هفته پیش، روز کارگر در ایران، با وجود تنش های فراوان و حضور پررنگ نیروهای امنیتی برگزار شد. در این روز صدای زنان کارگر ایرانی رسا نبود. آنها بی آنکه مانع قانونی پیش رو داشته باشند، نتوانستند در خور نقش هایی که در حوزه های کارگی و تولیدی ایفای می کنند و متناسب با مشکلات خاصی که در واحدهای کارگری و تولیدی دارند، در مجامع کارگری حضور یابند و با صدای بلند از خود بگویند.
کارشناسان موانع عمده این امتناع از حضور و سخنگویی را بررسی کرده و می گویند:
زنان خود را در محیط کار دست کم می گیرند و به نیروی کار مردان – حتی در مواردی که از حیث تخصص و تجربه هم شأن و همسان با آنها هستند، بیشتر بها می دهند.
زنان در محیط کار احساس نقش نمی کنند و باور ذهنی آنها بر این است که جامعه ایران، آن گونه که طی قرون بوده و خواهد بود با نیروی کار مردان تغذیه می شود و تداوم حیات ملی در گرو حضور زنان در تمام زمینه های اشتغال و مدیریت نیست.
زنان بخصوص در محیط های کارگری جذب تشکل های صنفی و حرفه ای و شورایی نمی شوند و در عمل این امور را به مردان می سپارند و انحصارگرایی مردان را در واحدهای کارگری و تولیدی به رسمیت می شناسند. بهانه شان این است که باید بلافاصله بعد از پایان ساعات کار به خانه بروند و خورد و خوراک اهل خانه را تدارک ببینند. این بخش از مسایل زنان قابل فهم است. اما باید چاره ای اندیشید.
زنان کارگر در مجموع الگوهای جذاب و کارآمدی از زنان کارآفرین موفق در حوزه های خدماتی، تولیدی و مؤثر در مبارزات حق طلبانه کارگری پیش رو ندارند. به نظر می رسد در پی خود سازی و کسب موقعیت های برتر و مشارکت در مبارزات حق طلبانه هم نیستند.
زنان کارگر از آغاز ورود به کارگاه ها و اشتغال در واحدهای تولیدی و خدماتی مغلوب رفتار مردسالار در محیط های کاری بوده اند. در سال های بعد از انقلاب نیز این غلبه به لحاظ تأکید بازوهای فرهنگی حکومت بر آن شدت یافته است. آنها گویا رشد هویتی در میدان کار را با هدف بهبود وضعیت خود ضروری نمی دانند و شاید زیر سلطه همکاران و مدیران مذکر، اعتماد به نفس لازم را به دست نمی آورند.
مشارکت خود انگیخته زنان در واحدهای تولیدی و کارگری هنوز پذیرفته نشده است. آنها مانع قانونی برای شرکت در جلسات شوراها و گردهم آیی های صنفی در محیط کار در برابر ندارند. می توانند در جلساتی که درون کارگاه تشکیل می شود شرکت کنند و از مشکلات خاص خود سخن بگویند. ولی در حال حاضر خبرها حاکی است کمتر در این جلسات حضور می یابند و بدون بهره بردن از جنبه های مثبت قانون کار، این جلسات را به مردان وا می نهند.
بنابراین: در شرایط حاضر نیاز مبرم داریم تا یک کمپین کمک رسانی به زنان با هدف اجرایی کردن قوانینی که تبعیض آمیز نیست راه اندازی کنیم. این کمپین که نبود آن به خوبی احساس می شود زمینه ساز می شود تا زنان با حقوق و داشته های خود آشنا شده و آنچه را در دسترس دارند مورد بهره برداری قرار دهند. پیشنهاد می شود جمعی از زنان در این راه پیشگام شده و به آموزش اجرایی کردن قانون کار کنونی به زنان در بخش مشارکت در امور صنفی اقدام کنند. تشویق زنان به شناخت حقوق خود برای شرکت در جلسات هفتگی و ماهانه کارگری می تواند در جای نخستین گام، کمک رسانی کند تا زنان با هدف شناخت و معرفت هویت خود در جای یک عامل انسانی و اقتصادی برانگیخته بشوند.
تسهیلات قانونی که از آن غفلت می شود در قانون کار مصوب 1369 پیش بینی شده است. زنان کارگر به این تسهیلات در عمل بها نمی دهند.
در قانون، تشکیل شوارها، انجمن ها و کانون های متعدد در محیط کار پیش بینی شده است. عضویت در این مجامع بدون تبعیض جنسیتی برای زنان و مردان داوطلب (کارگر و کارفرما) ممکن و میسر است.
اما زنان تاکنون فعالیت چشمگیری در عرصه ای که قانون اجازه داده است نداشته اند. در نتیجه زمینه های رشد هویتی در جای یک عامل انسانی – اقتصادی فراهم نمی شود. از طرفی نیز نمی توانند با همکاران مرد در امور کاری و حرفه ای تبادل نظر کنند و آنها را با مسایل خاص خویش در محیط کار آشنا سازند.
بی تردید زنان کارگر برای پرهیز و امتناع خود از حضور در شوراها و جلسات دلایلی دارند که باید این دلایل شنیده بشود. بخشی از دلایل مرتبط است با نقش های خانگی زنان که البته در تمام سطوح شغلی، زنان را از حضور در جلسات و محافل صنفی و شورایی پس می زند. اما بخشی هم ناشی از نبود اعتماد به نفس است و مانع مؤثر دیگری که بی گمان در کار است عبارت است از شیوه رفتار مردان کارگر با زنان در محیط کار که گاهی با ویژگی های ریاست، برتری، خود بزرگ بینی و نظارت اعمال می شود و دیگر اینکه متحمل است زن کارگر برای حضور در مجامع صنفی و شورایی نتواند رضایت مردان خانواده خود را جلب کند.
مجموعه عوامل در کار است تا سکوت و خاموشی در فضای کارگری را بر زنان کارگر تحمیل نماید. از این رو است که از ضرورت ایجاد یک کمپین با هدف کمک رسانی به زنان برای اجرایی کردن آن دسته از قوانین که تبعیض آمیز نیست سخن می گوییم. واضح است زنانی که چنین کمپینی را مدیریت خواهند کرد نمی توانند بدون استفاده از خدمات مددکاران اجتماعی و زنانی که خبره کار در محیط های سنتی هستند تأثیر گذار بشوند. نقش آفرینی در فضاهای کارگری با هدف برانگیختن زنان به خود باوری و یادگیری الفبای مشارکت در امور صنفی از هر کسی بر نمی آید. مدیران کمپین ابتدا باید مددکاران تربیت شده در اختیار داشته باشند و سپس وارد فعالیت در این حیطه حساس اجتماعی بشوند.
چنین حرکتی، باید ناظر به برطرف کردن سه کاستی مهم زیر در ارتباط با زنان کارگر باشد:
1- زنان از حقوق خود در زمینه های شغلی اطلاع دقیق ندارند. کارفرمایان و مسوولین واحدها از این ضعف سوءاستفاده می کنند و حقوق آنها را محترم نمی دارند.
2- در حال حاضر از کمک رسانی به زنان کارگر با هدف افزایش سطح تخصص آنها خودداری می شود. لذا نمی توانند از حیث درجات تخصصی همپای مردان همکار رشد کنند.
3- به بهانه حفظ اخلاف در محیط کار، زنان چندان از مردان همکار جدا افتاده و فرصت افزایش سطح تخصص کسب و دانش حرفه ای و حقوق صنفی و آداب کار اجتماعی را از دست داده اند. این جدا سازی که علاوه بر سنت های غالب بر واحدهای کارگری، سیاست های فرهنگی حکومت آن را سختگیرانه پاسداری می کند، به عقب ماندگی زمان در امور حرفه ای، تخصصی و صنفی انجامیده و حضور آنها را در مطالبات سندیکایی به تأخیر انداخته است. چندانکه صدای برخاسته از ایران در روز کارگر سال 1386 یکسره “مردانه” بود و صدای “زنان” که می تواند مسایل زنان در محیط کار را نمایندگی کنند شنیده نمی شد.
امید که فعالان رشید حقوق زن در ایران، نکته را دریافته باشند و در نهایت تدبیر، حرکتی فراگیر برای کمک رسانی به زنان کارگر برای برخورداری از حقوق قانونی را راه اندازی کنند. نخبگانی از کارگران زن که وضع موجود را در محیط های کاری زیانبار ارزیابی می کنند و سنت ها و موانع فرهنگی، دینی و سیاسی را خوب می شناسند، بهترین تکیه گاه چنین حرکتی خواهند بود.