جاناتن توبین
سخنان روز جمعه آقای حسن روحانی، رئیس جمهور جدید ایران، مطلب تازه ای برای غربی ها که وی را یک سیاستمدار میانه رو می دانند در بر نداشت. اینکه وی اسرائیل را زخمی بر تن دنیای اسلام توصیف کرد نیز تازگی نداشت. از سوی دیگر جنجالی هم که بر سر تفسیر نادرست تلویزیون ایران از سخنان او بر پا شد نیز گویای روش آنهایی است که سعی دارند این موضوع را لاپوشانی کنند و جلو کسانی را که سعی دارند آن را برملا کنند بگیرند. اکنون که روحانی سوگند یاد کرده است، تلاش برای گریز از طبیعت واقعی رژیم و برنامه هسته ای آن به عامل مهمی در چگونگی برخورد آمریکا با برنامه هسته ای ایران بدل می شود.
از نظر سطحی، ظاهرا دلیلی وجود ندارد که بین ترجمه اصلی سخنان روحانی که توسط ایسنا منتشر شد و نسخه تجدید نظر شده آن تفاوتی قائل شویم. در هر دو نسخه یکی از شعار های اصلی ضد اسرائیلی معمول ذکر شده است و آن اینکه “اسرائیل سالیان سال است که چون زخمی بر بدن دنیای اسلام نشسته است.”
تنها تفاوت آن است که در نسخه نادرست گفته شده که این زخم “باید برداشته شود.” در پاسخ به این سخنان نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل گفت “روحانی ماهیت خود را زودتر از آنچه انتظار می رفت نشان داد.” زمانی که نسخه اصلاح شده این سخنان منتنشر شد، بسیاری، از جمله منتقدین اسرائیلی، گفتند که این امر نشان می دهد که نتانیاهو در این باره اشتباه می کرده است. در این میان عده کمی به این مساله اشاره کردند که حتی با فرض قبول نسخه اصلاح شده این سخنان، همچنان موضع ضد صهیونیستی رئیس جمهور جدید ایران بر سخنان نتانیاهو صحه می گذارد.
آیا واقعا بین اینکه بگوئیم اسرائیل زخمی بر بدن اسلام است و اینکه بگوئیم دولت یهود باید از بین برود تفاوتی وجود دارد؟ معمولا با یک زخم چه می کنند، جز اینکه آن را بردارند یا معالجه کنند تا از بین برود؟ در واقع اشتباه خبرگزاری ایسنا در بیان لزوم از بین رفتن اسرائیل قابل فهم است چرا که این امر نتیجه گیری منطقی از سخنان روحانی است.
هم در سایر سخنان روحانی در نقاط مختلف کشور و یا اظهارات احمدی نژاد در همان روز در سخنرانی دیگری و یا در سخنان رهبر ایران، تمایل به احتراز از بیان آشکار این نتیجه گیری و پنهان کردن نفرتی که علیه اسرائیل توسط رژیم اسلامی دامن زده می شود، کاملا مشهود است. این دولتی است که رهبران به اصطلاح افراطی آن و رهبران به اصطلاح میانه روی آن همواره موجودیت اسرائیل را زیر سئوال برده و از حامیان اصلی حزب الله و حماس و اقدامات آن ها بوده اند.
در مقاله ای در نیویورک تایمز آمده است:
آقای احمدی نژاد و آیت الله علی خامنه ای به دفعات گفته اند که عمر دولت اسرائیل به پایان رسیده است و بطور آشکار از گروه های ستیزه جو که علیه دولت اسرائیل می جنگند حمایت کرده اند. آن ها در بسیاری موارد از زبانی استفاده کرده اند که آقای روحانی روز جمعه استفاده کرد. رهبر ایران سال گذشته گفته بود: “رژیم صهیونیستی غده سرطانی در منطقه است و باید قطع شود و قطع هم خواهد شد.”
مساله آن است که علی رغم بازی هایی که در رابطه با سخنان روحانی وجود دارد، موضوع اصلی، سیاست های ایران در مورد برنامه هسته ای است. روحانی گفت نه تحریم ها و نه تهدید به جنگ نمی تواند نظر رهبری ایران را برای دستیابی به توان هسته ای تغییر دهد.
اکنون دیگر وقتی برای آزمون اینکه آیا کابینه روحانی میانه رو خواهند بود یا نه، وجود ندارد. هرچند که اکثر افراد انتخاب شده برای دولت جدید از همکاران هاشمی رفسنجانی در دهه 1990 بوده اند، ولی به نظر نمی رسد هیچ کدام توانایی آن را داشته باشند که نشان دهند چرا الگویی متعلق به یک دهه پیش، که درجای خود هم افراطی بود، امروزه می تواند راهگشا باشد.
از آن مهمتر گزارشی از وال استریت ژورنال است که نشان می دهد ایران از راه های دیگری به دنبال دستیابی به بمب هسته ای است.
مقامات اروپایی و آمریکایی در ماه های اخیر گفته اند که ایران یک راکتور آب سنگین در شمال شهر اراک احداث کرده است. این راکتور می تواند با استفاده از سوخت اورانیوم 40 مگاوات برق تولید کند. سوخت مصرف شده در این راکتور حاوی پلوتونیوم است، که درست مانند اورانیوم غنی شده می تواند به عنوان مواد انفجاری بکار رود. هند و پاکستان و همچنین کره شمالی هم به نوبه خود بمب های پلوتونیومی ساخته اند.
مقامات آمریکایی می گویند تاسیسات اراک، پس از تکمیل می تواند مواد لازم برای دو بمب در سال را تولید کند.
در میانه تمام این شرایط، جنجال بر سر تفسیر سخنان روحانی مساله کم اهمیتی است.
منبع: کامنتری - 4 اوت 2013