در ستایش مخاطب

کاوه قریشی
کاوه قریشی

رسانه‌های جریان اصلی و رسانه‌های بدیل به کدام گروه از رسانه‌ها گفته می‌شود و چه ویژگی‌هایی دارند؟ آیا می‌توان این مفاهمیم را برای نقد رسانه‌های فارسی زبان ایران به کار گرفت؟ سیستم‌های رسانه‌ای فرامرزی فارسی زبان، در کشورهای غربی به چه صورتی عمل می‌کنند؟ آیا می‌توان از ارتباط بنیادین این رسانه‌ها با نظام جهانی سلطه و نوعی مقاومت روزنامه‌نگاران و مخاطبان در دل آن سخن گفت؟

نوشته پیش رو از دریچه پاسخ به پرسش‌های فوق در تلاش است نقد و نفی همزمان یک تجربه شخصی در رسانه‌ای را تبیین کند که خود در شرایطی خاص و در کشوری دیگر بنا بوده متفاوت از رسانه‌های جریان اصلی، پا به عرصه وجود بگذارد. در این نوشته سعی بر آن است که با مرور اجمالی چند مفهوم و نظریه انتقادی ارتباطات به بررسی این تجربه و مازاد آن پرداخته شود.

 

رسانه‌های جریان اصلی

رسانه‌های جریان اصلی در کلی‌ترین معنای خود به روزنامه‌های سراسری و رادیو و تلویزیون اطلاق می‌شود. این رسانه‌ها سازمان‌های بزرگ و تعریف شده‌ای هستند که جایگاه ویژه‌ای در مناسبات اقتصادی، فرهنگی وسیاسی جوامع دارند و در ارتباط معنا داری با گتفار حاکم هستند.

امروزه رسانه‌های جریان اصلی به رسانه‌هایی اطلاق می‌شود که دارای ویژگی‌های زیر باشند:

●      مخاطبان وسیع و گسترده و همچنین همگنی دارند؛

●      یا متعلق به دولت‌ها هستند یا توسط شرکت‌های تجاری اداره می‌شوند؛

●      سازمان‌هایی با کارکنانِ حرفه‌ای هستند که بصورت افقی یا عمودی ساخته شده‌اند؛

●      محملی برای گفتمان‌های مسلط در جامعه هستند(Olga, Bart, and Nico 2007, 18).

 رسانه اینترنتی نیز امروزه اگر خود بخشی از رسانه‌ها و خبرگزاری‌های جریان اصلی نباشد، در خطر پیوستن به این دسته از ساز و کارهای اطلاع‌رسانی قرار دارد. گستره و هژمونی بنگاه‌های اطلاع‌رسانی وابسته به این جریان، به اندازه‌ای است که بسیاری نظیر نوام چامسکی با اشاره به تاثیر آن‌ها بر تغییر و تحولات اجتماعی و گفتمان سیاسی جامعه‌ای مانند آمریکا، فراتر از آن می‌گوید رسانه‌ها به طور کلی با بدنه اصلی سیاست‌های دولت ایالات متحده هم نوا هستند.

بحث مالکیت در رسانه‌ها یکی از اصلی‌ترین مباحث مطالعات انتقادی در ارتباطات است. چگونگی تامین منابع مالی رسانه‌های جریان اصلی، هرگونه بررسی و پژوهشی را ناگزیر به سمت مراکز قدرت می‌برد. این پرسش همواره مطرح است که آیا رسانه‌ها می‌توانند از نظام های سیاسی و اقتصادی مستقل شوند؟

رسانه‌های جریان اصلی به عنوان یک مفهوم در مطالعات و پژوهشهای فرهنگی و علوم انسانی عمر درازی ندارد و از دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ وارد مباحث ارتباطات شده است. نظریه‌های برجسته‌سازی agenda setting و چارچوب‌بندی framing توضیح می‌دهند که چگونه این گونه رسانه‌ها مخاطب را وادار می کنند‌ که به مسائل خاصی فکر کنند و از این طرق به ذهن و اندیشه آنها جهت بدهند.

 مفهوم رسانه‌های جریان اصلی بیشتر در پژوهش‌های انتقادی برای تبیین جریان اصلی قدرت و گفتار حاکم در جوامع غربی مورد استفاده قرار گرفته و ناظر بر ویژگی‌های مشخص این جوامع در زمینه‌های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی است. برای مثال این بحث ابتدا در مورد کلان رسانه‌هایی مانند ان بی سی (NBC) مطرح شد. با این حال این ویژگی‌ها با توجه به جهانی شدن ارتباطات و ماهیت جهانشمول رسانه نمی‌تواند مانعی بر سر راه بررسی و بسط چنین مفهومی در جوامع غیر غربی مانند ایران باشد.

 

رسانه‌های جریان اصلی فارسی زبان

رسانه‌های فارسی زبان در شرایط کنونی ایران عمدتا در انحصار حکومت، دولت و نهادهای وابسته به آنان هستند. اندک نشریات و رسانه‌هایی هم که در حاشیه و بیرون از هسته اصلی قدرت به حیات خود ادامه می‌دهند، اجازه فعالیتِ خارج از مرزهای قانونی، مجاز و تعریف شده ندارند و در موارد بسیاری درون همین چهارچوب نیز با موانع فراوانی روبرو هستند.

رسانه‌های جریان اصلی در ایران به رسانه‌های حکومتی که گفتمان حاکم را انعکاس و بازتولید می‌کنند محدود نیست. بخش دیگری از این جریان که به زبان فارسی با مخاطبان خود در ارتباط است، فرای مرزهای ایران، در جاهایی مانند اروپا و آمریکا مستقر است. این رسانه‌ها که بیشتر شامل رادیو و تلویزیون‌های ماهواره‌ای می شود در مواردی با حمایت و نظارت مستقیم و آشکار دولت‌های غربی فعالیت می‌کنند و در مواردی هم تحت حمایت مالی کلان شرکت‌های رسانه‌ای هستند.

اگر جریان اصلی رسانه در داخل ایران بازنمایی صدای حاکم و به موازات آن قدرت‌های اقتصادی مورد حمایت حکومت را به عهده دارند، گروه دوم نیز با سیاست‌های حامیان خود هم نوایی می‌کنند و نمی‌توانند از مرزهایی که برای آنها تعیین شده تخطی کنند.

 

رسانه‌های بدیل

در نقطه مقابل رسانه‌های جریان اصلی، رسانه‌هایی حضور دارند که در اصطلاح به آنها رسانه‌های بدیل گفته می‌شود. اگر رادیو، تلویزیون و مطبوعات سراسری زیرساخت های تکنولوژیکی رسانه‌های گروه اول باشند، بحث در مورد رسانه‌های بدیل بیشتر ناظر بر تحولاتی است که اینترنت موجب آن شده است.

رسانه‌های بدیل دارای ویژگی‌های زیر هستند:

●      در اندازه کوچک و برای اجتماع خاصی از مخاطبان (مانند گروههای فاقد امتیاز در جامعه) منتشر می‌شوند؛

●      مستقل از دولت و بازار هستند؛

●      ساختاری افقی دارند نه عمودی و سلسله‌مراتبی و از این رو به مخاطبان اجازه می‌دهند مشارکت در تولید آن را می‌دهند؛

●      محملی برای گفتمان‌های غیرمسلط (و حتی ضد گفتمان هژمون) هستند (Olga, Bart, and Nico 2007, 18).

سایت‌‌ها، وبلاگ‌ها و ده ها شبکه اجتماعی، زیر ساخت‌های تکنولوژیکی رسانه‌های بدیل را تشکیل می‌دهند. اما اینترت واقعا رسانه‌ای بدیل است؟ این پرسش یکی از دغدغه‌های اصلی پژوهش‌های انتقادی در ارتباطات است. بسیاری معتقدند رسانه‌های جریان اصلی چاپ و بصری نیز برای تقویت جایگاه خود وارد فضای مجازی شده‌ و از طرفی ثروتشان را به سرمایه گذاری در این فضا اختصاص داده‌اند. افزون بر این افراد و سرمایه داران بزرگ نیز بدون حمایت‌های دولتی در این شبکه‌ها به ایفای نقش می‌پردازند. این وضعیت به جنگی چریکی در فضای مجازی بین هر دو گروه دامن زده است.

ایمانویل کاستلز، خالق ایتالیایی سه گانه پر اهمیت “عصر اطلاعات” معتقد است امروزه به میمنت اینترنت و تلفن صورت اجتماعی جدیدی در ارتباطات به وجود آمده که با وجود گستردگی آن، به طور انفرادی قابلیت تولید، مصرف و تاثیر گذاری دارد. کاستلز این شکل جدید ارتباطی را “ارتباطات توده‌ای انفرادی” (Mass Self Communication) می‌نامد. (ایمانویل کاستلز، ۲۰۰۶)

به اعتقاد بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان رسانه‌های جریان اصلی، اطلاعات و ارتباطات از محورهای اصلی تسلط قدرت حاکم هستند و می‌توانند از طریق تسلط بر افکار مردم و شکل دادن به رفتار و اذهان توده‌ها مانع از رشد جریان‌های بدیل و مقاومت و تغییرات اجتماعی شوند. پیر بوردیو، از سرسخت‌ترین منتقدان رسانه به آن به مثابة میدانی می‌نگریست که بخش قابل ملاحظه‌ای از سازوکارهای بازتولید سلطة اجتماعی را بر دوش دارند.

کاستلز می‌گوید در مقابل بحران مشروعیتی که سیستم های سیاسی به آن دچار هستند و در شرایطی که دولت‌ها، مسئولان سیاسی و احزاب اعتمادشان را در میان جامعه از دست داده‌اند، هنوز کثیری از مردم هستند که معتقد‌ند می‌توانند بر نمایندگانی که به نام آنها سخن می‌گویند تاثیر بگذارند. (ایمانویل کاستلز، ۲۰۰۶)

به گفته کاستلز ارتباطات توده‌ای انفرادی و شکل اجتماعی نوینی که برسازنده آن است، در سراسر جهان به ابزاری در خدمت جنبش‌های اجتماعی در آمده‌اند؛ جنبش‌هایی که به گفته او در کنار مقاومت‌های فردی قادرند بر کلان رسانه ها تاثیر بگذارند، جریان اطلاعات را کنترل و در صورت لزوم آنها را تکذیب و یا حتی تولید کنند.

 

رسانه های بدیل فارسی زبان

 به علت هژمونی روز افزون رسانه‌های جریان اصلی که میدان نفوذ خود را به اینترنت منتقل کرده،‌ به دشواری می‌توان در مورد وجود و میزان تاثیرگذاری رسانه‌های بدیل در سراسر دنیا سخن گفت. این قاعده در مورد ایران هم صادق است.

در کنار رسانه‌های جریان اصلی در ایران و خارج از آن از حدود دو دهه پیش به دلیل گسترش دنیای مجازی، صفحات کثیری در اینترنت برای کمک به گردش آزادانه اطلاعات ایجاد شده‌اند. برخی از آنها خصوصی هستند و توسط افراد اداره می‌شوند، اما بیشترشان با حمایت نهادهای بین المللی مدافع آزادی بیان و اطلاع رسانی به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

این دسته از رسانه‌های اینترنتی، که اکثر آنها در خارج از ایران مستقر است خود را بدیل رادیوو تلویزیون‌هایی می‌دانند که از سوی حکومت ایران و دیگر کشورها حمایت می‌شوند. آنها خود را در حد فاصل این دو تعریف می‌کنند. حامیان مالی این سایت ها غالبا خود را گروه‌های خیریه‌ای معرفی می‌کنند که علیه سانسور اطلاعات در ایران و برخی دیگر کشورهای توسعه نیافته در جهت رشد و توسعه دمکراسی در این کشورها تاسیس شده‌اند. در موارد بسیاری نیز حامیان آنها مشخص نیست و منابع تامین مالی آن‌ها در ابهام قرار دارد.

با این حال آیا این گروه از سایت ها را که بیشتر خبری و تحلیلی هستند می‌توان جریان بدیل رسانه نامید که به صورت مستقل در مقابل جریان اصلی فعالیت می‌کنند؟ شاید بتوان به این پرسش پاسخ خیر داد. چراکه فعالیت‌های آنها در چارچوبی است که حامیان مالی برایشان تعیین می‌کنند و از آنجا که هیچ‌گونه پژوهشی در مورد سازمان‌های دولتی و غیر دولتی پشتیبان سایت‌های خبری فارسی زبان و منشاء قدرت مالی آنها وجود ندارد،‌ نمی‌توان اطمینان یافت که روزنامه‌نگاران ایرانی قادر هستند کماکان با استقلال کامل به حیات حرفه‌ای خود در خارج از کشور ادامه دهند.

علاوه بر موضوع پر ابهام مالکیت این سایت ها، در بحث مدیریت حرفه‌ای هم باید از سطحی از اعمال سانسور در برخی حوزه ها یاد کرد که روزانه اعمال می‌شود. اعتقادات سیاسی گردانندگان این سایت‌ها آشکارا مانع انعکاس منصفانه و فراگیر اخبار سراسر ایران است. اگر در داخل ایران اطلاعات بسیاری به نام “امنیت”، “براندازی”، “تشویش اذهان” و… حذف و سانسور می‌شوند، در خارج از مرزهای ایران این اقدام برای مثال به نام “تمامیت ارضی” صورت می‌گیرد.

ایران کشوری چند ملیتی است و ملیت‌های گوناگونی نظیر فارس، کرد، ترک، عرب و بلوچ در آن زندگی می‌کنند. به جز فارسی که زبان خط رسمی کشور است، زبان این افراد در داخل ایران و بر اساس قانون اساسی در درجه دوم اهمیت قرار دارد و آن اندک حقوق تعریف شده قانونی نیز اجرا نمی‌شود. اقلیت‌ها با حجم مضاعفی از سرکوب فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همواره از سوی حکومت انکار می‌شوند.

در خارج از کشور نیز، تمامی وب سایت‌های معتبر خبری به زبان فارسی اداره می‌شود و اخبار نیز بنابر تشخیص مدیران حرفه‌ای آنها گزینش می‌شود. با اینکه به دنبال تحولاتی مانند جنبش سبز، اقلیت‌ها تاحدودی توانستند اخبار و دغدغه‌های خود را به درون این سایت‌ها ببرند،‌ اما همچنان از طرح برخی از نظرات خود محروم هستند. به عنوان مثال در ایران گروه های متشکل و غیر متشکلی وجود دارند که خواهان به رسمیت شناخته شدن “حق تعیین سرنوشت” تا مرز جدایی از ایران هستند. در هیچ رسانه اینترنتی فارسی زبان معتبری نمی‌توان مطلبی را یافت که در راستا و در دفاع از این حق منتشر شده باشد.

علاوه بر این موضوع، اخبار دیگری در سطح سراسری تحت تاثیر عواملی مانند چرخه‌ اطلاعات، سرعت، منافع اقتصادی، جذب مخاطبان و رقابت خود به خود باعث گسترش نوعی سانسور در این دسته از رسانه‌های اینترنتی می‌شود.

 به این اعتبار می‌توان گفت حتی اگر این سایت‌ها، با تعاریفی، در برابر رسانه‌های جریان اصلی به عنوان یک جریان بدیل معرفی شوند، برای اقلیت‌های ملیتی در ایران از آنجا که در برخی موارد با گفتار حاکم همنوایی می‌کنند، چیزی جز شکل دیگری رسانه‌های جریان اصلی نیستند.

 

مقاومت نشنانه شناسانه

با وجود آنچه شرحش رفت آیا هنوز می‌توان ادعا کرد که روزنامه نگاران و مخاطبان می‌توانند به طریق مختلف در مقابل موج سانسور و گفتمان رسانه‌های جریان اصلی مقاومت کنند؟

پیر بوردیو ضمن انتقاد شدید از فرم رسانه‌های زمان حیات خود معتقد بود برای مبارزه با یک سیستم از جمله سیستم و میدان رسانه‌ای شاید هیچ نقطه‌ای بهتر از قرار گرفتن موقت در آن سیستم و رسانه نباشد (فکوهی، ۱۳۸۷). این نظریه به روزنامه نگاران فرصت می‌دهد با حضور متفاوت خود در رسانه‌ها در برابر جریان اصلی از خود مقاومت نشان دهند.

استوارت هال و جان فیسک بحث مقاومت در مقابل رسانه را در سطح دیگری بررسی می‌کنند. هال سه نوع خوانش از متن را طرح می‌کند. به گفته او مخاطب در رویارویی با متن (text) به سه صورت واکنش نشان می‌دهد. یا آن را می پذیرد، یا به چانه زنی با آن می پردازد و یا مقاومت کرده و متن را رد می‌کند. در این نظریه مخاطب برای بارکردن معانی متن/ پیام فعالانه عمل و مقابل آنچه بر وی تحمیل می‌شود ایستادگی می‌کند(Hall 1973).

 همین ایده را جان فیسک به بحث مازاد نشانه‌ای و مقاومت نشانه‌شناسانه پیوند می‌زند. فیسک می‌گوید هر رویداد در یک گفتمان تولید می‌شود؛ گفتمانی که قصد دارد مخاطب را به نفع خودش مصادره کند. این گفتمان مازادی بر مخاطب تاثیر می‌گذارد. مخاطب بر اساس آگاهی با تکیه با مازاد این گفتمان در مقابل پیام مقاومت می‌کند.

مقاومت نشانه‌شناختی عبارت است از قدرت مردم در شکل‌های مختلف اجتماعیِ فرودست‌ان و افراد فاقد قدرت، برای مقاومت در برابر چپاولِ توش و توانِ آگاهی آنها توسط نیروهای ناشی از قدرت اجتماعی. این مقاومت یعنی توان و قدرت اندیشیدن به شکلی متفاوت، توان و قدرت ساختن معنایی متفاوت از تجربه اجتماعی از فرد و همچنین روابط اجتماعی او. این توان و قدرت برای ساخت معنا عبارتست از قدرت مقاومت در برابر کنش ایدئولوژیک و هژمونیکی که همه ما را به عنوان سوژه‌های منقد به سرمایه‌داری پدرسالارانه‌ی بورژوازی تولید و بازتولید می‌کند. مقاومت نشانه‌شناختی از این واقعیت ناشی می‌شود که افراد منابع گفتمانی را به شکلی کاملاً متفاوت از نیروهای مسلط در جامعه بکار می‌گیرند (Fiske 2010, 145)

جان فیسک در کتاب “درآمدی بر مطالعات ارتباطی” در تقابل با نظریه‌های کارکردگرایانه ارتباطات که آن را مکتب فرآیند خطی انتقال پیام معرفی می‌کند، اهمیت نشانه‌شناسانه انتقال پیام را برجسته می‌کند. به باور او انتقال صرف پیام نیست و بیشتر بر تولید و تبادل معانی نه به معنی مراحل فرایند انتقال بلکه بر متن و تعامل آن با فرهنگ تولیدکننده/ گیرنده تاکید می‌کند. او به مثال موضعیِ رایج خشونتی اشاره می‌کند که در تلویزیون نشان داده می شود. هواداران مکتب فرآیند ارتباط خطی مستقیمی بین خشونت در پیام تلویزیون و تاثیر آن بر مسبب خشونتِ‌ دربرگیرنده می بیند. نشانه شناسان بحث می‌کنند که اگر خواننده به سوی خشونت کشیده می‌شود، باید علل خشونت را گذشته از پیام تلویزیون در تجربه اجتماعی فرهنگی او جست، وگرنه هیچ تغییری در پیام تلویزیون به خودی خود از خشونت جامعه نمی‌کاهد. (جان فیسک، ۲۷۳)

به طور خلاصه او معتقد است که معانی در تعامل بین متن و مخاطب ایجاد می‌شود. طبق این نظریه می‌توان گفت که مخاطب در فرآیند دریافت پیام به صورت فعال عمل می‌کنند و دارای نقشی فوق العاده است. او چنین می‌پندارد که دریافت پیام از سوی مخاطب طبق این نظریه نوعی مقاومت در برابر معانی مسلط یا سلطه جویانه رسانه صورت می‌گیرد.

 

روزآنلاین؛ بدیل یا جریان اصلی؟

می‌توان ایده رسانه‌ای فوق را از جایگاه کسی که در فرایند تولید متن رسانه‌ای مشارکت می‌کند به وضعیت شخصی پیوند زد.

 این وضعیت در چارچوب رسانه‌ای اینترنتی به نام “روزآنلاین” ایجاد شده است. راه اندازی این رسانه، حاصل کار دسته‌ای از با تجربه‌ترین روزنامه‌نگاران ایرانی در تبعید است که با حمایت نهادهای مدافع گردش آزاد جریان اطلاعات به مدت هشت سال در تبعید تا کنون به فعالیت‌های خود ادامه داده است.

روزآنلاین را در ذیل کدام دسته از رسانه می‌توان دسته بندی کرد؟ دلایل زیادی وجود دارد که این نشریه الکترونیکی را از رسانه‌های جریان اصلی فارسی زبان جدا می‌کند.

 روزآنلاین به لحاظ سخت افزاری یک رسانه بدیل به حساب می‌آید. به لحاظ محتوایی نیز، بر خلاف رسانه‌های بزرگتر، مانند رادیوو تلویزیون‌های فارسی زبان خارج از کشور، از قوانین و ساز وکارهای از پیش تعیین شده‌ای تبعیت نمی‌کند.

حتی می‌توان از این فراتر رفت و گفت که این نشریه الکترونیکی تلاش داشته تریبون خود را در اختیار جمعی از روزنامه‌نگاران غیر فارس زبان، در حاشیه ایران بگذارد تا خود صدای خویش باشند. روزآنلاین با پوشش گسترده، پررنگ و مشهود اخبار مربوط به اقلیت‌های ملیتی مذهبی در ایران، توانسته یک سر و گردن بالاتر از رسانه‌های همطراز خود باشد و این ویژگی را به یکی از وجوهات تمایز خود از دیگر رسانه‌ها تبدیل کند.

با این حال،‌ روزآنلاین مانند هر رسانه دیگری از یک ساز و کار ویژه ادیتوریال پیروی می‌کند و مازاد رسانه‌ای خود را بر اساس آن به مخاطب عرضه می‌دارد. محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی دارد که اعضای تحریریه شاید مثل هر تحریریه دیگری طبق آن فعالیت‌هایشان را پیش می‌برند.

همین محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها باعث می‌شود نتوان به راحتی عنوان رسانه بدیل بر روزآنلاین گذاشت. هرچند این نشریه الکترونیکی در مقایسه با رسانه‌های جریان اصلی فارسی زبان در داخل و خارج از ایران نمود متفاوتی داشته و در دوره‌هایی مانند جنبش سبز، کاملا متفاوت از آنچه کلان رسانه‌ها القا و اعمال می‌کردند، عمل کرد.

 

روزآنلاین به مثابه یک تجربه شخصی

اگر بخواهیم برگردیم به سئوالاتی که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد،‌ باید اذعان کرد که روزآنلاین نیز در نهایت با نوعی تفاوت، طبق همان منطق غالب رسانه‌ای جهانی عمل می‌کند و با گونه‌ای دروازه‌بانی خبر، گزینش تولیدات و نظارت بر آنها فعالیت‌های خود را به پیش می‌برد.

 با این همه این رسانه برای من قبل از هر چیز آغازی بوده برای نوشتن به یک زبان دیگر. مدرسه‌ای بوده که در آن تجربیات حرفه‌ایم را از زبانی به زبان به دیگر منتقل کرده‌ام. روزآنلاین برای من در عین حال مکانی بوده برای افزودن به دانسته‌هایم در حوزه روزنامه‌نگاری و ارتباطات؛ آن‌هم در همکاری با اساتیدی که هر یک به نوعی بخشی از تاریخ مطبوعات ایران هستند.

فعالیت‌های من در این رسانه، بیشتر ناظر بر اخبار و گزارش‌هایی در پیوند با وضعیت مردم در مناطق حاشیه‌ای ایران مانند کردستان، بلوچستان، آذربایجان و خوزستان بوده است. ممکن است به واسطه این فعالیت‌ها، ارتباط شماری از مردم با روزآنلاین عینیت‌یافته تر بوده باشد. دست کم فیدبک‌هایی که در این چند ساله دریافت کرده‌ام مبیین این واقعیت هستند.

 

با این همه شخصا اعتراف می‌کنم که نتوانسته‌ام صدای همه آن به حاشیه‌رانده‌شدگانی باشم که جایی در رسانه‌های جریان اصلی ندارند. در نتیجه جبری که “دروازه‌بانی خبر” بر یک روزنامه نگار و یک رسانه تحمیل می‌کند، من نیز شماری از اخبار را گزینش کرده و براساس ارزش‌های خبری که بدون تردید سلیقه‌های شخصی نیز در آن دخیل بوده، رویدادی را بر رویداد دیگری ترجیح داده‌ام.

اما امروزه مخاطنین چنانچه نظریه‌های متاخر و انتقادی علوم ارتباطات بر آن تاکید دارند،‌ دیگر وابسته فرم‌ها و فرآیندهای گوناگون تفسیر آنطور که رسانه و روزنامه‌نگاران می‌خواهند، نیستند. زیرا دیگر تحت تاثیر همین تکثر رسانەای مخاطبان می‌توانند نسبت‌های خاص خویش را با هر رسانە برقرار کردە و در نهایت این حوزە را بە همان معنای سنتی بوردیویی میدان بفهمند.

 جایی کە منافع صاحبان کلان رسانەها بەهم برخورد می‌کنند و سعی در تسخیر صدا دارند، این گرایش به سوی رسانه‌های فردی به ویژه در فضاهایی که اختناق سیاسی هست، بیشتر می‌شود.

باید اذعان کرد که اکنون بسیاری از کلان رسانه‌های غیر حکومتی نیز با پیش فرض نا آگاهی مخاطبان بر این باورند که باید به آگاهی آنها سمت و سو دهند. آنهم در حالیکه همین مخاطبان زمانی که به خیابان آمدند، خود شعار ساختند، عکس گرفتند و خود رسانه خویش شدند. از تهران تا قاهره و تا اکنون مریوان، رفتار مردم و مخاطبان، کذب ادعای کلان رسانه‌ها را نشان می‌دهد.

بنابراین قبل از آنکه بتوان از گونه‌ای مقاومت رسانه‌ای و روزنامه‌نگارانه سخن گفت، باید بر نوعی مقاومت مردم و مخاطب در برابر رسانه‌های جریان اصلی صحه گذاشت. اینک در مناسبت دوهزارمین شماره‌گی روزانلاین، چهار سال فعالیت گذشته و ادامه همکاری‌ من با این رسانه تنها در چنین بستری و به واسطه وجود چنین مخاطبی معنا می‌یابد.

 

منابع:

Fiske, John. 2010. Reading the Popular . Routledge.

Hall, Stuart. 1973. Encoding and Decoding in the Television Discourse .Centre for Cultural Studies, University of Birmingham.

Olga, Bailey, Cammaerts Bart, and Carpentier Nico. 2007. Understanding Alternative Media . McGraw-Hill International.

درآمدی بر مطالعات ارتباطی، جان فیسک، [مترجم] مهدی غبرایی، تهران، وزارت فرنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها، ۱۳۸۶.

انقلاب رسانه های نوین، ایمانویل کاستلز، ۲۰۰۶، نسخه فارسی لومند دیپلماتیک بر روی اینترنت.

درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم، پیر بوردیو، [مترجم] ناصر فکوهی، آشتیان، ۱۳۹۰.

“روشنفکر فوری” نباشیم: نقد دیدگاه‌های رسانه‌ای پیر بوردیو در گفت‌وگو با ناصر فکوهی، این گفتگو در فروردین ۱۳۸۷با سایت “سرو” انجام گرفته و در اردیبهشت همان سال در سایت “انسان شناسی” باز نشر شده است.