بی توجه به رخدادهای روز نمی توان در کار تئاتر پیروز شد…
بنفشه اعرابی کارگردان جوانی است که دراولین تجربه حرفه ای خود درعرصه تئاتر موفق به دریافت جوایز متععدی شد و این روزها هم نمایش “بوبوک”را به صحنه تاتلار مولوی آورده است… گفت و گوی هنر روز با این کارگردان جوان را از پی بگیرید…
خانم اعرابی، شما را بیشتر در مقام بازیگر می شناسیم تا کارگردان. چطور شد به سراغ کارگردانی تئاتر رفتید؟
این همه براساس علاقه مندی من به کارگردانی تئاتر است. همواره دوست داشتم تا این شکل از کاررا نیز تجربه کنم ومنتظر فرصتی مغتنم برای تحقق این خواسته درونی ام بودم.
واولین فرصت برایتان درتالار مولوی شکل گرفت، نه؟
راستش، اصلا قرار براین نبود تا من این نمایش را درتالار مولوی به اجرای عمومی درآورم. اول بار متن بوبوک را برای شرکت درجشنواره ای که سال گذشته برپا شد ارائه دادم. پس از موفقیت های گروه دراین جشنواره به ما نوبت اجرای عمومی دادند وبالاخره پس از کش وقوس های فراوان برای اجرای عمومی به تالار مولوی آمدیم.
چرا کش وقوس؟ یعنی دراجرا مشکلات داشتید؟
به هرحال همه کسانی که می خواهند یک عمل فرهنگی وهنری انجام دهند با مشکلات عدیده ای روبرو هستند. گروه ما هم از این دردسرها مستثنی نبود. مشکلات ما درزمینه کارهای فنی بیشتر از همه نقاط دیگر بود. به هرحال بگذریم.
“بوبوک” درجشنواره با استقبال خوبی مواجه شد. کسب رتبه های متفاوت درجشنواره چه تاثیری برروی جذب مخاطب شما داشته است؟
این مسائل بسیار مهم است. موفقیت های ما درجشنواره حاصل زحمات گروه بود وخیلی ها شکل گیری این کار به ما یاری دادند. مانور برروی جوایز کسب شده می تواند به عنوان یکی از عناصر قابل توجه باشد اما درتئاتر برعکس سینما تماشاگر است که تماشاگر می آورد. خوشبختانه ما تماشاگران خوبی داریم وتا به این جا از وضعیت خودمان راضی هستیم. باید دقت داشته باشیم نمایش ما درحالی به صحنه می رود که ماه رمضان است. وجود این روزها هم تاثیرات دیگری درجذب تماشاگر دارد که موضوع بحث بسیار مفصلی است.
فکراجرای “بوبوک”چگونه حاصل شد؟
این نمایش را براساس یکی از داستان داستایوفسکی به نمایشنامه تبدیل کرده ام. این داستان کوتاه از کودکی توجه مرا به خود جلب کرده بود وهمیشه ذهن مرا به خود مشغول می کرد. درواقع دلم می خواست به محض وجود فرصت کافی این داستانک را به نمایش تبدیل واجرا کنم.
آدم های این نمایش دربرخوردهای اولیه سعی می کنند تا روبطشان را از هم جدا کنند وگاهی اوقات به گونه ای رفتار می کنند هیچ کسی را نمی شناسند. اما درنهایت امر این شناخت ویادآوری شکل خود را پیدا می کند. به نظر م یآید این زمینه برای اجرا گاها طولانی وخسته کننده می شود.
اصل پرداخت موقعیت برای رسیدن به واگویه های اعتراف گونه همین زمینه سازی است. همه آدم های این نمایش تقریبا با هم آشنا هستند اما برای ایجاد گره واوج وفرود های نمایشی دست به بیان نکاتی دررابطه با هم می زنند که بعدها برای تماشاگر به عنوان کلید رمز محسوب می شود.
این “کلید رمزمخاطب” کارکرد خود را کمی بی موقع ارائه می دهد و از نیمه دوم نمایش تماشاگر را به اصطلاح به اغماء فرو می برد.
البته نگاه من به داستان و شکل اجرا چنین نیست. آدم های این نمایش از دنیایی می گویند که تماشاگران ما برای آن ذهنیت های گوناگونی دارند. بنابراین برای ارائه وخوراک مناسب به تماشاگر مجبور هستیم که با کمال دقت کدلحظه هایی را برای مخاطب ارائه دهیم. این مساله است که اتفاقا تماشاگر را با خود همراه می کند تا درنهایت به نتیجه کافی برسد.
برای تئاتر حرکت روبه جلو بسیار مهم است. به خصوص اینکه این حرکت نوعی نگاه تامل انگیز درباره آینده را به مخاطب ارائه دهد. مسئله ای که عنوان می شود متاسفانه دراغلب نمایش های ایرانی دیده نمی شود. به نظر خودتان نمایش شما با چنین دیدگاهی روبرواست؟
تعاملات فی مابین جامعه ویک جریان هنری قطعا تاثیرات لازم برهم را خواهند گذاشت. ما برای تماشاگری تئاتر به صحنه می بریم که درگیرودار اتفاقات روز است واز این روی نمی توانیم نادیده و ناشنیده به رخدادهای محیطی درکارخود پیروز باشیم. بنابراین به نظرم هراثر هنری کلیشه ای و یا غیرکلیشه ای که امروزه موفق به جذب تماشاگر است دارای این ویژگی مهم است.
ایده طراحی صحنه و گریم درقدوقامت های اجرا است اما متاسفانه درمرحله اجرای هردوعنصر فوق دچار شتابزدگی هستید. این را قبول دارید؟
درمورد اجرای صحنه تقریبا موافقم. این ها همه دلیل کمبودهای مالی گروه است. شاید اگر پول بیشتری داشتیم درمرحله اجرا هم می توانستیم راحت تر برخورد کنیم.