ما، امام و آقای منتظری

سعید رضوی فقیه
سعید رضوی فقیه

قائد مجاهد حضرت آیت الله العظمی منتظری حفظه الله بی تردید یکی از بزرگترین مراجع تقلید در روزگار ما هستند و در قله مکتب فقهی قم مایه افتخار روحانیت شیعه اند هم چنانکه در مکتب نجف حضرت آیت الله العظمی سیستانی همین جایگاه را دارند و هر دو در کنار دیگر مراجع بزرگوار تقلید از میراث فقهی و فرهنگی اسلام و شیعه با مجاهدت پاسداری می کنند.

اما حضرت آیت الله منتظری در میان همه مراجع از یک ویژگی ممتاز برخوردار است و آن اینکه ایشان فقیه مسائل سیاسی و حکومتی هم هستند و فقه سیاسی یا فقه الحکومه ی حضرت ایشان به گونه ای بارز راهگشای بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی بویژه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی بر اساس تعاریف اولیه از آن است. بر هیچ ناظر منصف و واقع بین پوشیده نیست که آقای منتظری مدظله در کنار رهبر فقید انقلاب اسلامی و دو و سه تن دیگر از روحانیون عالیمقام پیشگام در نهضت، به معنای واقعی کلمه از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و یکی از نظریه پردازان ساختار حقوقی- سیاسی آن به شمار می آید. در واقع نظریه ولایت فقیه و مبانی نظری حکومت اسلامی بیش از آثار امام خمینی در آثار آیت الله العظمی منتظری به نحو مستدل و مفصل بسط و توسعه یافته و تکمیل شده است

با این اوصاف جای تاسف بسیار دارد که در جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی مبتنی بر فقه و شریعت که علی القاعده باید تحت نظارت فقیه عادل جامعالشرایط باشد یکی از بزرگترین مراجع تقلید از سوی رسانه های حکومتی مورد اهانت و ناسزاهای بی ادبانه قرار گیرد. آن هم فقیهی عالیقدر همچون آقای منتظری که از رهبران انقلاب و بنیانگذاران همین نظام بوده  و سالها قائم مقام امام خمینی بوده اند و صرفا در ماههای پایانی حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی آن هم با اما و اگرهای فراوان و در فرایندی که ابعادش هنوز بطور کامل روشن نشده از این مقام کنار نهاده شدند و در واقع  بهتر آن است گفته شود این شخص آیت الله العظمی منتظری بود که پشت پا به قدرت زد و با ترجیح حقیقت بر مصلحت و از سر حریت و پارسایی از این سمت کناره گیری کردند.

اهانتهای جسارت آمیز به آقای منتظری که علی الظاهر نمی تواند بی اذن و اجازه باشد در کنار برخی رفتارهای دیگر حکایت از آن دارد که در جمهوری اسلامی بر خلاف ادعاها و شعارها این دیانت است که به تابعی از متغیر سیاست تبدیل شده و به واقع زمامداران در پی تحقق دین حکومتی هستند و نه حکومت دینی و از همین روست که حرمت مقام مرجعیت آنجا که با منافع کاست قدرت همسو نباشد به سادگی شکسته می شود. وقتی یک خطیب حکومتی در خطبه های نماز جمعه تهران به آیت الله العظمی سیستانی تهمت وابستگی به بیگانگان می زند و یا یک روزنامه حکومتی فقهای برجسته و صاحب فتوای قم را مراجع مجعول و ساختگی می نامد و یا یک مشاور رئیس جمهوری برای اظهار نظر مراجع در مسایل حد و مرز تعیین می کند و آنان را حتی از حقوق شهروندی خود نهی میکند میزان ارج و مقام مرجعیت در چشم حکومت و حکومتگران آشکارا معلوم می شود.

متاسفانه طی دو دهه گذشته آنقدر اهانت و ناسزاگویی به قائد مجاهد و فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری تکرار شده که دیگر هیچ حساسیتی بر نمی انگیزد و به حسب عادتی که مطلقا بسندیده نیست حتی علاقمندان و هواداران جناب ایشان نیز چنان کریمانه از کنار این ابا طیل لغو می گذرند که موجب تجری ناسزا گویان شده است.

 تا آنجا که به همه بزرگان حوزه های علمیه و علاقمندان به مرجعیت و روحانیت مربوط می شود به نظر می رسد باید با اقداماتی جدی بکوشند جلوی تکرار این اهانتهای جفاکارانه گرفته شود وگرنه در آینده چنان قبح اینگونه اعمال شکسته خواهد شد که هیچ شخص و نهاد دیگری نسبت به اهانت و ناسزا مصون نخواهد ماند و به تعبیر قرآن کریم “واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه”.

اما از اینها که بگذریم نکته ای در باب شخصیت و جایگاه حضرت آیت الله منتتظری هست که باید بی برده بوشی و با شجاعت در مورد آن سخن گفت. در دو دهه ی گذشته و بس از برکناری ایشان و رحلت امام خمینی هرگاه مخالفان جناب ایشان خواسته اند صدای حق طلبی اش را در غوغای تهمت و جنجال ناسزا خاموش سازند به حوادث واقعه فیمابین وی و امام ونیز زنجیره ی حوادث  و اتفاقات منتهی به برکناری اش از قدرت استناد کرده اند و با حیله ی برجسته سازی اینگونه مسایل کوشیده انداطراف ایشان را به عنوان یک مرجع تقلید صاحب فتوا در مسایل نظری و عملی سیاست و حکومت خالی کنند وبا ایجاد وسواس های نابجا و ناصواب از تقرب وفاداران انقلاب و علاقمندان امام خمینی که از علاقمندان آقای منتظری نیز بوده اند به ایشان جلوگیری نمایند و این تلاش بوی‍ژه در ماههای اخیر وبس ازبه هم ریختن آرایش سابق نیروهای درون نظام و احتمال شکل گیری ائتلاف های جدید حول محور شخصیت های تاثیر گذار شدت و حدت بی سابقه یافته است. در واقع رسانه های حکومتی که از همگرایی و تقارب معطوف به تعامل نیروهای وفادار به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی ومنتقدنسبت به شرایط اسفبار کنونی بیمناک شده اند میکوشند با بزرگ نمایی و برجسته سازی اختلافات میان امام خمینی و آیت الله العظمی منتظری در یک دوره ی زمانی خاص و محدود و در نتیجه ایجاد وسواس وتردید درنیروهای همچنان وفادار به خط امام ازشکل گیری یک ائتلاف قوی وگسترده ی ملی با ظرفیت بالای مشروعیت دینی-مردمی و توان بسیج کنندگی در ابعاد وطنی بیشگیری کنند. در این زمینه بسیار ضروری است چند نکته بطور ویژه مورد توجه و عنایت قرار گیرد.

اول آنکه حضرت آیت الله العظمی منتظری حفظه الله حتی در زمان حیات امام خمینی رحمه الله علیه یک مجتهد تراز اول بوده اند و بنابراین میتوانسته اند و بلکه بر ایشان فرض بوده که مطابق با اجتهادات فقهی وسیاسی خود و به قصد ادای تکلیف به اظهار نظر در باب مسایل مهم ببردازند واگر مثل برخی دیگر جز این عمل میکردند جای سوال و تردید و اما و اگر بود. وبه عبارتی: هم در ایام حیات آن امام—– خود امامی بود این والا مقام. 

دوم آنکه قرابتهای آقای منتظری با مرحوم امام بسیار بیشتر از دیگران و اختلافات این بزرگوار با امام بسیار کمتر از دیگران بود اما متاسفانه عوامل متعددی دست به دست هم داد تا حادثه تلخ بر کناری فقیه عالیقدر رقم بخورد. وقوع اتفاقات ناگوار در برخی دستگاهها که موجب اعتراض به حق آقای منتظری میشد از یک سو و دشواریها و بحرانهای متعددی که نظام جمهوری اسلامی به نحوی سرنوشت ساز با آنها دست به گریبان بود و امام خمینی را نسبت به آینده و امنیت نظام جمهوری اسلام بمثابه دستاورد انقلاب  موجب پیدایش دو تلقی و دو رویکرد نسبت به مسایل مختلف در امام و قائم مقام ایشان شد و وخامت وضع جسمانی امام در سالها و ماههای آخر حیات ایشان  نیز متاسفانه دستمایه ای برای نمامان و دساسان فرصت طلب شد تا در شرایطی که دلسوزان به رتق و فتق امور مهم و حیاتی کشور مشغول بودند آنان بتوانند به توطئه چینی برای بر کناری آیت الله منتظری مشغول شوند.

سوم آنکه نحوه بر خورد آقای منتظری با امام و حتی با مساله بر کناری خود حکایت از صداقت و پارسایی حضرت ایشان دارد و اساسا باید یک نقطه قوت ارزشمند به شمار آید.ایستادگی شجاعانه بر نظر کارشناسانه  و رای اجتهادی آن هم در برابر مرجع مقتدر و فرهمندی همچون مرحوم امام خمینی حکایت از فضایل راسخ و ریشه دار اخلاقی در آقای منتظری دارد. فضایلی چون بارسایی وبی اعتنایی به مقامات دنیوی یا شجاعت و بی بروایی در اظهار رای و نظر.این فضایل بسیار بسندیده تر نمودار خواهند شد اگر در نظر آوریم که آقای منتظری با همه علاقه و ارادت صادقانه و بی ریای خود نسبت به امام خمینی حاضر نشد بر خلاف علم و اجتهاد خویش عمل کند و حقیقتی بزرگ را بیش بای مصلحتی زودگذر قربانی نماید.

چهارم آنکه حوادث اخیر پس از انتخابات و اجحافات و تعدیاتی که علیه هموطنان ما رخ داده باید عمق نگاه آیت الله العظمی منتظری را نسبت به مسائل بنیادین سیاست و حکومت بر همگان آشکار کرده باشد. از خاطر نبریم که جناب ایشان در آن سالها به عین همین اجحافات و تعدیات اعتراض داشتند و از این حیث بر همگان فضل تقدم دارند. اگر آن روز که حضرت آیت الله منتظری به نقض حقوق مخالفان ومعاندان اعتراض میکرد اصحاب انقلاب سکوت نمیکردند یا دلسوزی های آقای منتظری را تخطئه نمیکردند امروز سنت های سیئه ای که میدانیم و میدانند در جامعه با نمیگرفت.

بنابر این نباید تحت تاثیر القائات رسانه های حکومتی چشم بر شایستگی های قائد مجاهد و نقشی که ایشان می تواند در پیشبرد جنبش کنونی ایفا نماید بست چراکه احدی بهتر از ایشان نمی تواند آیه وصل نیروهای وفادار به آرمانهای اصیل انقلاب باشد. آمروز آیت الله العظمی منتظری شایسته ترین فردی است که میتواند سایه نفوذ معنوی خود را به تمام معنا بر کلیت جامعه ایران امروز بگستراند و همچون نماد وحدت و همبستگی فراگیر جنبش بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب اسلامی را رهبری کند. بازگشت به یک جمهوری اسلامی که به معنای واقعی هم جمهوری باشد و هم اسلامی.