جمهوری اسلامی و دیو داعش

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

سر برکشیدن دیو “دولت اسلامی عراق و شام” (داعش) هر علت و دلیلی داشته باشد و از هر آبشخوری حیات گرفته باشد، از یک پرسش مهم و تأمل راهبردی مصون نیست: آیا حمایت اقتدارگرایان حاکم در ایران از همتایان سوری خود و دولت سرکوبگر اسد، به تحرک دیو داعش جانی دیگر نبخشید؟

نام داعش هنگامی در میانه‌ی بحران آمیخته به خون ده‌ها هزار انسان در سوریه مطرح گردید که افکار عمومی در جهان همسو با آزادی‌خواهان و جنبش دموکراسی‌خواهی در سوریه بود و موضعی منفی علیه دولت سرکوبگر و اقتدارگرای اسد داشت. پای داعش و جبهه النصره که به بحران سوریه باز شد، بحران کیفیت و سمت‌وسویی متفاوت یافت.

کردار این طیف از مخالفان اسد چنان غیرانسانی و دهشتناک و غیرانسانی بود که موج فزاینده‌ای از تردید در مورد همدلی با جبهه مخالفان اسد ایجاد کرد. بماند که حتی اپوزیسیون اسد را هم چند شقه کرد و در مواردی به جان هم انداخت. کم نبودند ناظرانی که به این پرسش مهم پاسخی نداشتند: آیا جایگزینی چنین هیولایی بجای دولت اسد، به نفع سوریه و منطقه و حتی جهان است؟

نزاع داعش و النصره اگر بر سر مشروعیت بود (تا آن‌جا که حتی “ابوقتاده” از رهبران بزرگ سلفی در پیامی از درون زندان، داعش را “‌سگ‌های جهنم” توصیف کرد)، شامل دیگر طیف‌های اپوزیسیون دمشق (از ارتش آزاد سوریه تا کردهای سوریه) هم شد. نزاعی که گاه طرفین و ائتلاف‌های دو سوی آن، غریب بود و موقعیت اپوزیسیون ـ پوزیسیون را بهم ریخت. و در این میانه، آنچه تثبیت شد، موقعیت دولت اسد بود و جان گرفتن دیو داعش.

استقرار دوباره‌ی رژیم سرکوبگر و اقتدارگرای حاکم بر سوریه در چنان روند غریبی رخ داد که حتی برخی از مخالفان اسد، جمهوری اسلامی را به حمایت از داعش متهم کردند. چنان‌که عبدالحلیم خدام، معاون سابق بشار اسد مدعی شد که جمهوری اسلامی، داعش را به سوریه آورده است.

حکایت داعش در سوریه هرچه بود، روند تحولات در سوریه به تثبیت ـ هرچند موقت ـ دوباره‌ی اسد و اقتدارگرایان همراهش در دمشق منتهی شد و به تولد هیولایی از دل سرزمین سوخته‌ی سوریه: داعش.

تروریست‌های دولت اسلامی عراق و شام اینک بخش مهمی از سوریه (مناطق شمالی و شرقی) را زیر سلطه‌ی اقتدار آمیخته با خشونت خود گرفته‌اند و استقرار خونین خود را ـ ازجمله با سرکوب کردهای کوبانی ـ تداوم می‌بخشند. چنان‌که این گروه افراطی چند روز پیش یک پادگان بزرگ ارتش سوریه را تصرف کرد. گفته می‌شود داعش با دراختیار گرفتن این پادگان به مهمات و جنگ‌افزارهای قابل توجهی دست یافته است.

مستقل از سوریه، داعش از ابتدای سال میلادی جاری (۲۰۱۴) به‌سوی استان‌های سنی‌نشین عراق خیز برداشته و خود را به‌تدریج در بخش‌های مهمی از آن مستقر کرده است. استیلا بر موصل (دومین شهر بزرگ عراق)، تسلط بر مناطق غربی و شمال‌غرب عراق، دراختیار گرفتن بزرگ‌ترین سد عراق، و تصرف میادین نفتی مهم، و حرکت تهاجمی تدریجی به‌سوی شرق (مناطق کردنشین عراق، و نیز استان‌های غربی ایران) مهم‌ترین جلوه‌های تحرک دور و نزدیک دیو داعش در عراق است.

نمونه‌ها از پیامدهای غیرقابل محاسبه‌ی حضور و استقرار داعش در منطقه، کم نیست. به‌عنوان یک شاهد: تنها تخریب سد موصل ـ که روی دجله بسته شده و افزون بر ۵۰ برابر دریاچه و سد کرج ظرفیت دارد ـ می‌تواند چند شهر بزرگ عراق را به زیر آب ببرد.

حالا داعش در چند ده کیلومتری اربیل است و با استان‌های کرمانشاه و ایلام چندان فاصله‌ای ندارد. افزون بر ۱۳۳۰ کیلومتر مرز مشترک ایران و عراق (از آذربایجان غربی و کردستان تا خوزستان) برای دغدغه‌داران امنیت و تمامیت ارضی ایران و منافع ملی، به‌قدر لازم تأمل‌برانگیز است.

سردار قاسم سلیمانی و دیگر سرداران گرداگرد رهبر جمهوری اسلامی هرچند در ظاهر اسد را بر اریکه‌ی قدرت حفظ کردند و خط مقاومت مطلوب خویش را مستدام نمودند، اما غیرمستقیم و ناخواسته به تحرک دیوانه‌وار آلترناتیوی هیولایی و خشونت افسارگسیخته‌ی دیو داعش در همسایگی شرقی ایران دامن زدند و اشتباهی راهبردی مرتکب شدند. امری که به نوعی، محصول غیرقابل اجتناب نگاه اقتدارگرایانه است.

عقب راندن داعش با عرض و طول و حجم و وزنی که در عراق پیدا کرده، حالا دشوارتر و دشوارتر می‌شود. شاید برای تمامیت‌خواهان ایران ـ که میلیاردها دلار پول نفت را صرف تجهیز سپاه و نیروهای امنیتی کرده‌اند و برای تداوم بخشیدن به اقتدار مسلح و غیردموکراتیک خود، همواره “دشمن”ی می‌جویند و به “بحران”ی فکر می‌کنند ـ خطر داعش چندان هول‌انگیز نباشد، اما برای دلواپسان جان شهروندان مظلوم ایران و دغدغه‌داران منافع ملی و تمامیت ارضی، داعش به اندازه‌ی لازم ترسناک است.

بماند که برای حکومت شیعی و متکی بر ولایت مطلقه فقیه، استقرار دولتی که نفر نخست‌اش، ابوبکر بغدادی، خود را “خلیفه‌ی مسلمین” می‌خواند، قابل پذیرش نیست. به‌ویژه که اقتدار آیت‌الله خامنه‌ای، “ولی امر مسلمین جهان” (عنوان و توصیف رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی)، مورد تهدید مستقیم و غیرمستقیم قرار گیرد.

دوقطبی شدن عراق (نزاع افراطی‌های سنی با افراطی‌های شیعه) یعنی تشدید و بازتولید خشونت؛ وضعی که معلوم نیست آتش آن، به کجا کشد و دامن چه مناطقی را بگیرد. تهران اگر از همسویی و جلب نظر مساعد لایه‌های میانه‌روی اهل سنت پرهیز کند، از توان خود در برابر داعش کاسته، و اگر چنین نکند، و از شیعه‌گرایی محض و تقویت شبه‌نظامیان افراطی شیعی کناره گیرد، از مطلوب خود درعراق فاصله گرفته؛ وضعی که به‌معنای بازی باخت ـ باخت خواهد بود. گو این‌که درنهایت، هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی ناگزیر از انتخاب میان “بد و بدتر” است. “خودکرده را تدبیر نیست”. بخشی از پایکوبی دیو داعش در چند ده کیلومتری مرزهای غربی ایران، از “مِی” ساخت جمهوری اسلامی در دمشق ناشی می‌شود.