خانواده مسعود باستانی از وضعیت وخیم جسمانی او در زندان رجایی شهر خبر می دهند و می گویند طی هفته گذشته که این روزنامه نگار را برخلاف نظر پزشکان از بیمارستان به زندان بازگردانده اند، وضعیت او وخیم تر شده، بهداری زندان هم اعلام کرده که باید در بیمارستان بستری شود اما دادستانی با این مساله مخالف است.
معصومه ملول، مادر مسعود باستانی در مصاحبه با “روز” می گوید: روز سه شنبه درحالی که مداوای مسعود تکمیل نشده بود و دکترها، حتی به مرحله تشخیص بیماری و مشکل نرسیده بودند، ماموری از زندان رجایی شهر با نامه ای از خدابخشی، معاون امنیت دادستان آمد و گفت که او دستور داده مسعود فوری به زندان برگردانده شود. ما خیلی اصرار کردیم که مسعود هنوز درمان نشده و اصلا مشخص نیست چه مشکل و بیماری دارد، اما او مسعود را برد.
او از متشنج شدن فضای بیمارستان و مخالفت پزشکان با ترخیص مسعود باستانی می گوید: حتی دکترهای بیمارستان هم اجازه ترخیص نمیدادند که همین امر باعث شد مدتی فضای بیمارستان متشنج شود، اما در نهایت مسعود را با دستور مستقیم آقای خدابخشی بردند در حالیکه دکتر ها هنوز نتوانسته اند تشخیص دهند بیماری و مشکل مسعود چیست.
مسعود باستانی، روزنامه نگاری که از ۱۴ تیرماه ۸۸ و به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اغتشاش زندانی است روز جمعه، اول اسفند ماه در شرایطی به بیمارستان منتقل شد که به گفته پزشکان بهداری زندان رجایی شهر، سکته قلبی را رد کرده بود. مادر او پیشتر به “روز” گفته بود که فرزندش در بخش نورولوژی بیمارستان امام خمینی بستری است و : دست و پای چپ اش لمس و بی حس است. ما منتظریم جواب ازمایش ها و ام ار آی بیاید و دکترها تشخیص دهند که مسعود چه مشکلی دارد. تا الان که نتوانسته اند تشخیص دهند.
این روزنامه نگار اما علیرغم نظر پزشکان معالج اش و با دستور معاون دادستان به زندان منتقل شد. مادرش در مورد ملاقات خانواده با مسعود در روز گذشته می گوید: مسعود میگفت طی این یک هفته باز هم چند بار دچار مشکل لمسی دست و پا شده و تنگی نفس هم دارد، دو بار به بهداری زندان اعزام شده و بهداری زندان میگوید او باید اعزام شود. بهداری گفته به دادستان نامهای مینویسد که او را به بیمارستان اعزام کنند. حالا باید دوباره منتظر خبر از دادستانی باشیم اما آنها بر زندان ماندن مسعود اصرار دارند.
او می افزاید: ما واقعا نمیدانیم چه مشکلی با مسعود دارند. ۶ سال است او را زندانی کردهاند. ۶ سال است زندگی اش را از او گرفته اند. حالا که مرداد ماه حکم او تمام می شود می خواهند این بچه در زندان از بین برود؟ چرا چنین می کنند؟ مسعود نیاز به معالجه دارد. نیاز دارد تحت نظر پزشک باشد. تقاضای مرخصی می دهیم قبول نمی کنند. بیمارستان هم که می برند درمان نشده او را از روی تخت بیمارستان بلند می کنند و می برند زندان. توی زندان باز حالش بد می شود و بهداری می گوید نمی تواند کاری بکند. می گوید باید برود بیمارستان و باز اصرار دارند توی زندان بماند. چرا؟ کاش لااقل می گفتند ما می دانستیم مشکل شان با مسعود چیست و از جان او چه می خواهند. مسعود یک روزنامه نگار است و تنها جرم اش همین است. او کار حرفه ای اش را انجام داده و حالا باید این همه سال زندان بماند و در نهایت با تنی مریض گوشه زندان بیفتد و حتی حق درمان هم نداشته باشد؟ چرا؟ کم اذیت اش کرده اند؟ همسرش را، که او هم روزنامه نگار است کم اذیت کردند؟ اول زندان بود حالا اجازه نمی دهند کار حرفه ای اش را هم بکند و حالا مدام با استرس و دلهره ونگرانی لحظاتش سپری می شود که مسعود در چه وضعی است و.. از جان بچه های ما چه می خواهند؟ بگویند ما بدانیم..
خانم ملول می گوید که مسعود هم از وضعیت پیش آمده و بازگرداندن یکباره اش به زندان متعجب و حیرت زده است: واقعا ما نمی توانیم منطق کارهای آقایان را درک کنیم. در تمام این شش سال هم نتوانستهایم بفهمیم آقایان در چه شرایطی مرخصی میدهد، در چه شرایطی مرخصی نمیدهند، اصلا نمیفهمیم منطق کارهای شان چیست. اگر قانونی هست که هست پس چرا الان مسعود با این وضعیت در زندان است؟ اصلا اگر ماده ۱۳۴ قانون را اجرا کنند مسعود و خیلیهای دیگر مدتها پیش آزاد میشدند. اگر هم قرار نیست قانون اجرا شود، که در عمل نمیشود، چطور حرف از قانون میزنند؟ اصلا برای چی قانون تصویب میکنند؟ ماده ۱۳۴ میگوید وقتی یک زندانی برای یک اتهام دو حکم دارد حکم سنگین تر لحاظ می شود و بعد از کشیدن آن باید آزاد شود، اما دادستان به صورت غیرقانونی مانع اجرای این قانون است. وقتی دادستان قانون را زیرپا می گذارد ما به چه کسی می توانیم مراجعه کنیم. من از چه کسی می توانم دادم را بستانم؟
مادر مسعود باستانی مسئولیت به خطر افتادن سلامتی فرزندش را متوجه دادستان و معاون او و مسئولان قضایی و امنیتی کشور می داند و می گوید: من فرزندم را سالم و سلامت می خواهم؛ همانطور که به زندان اش بردند. مسئولیت هر اتفاقی برای بچه من با کسانی است که حتی حق قانونی مرخصی استعلاجی و درمان را نیز از او دریغ می کنند. ۶ سال از زندگی پسر من و همسر جوانش را گرفتند ۶ سال از این زندان به آن زندان شدیم، برای مسعود ومهسا دیگر بس است. حداقل به قانون خودتان احترام بگذارید. این خواسته زیادی نیست. همان قانونی که به شما اجازه می دهد به متهم اقتصادی ۱۰ روز زندان نرفته مرخصی بدهید و محمدرضا رحیمی را بفرستید مرخصی که همسرش مریض است، درباره همه زندانیان اجرا کنید. درباره مسعود و همه زندانیانی که بیمار هستند و در زندان بیمار شده اند.