متهم ردیف اول: کاریکاتوریست

نویسنده

یوسف محمدی

بخش اول

“روزنامه نگار” و “زندان” در ایران، دیگر به دو واژه ی هم خانواده تبدیل شده اند؛ مثل پاکت اسپاگتی و سس گوجه فرنگی در سوپرمارکت ها که هر دو را در یک ردیف می شود پیدا کرد. هرچند وقت یک بار روزنامه نگاری از خط قرمزی می گذرد و یا خط قرمز از او می گذرد، در نتیجه نشریه به محاق توقیف می رود و روزنامه نگار چند روز یا هفته و یا ماه مهمان زندان می شود.

در این چند سال اخیر کاریکاتوریست های مطبوعاتی جدی تر از قبل پا به این ضیافت گذاشته اند. ذات تأویل برانگیز کاریکاتورو نگاه بدبینانه و دایی جان ناپلئونی ما ایرانی ها، کاریکاتور را تبدیل به پاشنه ی آشیل روزنامه ها کرده و بهانه ی خوبی برای تحدید و توقیف مطبوعات به دست محافظه کاران داده است. سال 1378 ماهنامه ی “ایران فردا” به مدیر مسئولی عزت الله سحابی به خاطر چاپ کاریکاتوری از یحیی تدین در دادگاه مطبوعات، خاطی و مستوجب مجازات شناخته شد. مشابه این اتفاق همان سال، برای روزنامه ی تازه تأسیس “جامعه” افتاد و تعدادی از آثار ستون کاریکاتور آن ـ به طور مشخص آثاری از توکا نیستانی و هادی حیدری ـ بهانه ی محکومیت روزنامه شدند در حالی که کمی پیش تر از آن، کاریکاتوری از داود احمدی مؤنس (آروین) درباره ی دیه بانوان، به توقیف “روزنامه ی زن” انجامیده بود. سال 1379 نوبت بزرگمهر حسین پور بود که با کاریکاتور چهره ی خاتمی مؤجبات تعطیلی هفته نامه ی “توانا” را فراهم آورد. روزنامه ی شرق هم شهریور سال پیش به خاطر کاریکاتور الاغی بر صفحه ی شطرنج ـ که طرفداران رئیس جمهور، آن را کنایه به وضعیت او می دانستند ـ موقتاٌ توقیف شد. اما در تمامی این موارد این مدیر مسئول بود که وظیفه ی پاسخگویی در قبال مطالب مندرج در نشریه را بر عهده داشت و برخورد مستقیمی با خالق اثر صورت نمی گرفت. مروری داریم به چند پرونده ی مهم قضایی پس از انقلاب که کاریکاتوریست ها را به عنوان متهم اصلی روانه ی دادگاه و زندان (یا زندان و بعد دادگاه) کرده است.

حسن کریم زاده و نشریه فاراد

خیلی پیش تر از آن که دوی خردادی اتفاق بیفتد و روزنامه ی اصلاح طلبی وجود داشته باشد تا روزنامه نگاران و کاریکاتوریست هایش با مشکل مواجه شوند حسن کریم زاده، سوژه یا در واقع قربانی یکی از جنجالی ترین پرونده های قضایی- مطبوعاتی پس از انقلاب شده بود. سال 1371 چاپ طرحی در نشریه فاراد که چهره ی رهبر انقلاب ایران راـ البته به شکلی نه چندان واضح ـ به تنه ی یک فوتبالیست پیوند زده بود طراح و گرافیست 19 ساله ی مجله یعنی حسن کریم زاده را میان گرداب هائلی پرتاب کرد که بیرون آمدن از آن به قیمت سپری شدن دو سال از عمرش در زندان و تحمل ترس و فشار فراوان تمام شد. دفتر “فاراد” در خیابان انقلاب در اثر حملات معترضین نابود و خود نشریه برای همیشه توقیف شد. دادگاه انقلاب کریم زاده را به یک سال زندان و تحمل ضربات شلاق محکوم کرد اما بعد از اتمام یک سال، حکم به شکل غریبی شدت یافت و به اعدام و کمی بعدتر با چند درجه تخفیف به ده سال زندان تغییر پیدا کرد. یک سال بعد کاریکاتوریست نگون بخت مشمول عفو قرار گرفت و آزاد شد. جالب این که نشریه فاراد در چاپخانه ی روزنامه ی کیهان - که کاشف اصلی شباهت آن طرح با چهره ی امام و آغازگر جنجال بودـ به چاپ می رسید که همین، گمانه های تازه ای درباب حقیقت ماجرا به وجود آورد. بسیاری معتقدند پروژه ی فشار بر وزارت ارشاد نسبتاً سهل گیرِ آن زمان که به تغییر محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت انجامید قربانیانی می طلبید که یکی از آنها از بد حادثه حسن کریم زاده بود.

پس لرزه های این جریان دامن تعدادی دیگر از کاریکاتوریست های مطبوعاتی را هم گرفت از جمله توکانیستانی که به خاطر سوءبرداشتی که از یکی از آثارش شده بود سه روز بازداشت و بازجویی شد.

این اما آخرین جنجال کارنامه ی کریم زاده به عنوان کاریکاتوریست نبود. حدود چهار ماه پیش روزنامه ی کیهان این بار برای تسویه حساب با “ اعتماد ملی” کریم زاده را که در این روزنامه کاریکاتور می کشد هدف آتشبار خود قرار داد. عنوانی افتخاری از جانب سازمان ملل که به خاطر کاریکاتور های صلح طلبانه ی کریم زاده به او تعلق گرفته بود و عکسی از او در مراسم اهدای نشان در کنار چند نفر، از جمله یکی از کاریکاتوریست های نشریه ی دانمارکی هتاک به پیامبر، بهانه ای شد تا کیهان چند شماره ی پیاپی کریم زاده را موضوع مقاله های خود کند و باز پرونده ی فاراد را بیرون کشد و او را همان “کاریکاتوریست هتاک به امام” بخواند که با صهیونیست ها نشست و برخاست می کند و عکس می اندازد. در نتیجه عرق سردی بر پشت بقیه کاریکاتوریست ها نشست چرا که بسیاری از آن ها به جشنواره های مختلف بین المللی دعوت می شدند و کنترل فهرست مدعوین این قبیل مراسم و کشف سابقه ی صهیونیستی مهمانان، مهارتی ورای هنر کاریکاتورلازم داشت. از کجا معلوم نفر بعدی خودشان نباشند؟

کریم زاده که خود در اعتراض به کاریکاتورهای توهین آمیز دانمارکی نسبت به پیامبر، هم مطلب نوشته و هم کاریکاتور کشیده بود جوابیه ی معقول و منطقی خطاب به هر دو روزنامه ی متخاصم نوشت و در واقع حساب خود را از این جنگ سیاسی که باز پیاده نظام هایی به عنوان قربانی می طلبید جدا کرد. ظاهراً جوابیه مؤثر افتاد و این بار به خیر گذشت. در حال حاضر حسن کریم زاده که از مؤسسین سایت پرشین تونز هم هست به بندبازی در عرصه ی کاریکاتور ادامه می دهد در حالی که شبح شوم فاراد همچنان بالای سرش می چرخد و عده ای آن پایین منتظرند تا پایش بلغزد که دوباره او را در مغاک کشند.

نیک آهنگ کوثر و روزنامه ی آزاد

پرونده ی کوثر اولین برخورد شدید قوه ی قضاییه با کاریکاتوریست ها بعد از دوم خرداد محسوب می شود. تا آن وقت پای اکثر روزنامه نگاران و طنزنویسان اصلاح طلب به دادگاه مطبوعات و زندان اوین باز شده بود اما هنوز این صابون به تن کاریکاتوریست ها نخورده بود. نیک آهنگ کوثر با شوخی های رک و بی پروایش با چهره های سرشناس محافظه کار، بهترین گزینه برای فتح این باب به شمار می رفت.

در بهمن 1378 همزمان با سخنرانی محمد تقی مصباح یزدی درباب چمدان پول اهدایی امریکایی ها به مطبوعات اصلاح طلب، انتشار کاریکاتوری که یک تمساح را در حال اشک ریختن برای روزنامه نگاری که لت و پارش کرده بود نشان می داد، شاگردان مصباح را کفن پوش سرازیر خیابان های قم کرد تا خواستار برخورد قوه ی قضاییه با روزنامه ی “آزاد” و کاریکاتوریست آن شوند. خود تصویر آنقدر تأویل برانگیز نبود که نوشته ی “استاد تمساح” در کنار جانور کذایی که آهنگ آن ناخودآگاه بیننده (خواننده) را به یاد “استاد مصباح” می انداخت. هرچند کوثر بعدها مکرراً این هم “آهنگی” را تصادفی و غیر عامدانه خواند. در هر حال دو روز بعد روزنامه توقیف و نیک آهنگ بازداشت موقت شد. موج بی سابقه ی اعتراضات روزنامه نگاران در حمایت از کاریکاتوریست محبوس، به آزادی او به قید وثیقه پس از شش روز انجامید اما پس از آن کوثر زیر ذره بین رفت و پرونده ی مفتوح در دادگاه مطبوعات که با شکایت های دیگر، فربه و فربه تر می شد، همواره مثل شمشیر داموکلس بالای سرش آویزان بود. عاقبت او فشار ها را تاب نیاورد و پیش از صدور حکم به کانادا کوچ کرد. حکمی که نهایتاً سال قبل در غیاب اش صادر شد و شامل چهار ماه حبس بود.

نیک آهنگ کوثر در حال حاضر وبلاگ فعالی دارد، در رادیوزمانه برنامه ی کلاغستان را می نویسد و اجرا می کند و روزی یک کاریکاتور برای سایت “روز” می کشد در حالی که دوستداران آثارش خاطره ی خوش دورانی را که او به تنهایی ستون روزانه ی کاریکاتور چهار روزنامه را با آثار نیشدار خود پر می کرد فراموش نمی کنند.

ادامه دارد