احمدی نژاد سرش را بیندازد پایین، برود

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در مصاحبه با روز:

یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در مصاحبه با “روز” می گوید که دوره احمدی نژاد تمام شده است. احمد بخشایش اردستانی، عضو اصولگرای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در باره سرنوشت محمود احمدی نژاد در جمهوری اسلامی میگوید: او استاد دانشگاه است. اولین و عاقلانه ترین کار این است که سرش را بیندازد پایین و برود درس بدهد. اگر کرسی های شورای شهر توسط دولت گرفته شده بود شاید او را می آوردند شهردارش میکردند ولی معمولا نیاز به یک استراحتی دارد و در حد مشاوره ای هم گاهی ظاهر خواهد شد. البته متاسفانه یا خوشبختانه سرنوشت روسای جمهور سابق ایران خیلی جالب نبود، آقای بنی صدر که فرار کرد، آقای شهید رجایی که به رحمت خدا رفت، آقای خاتمی که جاسوس اعلام شد، آقای هاشمی که ردصلاحیت شد و… حالا انشالله آقای احمدی نژاد این بلاها سرش نیاید.

او که در دانشگاه امام صادق با سعید جلیلی،هم اتاقی بوده،همچنین معتقد است که “سیاست دوره ای، توهم اصولگرایان، ذهنیت مردمی درباره خوانده نشدن رای شان، رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، اختلافات محمود احمدی نژاد و اصولگرایان، مبارزه منفی احمدی نژاد پس از ردصلاحیت مشایی از جمله عوامل شکست اصولگرایان در انتخابات و پیروزی حسن روحانی بوده است.

آقای بخشایشی میگوید اصولگرایان در برخوردی که با احمدی نژاد پیش گرفتند بر سر شاخه نشستند و بن خود را بریدند.

این عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس همچنین بر این باورست که اگر میرحسین موسوی 4 سال پیش سکوت میکرد اکنون قطعا رئیس جمهور بود و به جای حسن روحانی او بر صندلی ریاست جمهوری می نشست. او درباره رفع حصر از میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد و آزادی زندانیان سیاسی هم که یکی از مطالبات مردمی است که به حسن روحانی رای داده اند،میگوید: من فکر میکنم آقای روحانی تلاش خواهد کرد که همان بدو امر رفع حصر شود، چون اصلاح طلبان یکی از خواسته های فوری شان از آقای روحانی همین بوده و خواسته اند اینها هر چه سریع تر آزاد شوند. حالا آنها آزاد می شوند ولی یک زمان بندی هم باید انجام بگیرد.

مصاحبه “روز” با احمد بخشایشی اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پی می آید.

 

ابتدا می خواهم در مورد ارزیابی شما از پیروزی آقای روحانی در انتخابات و شکست اصولگرایان سئوال کنم.

علت اقبال مردم به آقای روحانی را من در ۵ عامل می بینم. یک عامل سیاست دوره ای است، یعنی هر ۸ سال یکبار مردم به جناح دیگری رای میدهند و این روند را در این سال ها شاهد هستیم. ۸ سال اصلاح طلبان سر کار هستند بعد ۸ سال اصولگرایان سر کار می آیند و دوباره ۸ سال بعدی مردم به اصلاح طلبان رای میدهند و این دوره ای است و البته مختص ایران هم نیست شما امریکا را نگاه کنید آنجا هم معمولا ۸ سال جمهوری خواهان سر کار هستند و ۸ سال دموکرات ها. عامل دوم توهم اصولگرایان بود. آنها این توهم را داشتند که مردم متعهد به آنها هستند و در هر شرایطی به آنها رای خواهند داد، لذا گفتمان رقابتی انتخاباتی را از رقابت با جناح مقابل به گفتمان رقابت درون گروهی تبدیل کردند. این اشتباه از سوی اصلاح طلبان در سال ۸۴ هم رخ داد و آنها هم به جای کاندیدای واحد، چند کاندیدا به عرصه رقابت ها آوردند و توهم این را داشتند که مردم متعهد به آنها هستند و نیازی به رقابت با جناح مقابل نیست. این دوره این توهم به اصولگرایان دست داد. عامل سوم اتفاقات و مباحث ۴ سال پیش بود. به هر حال آن مسائل در ذهن مردم باقی مانده که شاید رای شان را نخواندند. عامل دیگر ردصلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی بود که نوعی مظلومیت برای او ایجادو او را تبدیل به بت کرد. به هر حال آقای هاشمی از حقوق مردم حرف میزد و مردم هم خواستند اینگونه پاسخ دهند. او روزهای آخر، آقای روحانی را تایید کرده بود عامل بعدی اختلافات بین آقای احمدی نژاد و اصولگرایان بود که طی یکساله اخیر به وجود آمده بود. اصولگرایان تلاش کردند آقای احمدی نژاد و به قولی جریان انحرافی را مسئول همه مسائل معرفی و خود را تبرئه کنند ولی در واقع روی شاخه نشستند و بن بریدند. مقاومت منفی آقای احمدی نژاد بعد از ردصلاحیت مشایی هم تاثیر گذار بود. قبل از آن او هر کجا می رفت مشایی را هم با خود می برد و از مردم میخواست در انتخابات شرکت کنند اما بعد از ردصلاحیت مشایی، سکوت کرد و به نوعی مبارزه منفی در پیش گرفت. حتی در روز رای گیری به جای صبح، ساعت 5 بعد از ظهر رفت و رای داد.

 

برخی این انتخابات را با انتخابات دوم خرداد ۷۶ مقایسه می کنند. شما چنین مقایسه ای را قبول دارید؟

من این حرف را قبول ندارم، در دوم خرداد آقای خاتمی خیلی مشهور نبود و در گوشه کتابخانه کار میکرد اما آقای روحانی دو حکم از مقام معظم رهبری دارد و این یک تفاوت است. البته یک نکته هم اشاره کنم که بعد از هر ۸ سال که اصولگراها سر کار هستند کشور دچار تب می شود. خب،این تب چگونه از بین می رود؟ وقتی که اصلاح طلبان روی کار آیند. باز دوباره ۸ سال بعد اصولگرایان برمیگردند روی کار.

 

علت همین که میگویید چیست؟ اینکه بعد از ۸ سال مردم از اصولگرایان رویگردان شده و به اصلاح طلبان روی آورده اند؟

علت خستگی مردم از سیاست است.چرا در امریکا به آقای اوباما رای دادند؟ آقای اوباما با بوش فرق میکند. حزب جمهور یخواه و حزب دموکرات در امریکا این بازی را انجام میدهند در ایران هم اصولگراها و اصلاح طلب ها این بازی را انجام میدهند. مردم هم حافظه تاریخی شان خیلی خوب نیست مسائل را مقداری فراموش میکنند. جمهوری خواهان وقتی روی کار هستند آخر کار مثلا مردم می بینند جیب شان خالی است و وضع شان یک مقدار بد شده برمیگردند به دموکرات ها رای میدهند. در ایران هم همین طور است مردم از یک جناح خسته می شوند برمیگردند به جناح دیگری رای میدهند و فکر میکنند آن جناح می تواند کارهای زیادی برای شان انجام دهد.

 

آقای بخشایش طی ۸ سال و بخصوص چهار سال گذشته سیاست های حاکم در عرصه اقتصادی و داخلی و بین المللی کشور را به سمت بحران برد، مردم به شدت تحت فشار قرار گرفتند بخصوص از بعد اقتصادی.رویگردانی از اصولگرایان محصول همین سیاست ها بوده نه خستگی مردم از سیاست. شما این را قبول ندارید؟

چرا من قبول دارم اما دو نوع تفسیر است، یک تفسیر که شما گفتید. من صریح تر بگویم شما میگویید که عملکرد آقای احمدی نژاد در سیاست خارجی و اقتصادی و مسائل داخلی باعث شد که آقای روحانی روی کار بیاید. من میگویم نه. من میگویم آقای احمدی نژاد جزوی از اصولگرایان است و اصولگرایان با آقای احمدی نژاد به تفاهم نرسیدند که بتواند کارش را بهتر انجام دهد. ضمن اینکه سیاست های ارزی و اقتصادی کشور ۷ تا ۸ ماه است که دچار مشکل شده ولی تا قبل از آن و هنوز هم آقای احمدی نژاد در روستاها خیلی طرفدار دارد. در سیاست خارجی هم تلاش کرد دیپلماسی عمومی را جلو ببرد. مباحث تبلیغی را بگذارید کنار. در تبلیغات، کاندیداها برای اینکه رای به دست آورند خود را ابرمرد جلوه می دهند.یادتان باشد که نمی توانید بگویید اصلاح طلبان، اصولگرایان را شکست دادند رای آقای روحانی یک چیزی حدود ۱۸ میلیون است و رای اصولگرایان ۱۶ میلیون که فقط متفرق شده.

 

یعنی شما شکست اصولگرایان در انتخابات را قبول ندارید؟

چرا شکست است اما اینکه فکر کنید شکست فاحشی است و مساله ای به وجود آمده، نه اینطور نیست. اصولگراها متفرق و متکثر شدند، فکر کردند انتخابات را بین خودشان برگزار میکنند،مثلا آقای جلیلی که من به او رای دادم آدم معتدلی است. آدم خوبی است، من با او در دانشگاه امام صادق هم اتاق بودم اما وقتی آمد طوری صحبت کرد که چهره مقاوم و جنگی از خودش نشان داد تا بتواند آرای طبقه اصولگرای رادیکال را به دست بیاورد. مجبور بود. میخواهم این را به شما بگویم که وقتی متکثر و متفرق شد یک عده به جلیلی رای دادند، یک عده به ولایتی، یک عده به آقای رضایی و عده ای هم به آقای قالیباف. اینها متکثر شد.

 

ولی آقای بخشایشی، رای آقای روحانی به تنهایی از مجموع کل اصولگرایان بیشتر بود و کل آرای آنها را هم روی هم بگذارید باز آقای روحانی برنده است.

اشکالی ندارد شما می گویید اصلاح طلبان و اصولگرایان. شما ببینید همان دستگاه، همان شورای نگهبان، همان مجری و همان وزارت کشور، انتخابات را برگزار کردند. دفعه پیش گفتند که آقا شورای نگهبان رای ما را نخواند این دفعه گفتند خواند. ساز و کار انتخاباتی ما در ایران طوری است که تقلب امکان ندارد ولی تخلف بین بین ۲ تا ۵ درصد وجود دارد.

 

آقای بخشایشی یکی از مطالبات اصلی کسانی که به آقای روحانی رای دادند رفع حصر از آقای موسوی و آقای کروبی و خانم رهنورد است. در خیابان ها هم شاهد بودید در جشن پیروزی شان شعار رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را سر دادند. با توجه به فضایی که به وجود آمده شما در زمینه رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی چه فکر میکنید؟

نه اینطور نیست گروهی رادیکال شاید این حرف ها را بزنند من هم اگر آقای جلیلی در دانشگاه هم اتاق ام نبود احمالا به آقای رضایی یا آقای روحانی رای میدادم ولی دلیل نمی شود که من هم خواسته هایم همین ها باشد.

 

خواسته شما ممکن بود نباشد اما خواسته مردم است. در جشن پیروزی شان در همان خیابان ها این خواسته را مطرح کردند.

خواسته مردم بهبود وضعیت اقتصادی است، گرانی است، رفع مساله اشتغال است. در کنار اینها خواسته های سیاسی هم دارند. آزادی هم دارند. بالاخره گروهی که پیروز می شوند جشن هم می گیرند. آقای احمدی نژاد، طرفدارانش را جمع کرد و آورد توی خیابان و گفت بقیه خس و خاشاک هستند. البته جشنی که شنبه دیدیم انصافا جشنی خودجوش بود. مردم خود آمدند، شاید هم بودند و نیرویی آزاد شد. اینها سرمایه اجتماعی ما هستند و ما افتخار میکنیم. بالاخره ایران کشوری آزاد است. مردم خودشان انتخاب میکنند، انقلاب سطح آگاهی مردم را افزایش داد و مردم در انتخابات شرکت میکنند چون انتخابات را مال خود میدانند و هیچ بدیلی برای انتخابات وجود ندارد. در دنیای امروز بهترین حکومتی که ضررها را به حداقل می رساند دموکراسی مردم سالاری است و ترجمان مردم سالاری هم انتخابات است. به قول یکی از اندیشمندان غربی، مردم هر 4 سال یک روز ارباب اند. خب مردم ایران هم هر ۴ سال یک روز ارباب و سالار هستند و در آن روز کاندیداها می آیند، به مردم احترام میگذارند، یعنی برنامه هایشان را بیان میکنند. مردم این ها را می فهمند و سطحی از آگاهی را به دست آورده اند و میخواهند این را حفظ کنند. حالا اینکه می آیند شعاری هم میدهند اتفاقا شعارشان هم خوب است ما هم شعارشان را می پسندیم. حالا گروهی از اصلاح طلبان رادیکال می آیند و میگویند زندانی سیاسی آزاد باید گردد این را خود ما هم می گوییم. چطور الان میگویند رای ما را خواندید و متشکریم ولی ۴ سال پیش نخواندید. من میگویم اشتباه است چون اگر آقای میرحسین موسوی سکوت کرده و چیزی نگفته بود همین امروز صندلی ریاست جمهوری مال اوبود. این واقعیت است که خدمت تان میگویم. اینطور نیست که در جمهوری اسلامی بتوان رای را بالا و پایین کرد و تقلب کرد حالا ۲ تا ۵ درصد تخلف در همه جای دنیا است ولی انتخابات انتخابات آزادی بود و دلیل آزادی اش این بود که آقای روحانی رای آورد.

 

البته درباره انتخابات جمعه و خوانده شدن رای مردم حرفی نیست آقای بخشایش. اما من برمیگردم به سئوال ام. شما گفتید این شعارها، شعار خوبی است و شما هم قبول دارید یعنی رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و آزادی زندانیان سیاسی. یعنی شما هم با این خواسته موافق اید؟ بخصوص در این فضایی که برخی از آشتی ملی سخن میگویند؟

سریع نباید انجام بگیرد، بالاخره آقای روحانی باید سر کار بیاید، مقام معظم رهبری است، مجلس است، دولت باید شکل بگیرد. مشکل اول و حاد ما آزادی موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی نیست. مشکل اقتصاد است، تورم و بیکاری است. در پناه آنها، اینکه می گویید هم قابل حل است.آقای موسوی هم متوجه شده که بالاخره انتخابات گذشته تقلب نبود، خودش هم آزاد است به هر حال و دلش نمی خواهد که در خانه بماند. بقیه زندانیان سیاسی هم طبیعتا متناسب با فضای جدید آزاد می شوند، یک مقدار زمان می برد ولی آزاد می شوند.

 

گفتید آقای موسوی آزاد است؟

من میگویم اینقدر به او سخت گرفته نمی شود که فکر کنید مشکل اصلی کشور این چیزهاست.میخواهم بگویم مشکل اصلی کشور ثبات و تورم و بیکاری است اینها را باید حل کنیم.

 

ولی تمام ارتباط آقای موسوی با جامعه قطع است و براساس اعلام دخترایشان، او و خانم رهنورد طی ۷ ماه گذشته تنها سه بار موفق به ملاقات با دختران شان شده اند، آن هم در میان ماموران امنیتی و شرایط کاملا امنیتی که…

مرا با سئوال تان نکشید به جهتی که خودتان دوست دارید. من می گویم در کشور ما دو مشکل خارجی و دو مشکل داخلی وجود دارد. در داخل بیکاری و تورم باید حل شود و معیشت مردم ثبات قیمت پیدا کند و مشکل خارجی هم بحث هسته ای و تحریم ها ومساله سوریه است. اینها باید حل شود. حالا در کنار این مشکلات اصلی، مشکلات فرعی هم وجود دارد که حل خواهد شد و من فکر میکنم آقای روحانی هم تلاش خواهد کرد همان بدو امر که رفع حصر شود چون یکی از خواسته های فوری فوتی اصلاح طلبان از آقای روحانی همین مساله است.گفته بودند اینها هر چه سریع تر آزاد شوند. حالا آزاد می شوند ولی یک زمان بندی هم باید انجام بگیرد.

 

شما در صحبت هایتان چند بار بر عدم تقلب در انتخابات قبلی تاکید کردید اما خود نیز درباره عوامل رای آوردن آقای روحانی و شکست اصولگرایان به مسائلی اشاره کردید که از ۴ سال پیش در ذهن مردم مانده که شاید رای شان خوانده نشد.

ببینید فضای انتخابات، فضای شور و هیجان است. ۴ سال پیش در انتخابات جوانان از دختر و پسر می آمدند توی خیابان ها. طرفداران آقای احمدی نژاد، طرفداران آقای موسوی با هم کرکری می خواندند، هیجان ایجاد می شد. یکدفعه انتخابات که انجام شد همه فکر کردند که چون طرفداران آقای موسوی عروس کشون و با سر و صدا رای میدادند تعدادشان هم زیادتر است، اصلا اینطور نیست. درست است طرفداران آقای موسوی و آقای روحانی و اصلاح طلبان در تهران رای دادن شان همراه با سر و صداست اما سر و صدای شان دلیل بر زیاد بودن آرای شان نیست. همین الان شما در تهران تعداد آرای اصولگرایان و اصلاح طلبان را بشمرید،با توجه به اینکه الان مردم از سیاست اصولگرایان تا حدی خسته شده اند به خاطر اینکه نتوانست اقتصاد شان را سامان دهد به اضافه اینکه کسانی که میگویند رای ما نخواندید و گرفتار زندان شدند حالا که به آرزوی شان رسیدند حالا که رای شان خوانده شد. من میگویم این صحیح نیست واقعا دوره قبل انتخابات تقلب آمیز نبود. چون همین دستگاه، همین وزارت کشور، همین شورای نگهبان و همین آقای احمدی نژاد برگزار کردند و واقعا رای آقای موسوی دوره قبل بیشتر از ۱۳ میلیون نبود. این دوره رای شان بالا رفت چون الان اگر آقای موسوی بود و سکوت کرده بود او جای آقای روحانی بود. اگر جمهوری اسلامی میخواست تقلب کند این دوره هم می توانست. نمی توانست؟

 

آقای بخشایشی شرایط کشور کاملا تفاوت کرده. در انتخابات گذشته فضای سیاسی کشور دو قطبی بود اما این بار این فضا سه قطبی و امکان تقلب سخت تر شده بود. شما اشاره کردید به اختلافات اصولگرایان با آقای احمدی نژاد و به هر حال رابطه آقای احمدی نژاد با آقای خامنه ای را هم اکنون می بینیم که..

نه اشتباه میکنید. آقای احمدی نژاد پیرو مقام معظم رهبری است، آقای روحانی هم پیرو مقام معظم رهبری است و اینطور نیست که فکر کنید آقای روحانی نا پیرو است یا آقای احمدی نژاد ناپیرو است.

 

نه منظور من این نبود، اشاره به تغییر رفتارها و مناسبات بین مقامات کردم و اینکه فضای کشور سه قطبی شده و همین مساله ریسک تقلب را پایین می آورد. حتی این هم شنیده می شود که به هر حال آقای احمدی نژاد مانع تقلب می توانست باشد و با توجه به اختلافات درونی شان امکان تقلب نبود.

نه آقای احمدی نژاد اتفاقا مبارزه منفی انجام داد، چون مشایی تایید صلاحیت نشد او سکوت کرد، در حالیکه دو ماه قبل از انتخابات مدام به شهرستان ها می رفت و قبل از آن پرچم دست گرفته و دست مشایی میداد و برای حضور مردم در انتخابات حرف میزد ولی وقتی یارش را شورای نگهبان ردصلاحیت کرد او سکوت کرد، به کما رفت و هیچ کاری هم نمی توانست غیر از سکوت کند. اگر خود احمدی نژاد در این دوره هم می توانست باشد فرق میکرد اما او که نبود. من میگویم اصلاح طلبان چون دور قبل را بر وفق مراد نیافتند گفتند تقلب شده این دوره اما آرام جلو آمدند رای هم گرفتند در همان دور اول. من خودم رشته ام علوم سیاسی است و استاد دانشگاه هستم، من هم پیش بینی نمیکردم دور اول آقای روحانی رای بیاورد. فکر میکردم یک پای دور دوم آقای روحانی است و پای دیگر قالیباف یا آقای رضایی یا آقای جلیلی. ولی مردم آمدند و کار را در همان دور اول تمام کردند. اما شما تفاوت آرا را ببینید ۲ میلیون است که خب این هم باید باشد به هر حال اصولگراها ۸ سال سر کار بودند، بعضی از خواسته های مردم رانتوانستند اجابت کنند،بیکاری زیاد است، مباحث اقتصادی است، قیمت ها هر روز بالا می رود، ارز ثبات ندارد… اینها مردم را ناراحت میکند ولی ۲ تا ۳ میلیون اختلاف چیزی نیست. حالا شما میتوانید بگویید احمدی نژاد بد عمل کرد نتیجه اش شد روحانی. ما میگوییم نه اصولگراها در یک سال اخیر باعث شدند. چون احمدی نژاد ۷ سال بد نبود که. او ۷ سال ثبات اقتصاد را نگهداشت. کاری به سیاست خارجی احمدی نژاد ندارم چون من سیاست خارجی او را موفق میدانم، در دیپلماسی عمومی همه کارهایش را جلو برد، رفت امریکای لاتین و در سازمان ملل صحبت کرد. او دنبال شهرت بود و شهرت را هم به دست آورد،شاید قدرت به دست نیاورد اما او دنبال شهرت بود. این یکساله و چندماهه اخیر از نظر اقتصادی باعث شد مردم از احمدی نژاد ناراحت شوند. و این را طبیعی بدانید که اختلاف 3 میلیون طبیعی است. البته یادتان هم باشد همه کسانی که به آقای روحانی رای دادند همه اصلاح طلب نیستند. یک گروه اصلاح طلب هستند که توده ای از مردم دنبال آنها هستند، یک گروه اصولگرا هستند که توده ای از مردم هم دنبال آنها هستند، بقیه مردم خاکستری اند، نگاه میکنند به جیب شان، به وضع اقتصادی و فرزندشان که آیا فرزندشان سرکار است؟ در امریکا هم همین طور است. خود من به آقای جلیلی که رای دادم به خاطر شناخت شخصی و دانشگاه بود نه بحث اصولگرا یا اصلاح طلب بودن.

 

آقای بخشایشی شما در حالی از تفاوت تنها ۲ تا ۳ میلیون رای سخن میگویید که میزان مشارکت مردم در انتخابات هم پایین آمد در این دوره. تعدادی از مردم به دلیل عدم اعتماد به شمارش آرای شان مشارکت نکردند و تجربه ای که از انتخابات قبلی بوده.

نه خانم قاضی اینطور نیست به خدا. مثلا من خیلی از خویشاوندان خودم بودند می گفتیم صبح برویم رای بدهیم می گفتند بعد از ظهر هوا خوب است بعد از ظهر می رویم بعد فراموش میکردند بروند یا می رفتند میدیدند صف طولانی است و برمی گشتند. برخی مریض بودند رای ندادند. این معنی اش نیست که اصلاح طلب هستند یا با جمهوری اسلامی زاویه دارند. همه افرادی که شرکت نکردند که اصلاح طلب نبودند. برخی مریض هستند، برخی پیر هستند، برخی اصلا توجهی به انتخابات ندارند. معنی اش این نیست که با انقلاب و نظام بد هستند یا اصلاح طلب هستند. بله یک عدهجوان هایی بودند که مثلا در تظاهرات کتک خورده بودند، تا ظهر نیامدند اما ظهر گفتند که اگر نرویم بین بد و بدتر، این بدتر است که انتخاب می شود به زعم آنها. پس برویم بد را انتخاب کنیم و یکباره اقای روحانی گل و خوب شد برای اینها. در جمهوری اسلامی، انتخابات دو کارویژه دارد، یکی شرکت و رای دادن در انتخابات است و دیگری کارکرد رفراندومی. یعنی هر رای که دادند می گویند رای که دادید مشروعیت نظام جمهوری اسلامی هم است. این یعنی کسانی که شرکت نمیکنند با جمهوری اسلامی مشکل دارند در حالیکه اینطور نیست.

 

آقای بخشایشی درباره نمایندگان مجلس میخواهم سئوال کنم. چند نامه از سوی نمایندگان منتشر شد با امضاهای ۱۵۰ تایی در حمایت از یکیاز کاندیداها و ۱۸۰ تا در حمایت از کاندیدای دیگر. اما مردمی که نماینده های مجلس عنوان نمایندگی آنها را دارند رای شان کاملا با آنها متفاوت بود.

ببینید ملاک هنگام رای دادن است در لیست هایی که منتشر می شود نماینده ها با تساهل و تسامح عمل میکنند. یکی می آید میپرسد به فلانی رای میدهی و همین طور… متاسفانه نامه با ۱۵۰ امضا در حمایت از آقای ولایتی و ۱۶۰ امضا در حمایت از آقای قالیباف و چند تا در حمایت از آقای جلیلی و.. منتشر شد ما ۵۰۰ نماینده که نداریم. خود من هیچ لیستی را امضا نکردم و میگویم که چون مستقل هستم چیزی را همین طوری امضا نمیکنم مگر اینکه دلم بخواهد ولی معمولا مردم ایران تابع نماینده هایشان نیستند نماینده ها یک لیست ۱۵۰ و یک لیست ۱۶۰ تایی در حمایت از ولایتی و قالیباف امضا کردند مردم ولی به کس دیگری رای دادند. این را نمی توانید ملاک قرار دهید. نماینده ها به هر حال توی رودرواسی قرار می گیرند گاهی یکی می آید جلو و می گوید چه جلیلی رای بیاورد چه قالیباف چه ولایتی، هر سه اصولگرا هستند و برای ما بالسویه است و امضا میکنیم. اینها ملاک نیست برای آقای روحانی دیدید که اصلا لیستی امضا نشد و او کمترین طرفدار را در مجلس داشت اما مردم او را انتخاب کردند و مجلس اما بیشترین همکاری را با او خواهد داشت.

 

اتفاقا سئوال من هم همین است که نماینده های مجلس بازتاب دهنده آرا و نظرات و خواست مردم نیستند و چقدر تفاوت است بین دیدگاه نمایندگان مجلس با مردم. مردم به آقای روحانی رای دادند در حالیکه نماینده ها برای کاندیداهای دیگر لیست امضا کرده بودند.

نه نمایندگان وقتی شورای نگهبان آقای هاشمی را کنار زد احساس کردند دوران آقای هاشمی و اصلاح طلبان گذشته. نماینده ها هم اشتباه میکنند ولی وقتی دیدند مردم به آقای روحانی رای دادند کمک میکنند وهمدل شوند همراهی میکنند. هم نماینده ها هم آقای روحانی میخواهند که مشکلات کمتر شود و حل شود نمی آیند که مانعی ایجاد کنند برای آقای روحانی. امروز هم که نامه ای 225 تایی امضا کردند در این زمینه.

 

آقای بخشایشی سئوال دیگر من درباره احضار آقای احمدی نژاد به دادگاه است که ابتدا گفتند شکایت آقای لاریجانی است و بعد گفتند شکایت مجلس است. قضیه چیست؟

نمیدانیم امروز هم تعقیب کردیم قضیه را. ظاهرا به خاطر وزارت ورزش است که آقای احمدی نژاد باید در مهلت قانونی تا سه ماه تشکیل میداد و کوتاهی کرده و به بهانه های مختلف تشکیل نداده. مجلس و کمیسیون اصل ۹۰ شکایتی تنظیم کرده بود که الان احضاریه آمده باید 5 آذر به دادگاه کیفری برود. در صورتیکه طبق قانون، دیوان عالی کشور باید رسیدگی کند به مباحث رئیس جمهور. یک آقایی هم شکایت کرده و یکی هم آقای لاریجانی که من هنوز دقیق نمیدانم چیست. ولی بالاخره این معنی اش این است که یک دوره تنش سیاسی جدید دارد به وجود می آید در حالیکه دوره آقای احمدی نژاد تمام شده، آقای احمدی نژاد آرام شد، دوره ریاست جمهوری اش هم که تمام شد، فکر میکنم دادگاه هم کنسل خواهد شد. دولت تمام شده. ما دوره آقای احمدی نژاد را تمام شده میدانیم لذا تلاش میکنیم کمتر وارد تنش های سیاسی شویم. خود آقای احمدی نژاد هم این را متوجه شده است.

 

سرنوشت آقای احمدی نژاد چه خواهد شد؟ روسای جمهور و مسئولان سابق بعد از پایان دوره مسئولیت شان، پست و مقامی گرفتند آقای احمدی نژاد چه خواهد شد؟

من جای آقای احمدی نژاد نیستم که جواب دهم ولی او استاد دانشگاه است. اولین و عاقلانه ترین کار این است که سرش را بیندازد پایین و برود درس بدهد. اگر کرسی های شورای شهر توسط دولت گرفته شده بود شاید او را می آوردند شهردارش میکردند ولی معمولا نیاز به یک استراحتی دارد و در حد مشاوره ای هم گاهی ظاهر خواهد شد. البته متاسفانه یا خوشبختانه سرنوشت روسای جمهور سابق ایران خیلی جالب نبوده. آقای بنی صدر که فرار کرد، آقای شهید رجایی که به رحمت خدا رفت، آقای خاتمی که جاسوس اعلام شد، آقای هاشمی هم که ردصلاحیت شد.حالا انشالله آقای احمدی نژاد این بلاها سرش نیاید.