشورمان بود. این را با تمام وجودم ‏حس می کردم اما آن اندازه از تاریخ انقلاب های دنیا را خوانده بودم که بدانم چه حوادثی در انتظار ما خواهد ‏بود بنابراین هم احساس شادمانی و سرخوشی داشتم که انقلاب در یک مرحله به پیروزی رسیده است و هم با ‏تمام وجود نگران حوادث پیش رو بودم.‏

وقتی به ایران رسیدید، زیباترین پدیده ای که نظرتان را به خود جلب کرد، چه بود؟‎ ‎

امواج خروشان مردم در خیابان ها و برق شادی و سرخوشی در چهره ها که بعدها، کمرنگ شد.‏

منبع: روزنامه سرمایه