تثبیت جامعه مدنی در دانشگاه

علی افشاری
علی افشاری

16 آذر یادبود و بزرگداشت دانشجو و فعالیت های دانشجویی است. این روز خجسته که به یمن رشادت سه آذر اهورایی، روز دانشجو نام گرفته است، یاد آور تلاش ها و جان فشانی های این قشر حقیقت جو و کوشا در برقراری آزادی، روشنگری، عدالت و تعقیب مطالبات ملت است.

جنبش دانشجویی هر سال در این روز به تجدید عهد با آرمان های دانشجویی می پردازد تا کماکان چراغ اندیشه ورزی و سنت نقادی روشن بماند و شعله فروزان آن چهره جامعه و دوستداران دانایی و فضیلت را گرم کند.

دانشجویان ستون فقرات جامعه مدنی نحیف ولی رو به رشد ایران را تشکیل می دهند که بیش از همه اقشار اجتماعی و خرده جنبش ها به صورت ممتد و پیوسته، موتور محرکه هر تحول و دگر خواهی در تاریخ معاصر بوده اند و از این رهرو نیز به طور نسبی، توجه و اعتماد مردم را جلب کرده اند.

البته این موقعیت همواره در پیوند با نخبگان ، روشنفکران و احزاب سیاسی همسو، درک اصولی و درست از شرایط و نیاز های جامعه و حضور خالصانه و غیر منفعت طلبانه حاصل شده است.

اگر چه تحرک چشمگیر و قابل توجه دانشجویان در مراسم 16 آذر امسال در تهران و برخی از شهرستان ها نوید بخش موج جدید فعالیت های دانشجویی بود، اما هنوز جنبش دانشجویی از شرایط آرمانی خود و به صحنه آوردن اکثریت جامعه دانشجویی کشور فاصله دارد.

در باب ریشه یابی این پدیده دلایل متعددی را می توان بر شمرد که در راس آن اختناق و شدت یافتن فشار حکومت و مدیریت پلیسی در دانشگاه قرار دارد.

اما به باور نگارنده نبود استراتژی منسجم و منطبق با شرایط کنونی دانشگاه و مطالبات نسل جدید دانشجو، نقشی بسزا در حاکم شدن جو رکود در دانشگاه ها دارد.

جنبش دانشجویی نیازمند تدوین استراتژی جدید است تا بتواند کارکرد مناسب خود را داشته باشد.

در شکل گیری استراتژی جدید که نیازمند مشارکت فعال تمامی کنش گران دانشجویی و صاحب نظران است، نخست شایسته است، شناخت درست و دقیقی از شرایط کنونی دانشگاه و جامعه داشت.

جامعه ایران در مرحله خاصی از دوران گذار قرار دارد که برخی آن را ناشی از حاکم شدن جو یاس و نا امیدی و یا دلزدگی از سیاست ورزان می دانند، پاره ای آن را به نوعی اعتکاف سیاسی تشبیه می کنند که در تدارک ذخیره سازی نیرو برای روز موعود و فرصت مناسب فردا است و برخی دیگر آن را به آرامش قبل از طوفان تعبیر می کنند.

به هر حال هر تحلیلی که از شرایط کنونی داشته باشیم، مخرج مشترک آن قرار داشتن نیروهای سیاسی و اجتماعی در حالت تعلیق است که پس از روی گردانی از پروژه اصلاحی دوم خرداد در انتظار رویت و هژمونیک شدن حرکت موثر جدید هستند.

از سوی دیگر نظام سیاسی در حال عبور از شکل بندی فقه سالاری متکی به روحانی – اقتدارگرایی به شکل بندی حکومت فردی متکی به نظامی – امنیتی است که با حاکم کردن جو ارعاب و اختناق در دانشگاه ها در سودای سرکوب جنبش دانشجویی مستقل است.

در این شرایط که حاکمیت با تصرف تمام بخش های قدرت و اعمال مدیریت پلیسی و پادگانی در دانشگاه ها می کوشد تا تمامی مجاری و روزنه های رسمی و امکانات را بر روی فعالیت های مستقل دانشجویی ببندد و به هر گونه مخالفت با گفتمان رسمی راست بنیادگرا در سطوح مختلف صنفی، سیاسی و فرهنگی، مجال بروز ندهد، در وهله اول باید نقاط اصطکاک و عرصه های چالش برانگیز را شناخت.

در یک دسته بندی کلی می توان، شش حوزه رویارویی دولت احمدی نژاد با جامعه دانشگاهی و دانشجویی را تشخیص داد.

1- نفی استقلال دانشگاه و شدت بخشیدن به مدیریت ایدئولوژیک با صبغه نظامی. انتصاب افراد غیر متناسب با نقطه نظرات هیئت علمی ها و خصوصیات محیط های دانشگاهی در مدیریت دانشگاه ها و تبعیت محض آنان از نهاد های امنیتی و بی توجهی به مسائل علمی، عمیق ترین لایه چالش دولت با دانشگاه است. انتصاب این افراد و مدیریت پادگانی باعث شده است که نظام دانشگاهی مختل شود.

در حال حاضر عمده دانشگاه های کشور با مشکلات آموزشی، رفاهی و خدماتی دست و پنجه نرم می کنند. کارمندان زیر فشار تصمیمات غیر کارشناسی قرار دارند، آهنگ خروج مغز ها شدت گرفته است، اعتراضات صنفی گسترش یافته اند، بحران وجه علمی و کارکردی دانشگاه ها نیز وخیم تر شده است و دوربین ها و کنترل های پلیسی، آرامش در خوابگاه های دانشجویی را بر هم می زنند.

فضای دانشگاه ها با گسترش یافتن دخالت ماموران انتظامات در فعالیت های دانشجویی که مستقیما از سوی حراست ها هدایت می شوند، به شدت پادگانی شده است به گونه ای که در برخی موارد ماموران انتظامات حتی کیف های دانشجویان را بازرسی می کنند.

2- پاکسازی اساتید مستقل و به خصوص اساتید علوم انسانی. دولت احمدی نژاد می پندارد با اخراج اساتید دگر اندیش و مخالف دیدگاه دولت می تواند بساط اندیشه ها و دیدگاه های مخالف و منتقد را در دانشگاه جمع کند و بدینترتیب دانشگاه را به ابزاری توجیه گر دیدگاه ها و سیاست های خود تنزل دهد. از این رو بازنشستگی اجباری اساتید رسمی و قطع رابطه کاری اساتید قراردادی با چاشنی ضرورت پاکسازی دانشگاه ها از اساتید لائیک تعقیب می شود.

3- تحمیل شیوه خاص فرهنگی. یکی از بارز ترین ویژگی های نسل کنونی دانشجویان توجه ویژه آنها به انتخاب سبک زندگی دلخواه بر اساس آزادی های فردی است. در فضای جدید، الگوهای واحد و یکسان سازی فرهنگی خریداری ندارد.

این مسئله به همراه نافرمانی پیوسته پسران و دختران دانشجو در برابر الگو های اجباری دیکته شده از سوی حکومت و نگاه دستوری در مقوله فرهنگ در طول دو دهه گذشته باعث وجود جنبشی جدی برای انتخاب سبک زندگی مطلوب است. از این رو سیاست اعمال محدودیت دولت احمدی نژاد بر نوع پوشش دانشجویان دختر با مقاومتی جدی روبه رو شده است که در تعارض با آزادی های فردی و رعایت حرمت دانشجو است.

4- فشار بر تشکل های سیاسی دانشجویی. حوزه سیاسی اصلی ترین و گسترده ترین عرصه چالش است. تلاش برای انحلال انجمن های اسلامی دانشجویان و جایگزینی آنان با تشکل های وابسته، ممانعت از صدور مجوز برای تشکل های جدید مستقل، جلوگیری از برگزاری برنامه های منتقدانه، تریبون آزاد، تعطیلی گسترده نشریات دانشجویی ، محرومیت از تحصیل و… جلوه های گوناگون سیاست های سرکوب گرایانه هستند.

5- تحدید شوراهای صنفی. در نگاه حاکمیت پادگانی – امنیتی، مدیریت مشارکتی جایی ندارد و دانشگاه باید چون پادگان بر اساس اطاعت از احکام حاکمیت اداره شود. بنابراین دامنه فعالیت شوراهای صنفی که متضمن دخالت دانشجویان در تصمیم گیری ها و نظارت آنان در دانشگاه به منظور تامین منافع و خواسته های دانشجویان است، روز به روز محدود تر می شود.

6- محدود کردن کانون های هنری و فرهنگی. فعالیت های هنری و فرهنگی از پر طرفدار ترین حوزه فعالیت های دانشجویی است. اما دولت جدید با توجه به باور های ارتجاعیش می کوشد موانعی جدی در راه برگزاری برنامه های موسیقی، تئاتر، پخش فیلم و… ایجاد کند و از این رو چالشی جدی در این زمینه وجود دارد.

همانگونه که مشاهده می شود شش سطح فوق، منابع ستیزه گسترده ای را تشکیل می دهند که هر یک جداگانه می تواند انرژی و پتانسیل عمده ای را در جریان دانشجویی آزاد کند و به نوبه خود نیروی سیاسی موثری را تشکیل دهد.


تدوین استراتژی جدیدی که بتواند تمامی نیروها در شش سطح مختلف فوق را تجمیع کند و همه آنها را در چهارچوب پروژه دفاع از استقلال دانشگاه و آزادی های اکادمیک با رویکردی سیستماتیک متحد سازد، نقشی اساسی در اعتلای جنبش دانشجویی و اوج گیری گفتمان رهایی خواهد داشت.

در مقطع فعلی جنبش نیاز دارد تا پتانسیل های خود را در حرکتی یکپارچه صرفا در حوزه مقاومت در برابر دست اندازی های قدرت سیاسی و محاصره مدنی اقتدارگرایان متمرکز سازد و بدینترتیب موجودیت خود بنیاد خود را در دانشگاه تثبیت کند.

برای حصول بدین منظور باید خواستار مشارکت تمامی گرایش های گوناگون دانشجویی در حوزه های مختلف سیاسی، صنفی و فرهنگی شد و مبنای حرکت را دفاع عام از حقوق و آزادی های دانشجویان به طور خاص و جامعه مدنی به طور عام بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار داد.

هر گونه رویکرد ایدئولوژیک در این مقطع چون سمی مهلک خواهد بود که با جلوگیری از وحدت نیرو ها، پتانسیل سازنده دانشگاه را به هدر خواهد داد.

مقاومت در برابر ساختار سلطه، اولویت است که در تحلیل آخر علت العلل همه مفاسد است. البته طبیعی است که گفتمان مقاومت باید به شکل مبنایی با اقتدار گرایی، تبعیض و خودکامگی مخالف باشد نه آنکه دیدگاه هایی را تبلیغ کند که باز باعث اعطای امتیازات خاص به گروه و یا طبقه خاصی شود و اکثریت جامعه را محروم گرداند.

تدوین استراتژی جدید با توجه به شرایط کنونی دانشگاه و جامعه نیازمند است تا در افق زمانی کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد. در این راستا توجه به دو نکته اساسی اهمیت دارد.

نخست نباید خود را محدود به شکل رسمی فعالیت نمود و صرفا به دنبال مجوز گرفتن رفت و وقتی مجوز صادر نشد، فعالیت ها را متوقف کرد.

فعالیت در دانشگاه در راستای آزادی بیان، گسترش علم و اندیشه و نقادی نیازی به مجوز و تایید کسی ندارد. باید به دنبال روش های جدید در حوزه غیر رسمی بود.

وقتی حکومت تمامی ارکان قدرت را به تصرف در می آورد و امکان تحقق مطالبات اجتماعی از طریق حضور در ساختار قدرت وجود ندارد و حکومت اصلاح ناپذیری خود را در عرصه عمل نشان می دهد، باید به سراغ جامعه و پروراندن توان جنبش ساز آن رفت.

جنبش های اجتماعی، خواسته های نیروهای مولد و تحرک لایه های اجتماعی قطب متضادی است که می تواند قدرت سیاسی را مهار کند و حتی آن را سرنگون سازد و ساختار قدرت جدیدی خلق کند. تحول و دگرگونی حکومت ها و نظام های سیاسی از سپیده دم تاریخ تا حال ریشه در همین مسئله دارد.

تحرک مردم و خلق نیاز های جدید همواره اجازه استمرار به حکومت هایی نداده است که به سرکوب جامعه پرداخته و با زور عریان به حکمرانی پرداخته اند.

قدرت هر گاه که فاسد شده و تبدیل به زندانی برای رشد نیروهای تحول خواه شده است، سرانجام در برابر مبارزه و جنبش دگر خواهانه نیروهای اجتماعی و سیاسی تسلیم شده است.

اما نکته دوم پرهیز از ورود مستقیم به فرایند های سیاسی اعم از اصلاحات پارلمانتاریستی و یا ساختار شکنانه است. در مقطع کنونی تا حصول به حفظ موجودیت جنبش دانشجویی و تثبیت حضور مستقل آن پرداختن به استراتژی های سیاسی اعم از تشویق به شرکت و یا تحریم انتخابات مفید نخواهد بود.

البته زمینه سازی برای شکل گیری برنامه جدید جنبش دموکراسی خواهی و تبدیل کردن دانشگاه به عرصه گفتگوی نیروهای دموکراسی خواه در این خصوص و تلاش برای همبستگی نیروهای مختلف حول دفاع از حقوق شهروندی ضرورت دارد اما درگیر شدن جنبش دانشجویی در مجادلات سیاسی مثمر ثمر نخواهد بود.

ملاحظه نکات فوق در تدوین استراتژی جدید، خون جدیدی را در رگ های جنبش دانشجویی جاری خواهد ساخت و با ترکیب آن با تاکتیک های موثر و ایجاد بستر تشکیلاتی مناسب می توان اوج گیری و افزایش کارآمدی جنبش دانشجویی را به نظاره نشست که در گام آخر توطئه های دشمنان آزادی و استقلال دانشگاه را ناکام خواهد ساخت و توازن قدرت در دانشگاه را برای همیشه به نفع جامعه مدنی آن تغییر خواهد داد.