این بار چه می‌شود؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

وقتی که از پیش بینی ناپذیر بودن رفتار انتخاباتی ایرانیان سخن می‌گوئیم نه بدان معناست که رفتار ایرانی‌ها ‏تابع هیچ نوع نظام علت و معلولی نیست، بلکه بدان مفهوم است که عوامل تاثیر گذار در نحوه برخورد ‏ایرانی‌ها با امر انتخابات به قدری زیاد و در عین حال شخصی است که شناسایی و تحلیل همه آنها برای ما ‏امکانپذیر نیست.‏

از این رو، برای ما که به مجموعه عوامل خرد و کلان موثر در تصمیم ایرانی‌ها دسترسی نداریم، رفتاز ‏انتخاباتی آنها به نظرمان تصادفی می‌آید، گرچه اصل تصادف هم چیزی جز همین نیست!‏

نظر سنجی معمولا راه مناسبی برای پیش بینی رفتار انتخاباتی شهروندان است، اما به نظر من نظر سنجی در ‏ایران حتی اگر با تمام مختصات علمی آن صورت گیرد، به دلایل مختلف جواب نمی‌دهد که یکی از آن دلایل ‏بیم عمومی از ارائه پاسخ‌های مغایر سیاست‌های رسمی است.‏

از این رو، من استمزاج را راه بهتری برای درک افکار عمومی در ایران می‌دانم. منظور از استمزاج، وارد ‏گفتگو شدن با افرادی است که به طور اتفاقی با آنها در زندگی روزمره روبرو می‌شویم، البته به شرطی که ‏زندگی ما در حصار بسته‌ای از روابط با جمعی از دوستان و همفکران جریان نداشته باشد.‏

واقعیت این است که چند پیش بینی من در مورد نتایج چند انتخابات بر اساس استمزاج از جامعه، درست از ‏آب در آمده، اما مهمترین آنها که بر سر آن شرط هم بستم، با واقعیت منطبق نشد.‏

در انتخابات مجلس هفتم فهم من از افکار عمومی این بود که اکثریت قاطع آنها در پای صندوق‌های رای ‏حاضر نمی‌شوند، اما در عمل چنین نشد.‏

در واقع من قبل از انتخابات مجلس هفتم با برخی از مردم در شهرها و روستاهای پراکنده صحبت کردم که ‏سخن قاطع آنان عدم حضور در پای صندوق‌های رای بود.‏

در روز رای گیری تا ساعت چهار بعد از ظهر به نظر می‌رسید که پیش بینی‌ام در حال تحقق است زیرا تا آن ‏ساعت در غالب حوزه‌های رای گیری چه در شهرستان‌ها و چه در تهران، پرنده هم پر نمی‌زد، اما از ساعت ‏چهار به بعد بخصو صدر شهرستان‌ها هجوم به سوی صندوق‌ها آغاز شد.‏

دلیلش چه بود؟ دقیقا نمی‌دانم، همینقدر می‌فهمم که تبلیغات شبکه‌های مختلف تلویزیون واقعا موثر بود.‏


به نظرم می‌رسد که مردم بسیاری از شهرستان‌ها در آن روز منتظر بودند تا رفتار تهرانی‌ها را ببینند و بر ‏اساس آن الگو برداری کنند. رفتار تهرانی‌ها را هم از طریق تلویزیون دنبال می‌کردند.‏

تلویزیون هم که جعبه جادو است. به راحتی می‌تواند با سازماندهی قبلی، صفی چند کیلومتری در یک حوزه ‏انتخاباتی ایجاد کند و با نشان دادن آن، به سراسر ایران پیام بفرستید که چه نشسته‌اید؟ قافله در حال رفتن است ‏و شما در حال عقب ماندن از آن!‏

در ایران اما بسیاری نمی‌خواهند از قافله عقب بمانند و از همین رو، به حوزه‌های رای گیری سرازیر شدند.‏

البته نباید فراموش کرد که نرخ مشارکت در تهران و مراکز شهرهای بزرگ در انتخابات مجلس هفتم حدود ‏‏30 درصد بود، اما تلویزیون با نشان دادن چند حوزه شلوغ و معرفی آن به عنوان حماسه، نرخ مشارکت را به ‏حاشیه راند.‏

در این میان بدون شک نقش مجریان تلویزیون در جلب مردم به پای صندوق‌های رای بیشترین تاثیر را داشت، ‏آن هم مجریانی که صبغه سیاسی نداشتند.‏

قاعدتا وقتی که عادل فردوسی پور به یک حوزه رای گیری می‌رود و در آنجا مردم را با حرارت تمام تشویق ‏و ترغیب به شرکت در انتخابات می‌کند، در کشاندن بسیاری از ورزش دوستان و مردم عادی به پای صندوق ‏رای واقعا موثر عمل می‌کند. در انتخابات مجلس هفتم او و دیگر مجریان برنامه‌های مختلف تلویزیون برای ‏تشویق مردم به رای دادن، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. به یاد دارم که یکی از رای دهندگان می‌گفت که ‏برای دیدن آقای فردوسی پور در آن حوزه خاص حاضر شده است.‏

به هر حال روشن است که در انتخابات مجلس هشتم هم چنین خواهد شد!‏

با این همه، یک حس غریب به من می‌گوید که رفتار انتخاباتی ایرانیان در این دروه ممکن است کاملا غافلگیر ‏کننده باشد. واقعیت این است که سرخوردگی مردم از دولت آقای احمدی نژاد و عموم محافظه کاران به علت ‏بالا رفتن هزینه‌های سنگین زندگی به اوج خود نزدیک شده و در عین حال، رقبای آنان نیز با توجه به کیفیت ‏حضورشان امیدی در مردم ایجاد نکرده‌اند.‏

در این میان اجرای طرح امنیت اجتماعی بخصوص بخشی از آن، که به ظاهر خانم ها و جوانان گیر داده، ‏خشم عمیقی در بین لایه‌های اجتماعی برانگیخته است. این خشم در کنار سرخوردگی از امکان بهبود شرایط ‏معیشتی ممکن است دست به دست هم دهد و حضور در پای صندوق‌های رای را کمرنگ تر از گذشته کند.‏

البته نا گفته نگذارم که اطمینانی نسبت به تحقق عینی این مساله ندارم.‏