قسم حضرت احمدی نژاد یا...

آرش سیگارچی
آرش سیگارچی

تناقض های دولت احمدی نژاد گویا تمامی ندارد. شش ماه پیش محمود احمدی نژاد در هند به سر می برد. وقتی در ‏پایان این سفر با خبرنگاران گفتگو می کرد، خبرنگاری از او نظرش را در مورد انتخابات آمریکا جویا شد. احمدی ‏نژاد که مایل بود چنان سخن بگوید که شنونده باور کند برایش “فرق ندارد” و اصلا موضوع انتخابات در کشوری “رو ‏به افول” اهمیت ندارد، تاکید کرد:“فکر نمی‌کنم که اجازه دهند، اوباما رییس جمهور شود.‏‎”‎

همین احمدی نژاد شش ماه بعد، یعنی درست هفته گذشته وقتی رسانه هاخبر پیروزی اوباما را مخابره کردند، نامه ای ‏به سناتور ایالت ایلنوی آمریکا نوشته که برای او توصیه هایی داشته است.‏

‏ البته نامه نگاری های احمدی نژاد که برای او مبنای ایدئوژیک دارد، در سالی آغاز شد که مقام رهبری ایران آن را ‏‏”سال پیامبر اسلام” نامیده بود. بر همین اساس برخی تحلیل کردند که استراتژی “نامه‌نگاری به رهبران جهان” رییس ‏جمهور تازه کار ایران، ایده سعید جلیلی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی باشد که از نزدیکان احمدی نژاد بوده و ‏بعدها مسوول مذاکره هسته ای ایران با گروه پنج به اضافه یک شد. نام جلیلی به این دلیل وارد ماجرا شد که او مدرس ‏‏”دیپلماسی پیامبر” در دانشگاه امام صادق وابسته به سپاه پاسداران است.‏

‏ شاید بتوان نامه های احمدی نژاد را تیرهای بی هدفی دانست که هر از گاهی از سوی او شلیک شد چرا که این نامه ها ‏هرگز نتوانست پاسخی درخور را برانگیزاند. با اینکه احمدی نژاد نامه نگاری هایش را از اردیبهشت سال ۸۵ به ‏جورج بوش‎ ‎رییس جمهور آمریکا آغاز کرد و سپس با ارسال نامه به آنگلا مرکل، ژاک شیراک، رومانو پرودی‎ ‎و ‏پاپ بندیکت شانزدهم‎ ‎تا آذرماه سال ۸۵ ادامه داد اما هرگز پاسخی برای نامه های خود دریافت نکرد. ‏

در این میان وزارت خارجه آمریکا‎ ‎در همان زمان در اولین واکنش به نامه محمود احمدی‌نژاد، آن را “تلاشی ضعیف” ‏برای گفتگو با مردم آمریکا خواند. نامه “هجده صفحه‌ای” همچنین با استقبال سرد مقام های آمریکایی همراه شد و آن را ‏نامه‌ای حاوی موعظه بر اساس آموزه‌های اسلامی دانستند.‏

نکته مهمتر در مورد نامه احمدی نژاد به رییس جمهور آمریکا بی تفاوتی کاخ سفید بود چنانکه مقامات کاخ سفید‎ ‎نامه ‏رییس جمهور ایران را حاوی مطالب “گسترده و تاریخی” نامیدند که به “مناقشه میان دو کشور” ارتباط مستقیم ندارد. ‏این چنین بود که کاخ سفید‎ ‎در موضعی رسمی اعلام کرد که به نامه احمدی‌نژاد جوابی داده نمی‌شود.‏

نکته قابل توجه در نامه نگاری های ناکام احمدی نژاد، موضع گیری مسولان محافظه کار داخل ایران در این مورد ‏بود. احمد جنتی که به همراه مصباح یزدی از جمله روحانیون حامی دولت محسوب می شوند، بدون در نظر گرفتن بی ‏پاسخ ماندن نامه ها، در نماز جمعه‎ ‎تهران، نامه محمود احمدی‌نژاد به رییس جمهوری آمریکا را “عملی فوق العاده” و ‏از “الهامات خدا” خواند‏‎ ‎و بعضی از مطبوعات محافظه کار در ایران نوشتند که نامه رییس جمهوری ایران در ادامه ‏سنت حضرت محمد، پیامبر اسلام، است که در زمان خود با نوشتن نامه هایی به رهبران وقت جهان و از جمله به ‏پادشاه ایران آنان را دعوت کرد که به راه راست بیایند. برخی آن را با نامه آیت‌الله خمینی‎ ‎به گورباچف‎ ‎که در آن ‏فروپاشی شوروی‎ ‎را پیش بینی کرده بود، مقایسه کردند. ‏

‏ اما مساله دیگری که کمتر مورد توجه رسانه ها قرار گرفته، نامه نگاری احمدی نژاد با فردی است که به باور های ‏رژیم حاکم بر ایران، از دین برگشته و مرتد محسوب می شود. ‏

چند هفته پیش خانم “شیرین ک. بوکری”، پروفسور علوم سیاسی دانشگاه “مری واشینگتن” مطلبی در نشریه ‏‏”کریستینن ساینس مانیتور” منتشر کرد که قابل توجه بود. وی در این مقاله با بررسی موضوع ارتداد فطری در اسلام، ‏از این موضوع سخن گفته که به باور علمای اسلام کسی که از این دین بازگردد، مرتد و شایسته مرگ است. هرچند ‏وی در این نوشتار به موضوع فتوای قتل آیت الله خمینی برای سلمان رشدی اشاره کرده اما هدف این مقاله تاکید بر این ‏است که اوباما مسلمان زاده ای است که از دین خود بازگشته و به آیین مسیحیت گرویده است. در این میان موضع ‏گیری دولت های اسلامی در مورد وی اهمیت ویژه ای می یابد. ‏

نگاهی به سوابق و زندگی رییس جمهوری جدید آمریکا موید این واقعیت است که “باراک اوباما” از ازدواج مادری ‏سفید پوست با آیین مسیحی و پدری آفریفایی و مسلمان به دنیا آمده و شاید مشخصه ترین کاراکتر مسلمانی او استفاده از ‏نام “حسین” در نام اوست. اوباما پس از آنکه در پنج سالگی مادرش در ازدواج با یک مسلمان مالزیایی به این کشور ‏رفت هرچند در یک مدرسه به عنوان مسیحی درس خواند اما آنگونه که در خاطرات وی آمده، “قران جزو دروس آن ‏مدرسه بود”. پس از آن هم رسما اوباما از 27 سالگی به دین مسیحیت درآمده است.‏

آنچه موضوع مناقشه بوده این است که علمای اسلام معتقدند فرزند مسلمان، همواره مسلمان است و براین اساس با پیش ‏کشیدن ارتداد فطری، تاکید دارند چنانچه فرزند مسلمان زاده اگر پس از بلوغ به دینی غیر از اسلام گرایش پیدا کند، ‏مرتد و مجازات او مرگ است. خوشبختانه این نوع مجازات هنوز در قانون مجازات اسلامی راهی نیافته و اجرا نمی ‏شود. ‏

توجه کنید، در این نوشتار من نمی خواهم نامه نگاری رییس جمهوری ایران را با فردی که به باور اسلام مرتد است، ‏تقبیح کنم، بلکه براساس ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقدم هر کس حق دارد آزادانه مدهب خود را چه قبل و ‏چه بعد از بلوغ برگزیند. اما در این میان عملکرد متناقص رییس جمهوری ایران، دلیل نوشتن این یادداشت شده است. ‏

مراد من از پیش کشیدن این موضوع، نامه نگاری سید محمود احمدی نژاد با فردی است که به باور همراهان احمدی ‏نژاد مرتد و از دین برگشته است. چگونه است که پیش از این رهبر آن – آیت الله خمینی – برای کسی چون سلمان ‏رشدی به اتهام سب النبی – یکی از اشکال ارتداد – مجازات مرگ درنظر می گیرد و برای آن جایزه درنظر می گیرد ‏اما اینک رییس جمهوری اسلامی ایران به اوباما نامه می نویسد و در نهان دوست می دارد که با وی مذاکره و تفاهم ‏کند؟

در حالی به این موضوع اشکال دارم که که آقای احمدی نژاد باید از یک دیدگاه منطقی تابعیت کند. ما در حال حاضر ‏در داخل کشورمان هموطنانی را داریم که براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر، خواستار آزادی در انتخاب دین هستند. ‏آنها عمدتا مسلمان زادگانی هستند که مایلند به ادیان دیگر رجوع کنند اما این افراد نه تنها نمی توانند آزادانه نظر شان ‏را بیان کنند بلکه در چنین صورتی به جرم ارتداد به اقسام مجازات های مشابه همچون سب النبی و غیره، سریعا به ‏مجازات محکوم می شوند. ‏

غیر از این ما در کشور ایران میزبان پیروان ادیان دیگری هستیم که بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ‏ادیان رسمی کشور هستند به مانند پیروان آیین زرتشتی، کلیمی ، مسیحی و….‏

حال سوال این است، آقای احمدی نژاد که اینگونه مداراگونه با اوباما که به باور و اعتقاد همکیشان اش از دین اسلام ‏بازگشته، نامه نگاری می کند، چرا از حقوق اقلیت های مذهبی در ایران دفاع نمی کند. آیا کسی هست که در ایران ‏نداند هموطنان زرتشتی ما برای برگزاری آیین های مذهبی شان همواره دچار مشکل هستند؟ آیا آقای احمدی نژاد نمی ‏داند که مسیحیان ایرانی تحت فشار نهادهای امنیتی و اطلاعاتی قرار دارند. آیا شهروندان کلیمی همچنان از آزادی آیینی ‏برخوردارند؟

به این فهرست بیافزایید آیین هایی چون بهاییت که مدام از تریبون های رسمی جمهوری اسلامی در نکفیر شان سخن ‏گفته می شود. آیا آزادی عقیده و مذهب فقط برای کسانی است که در خارج از ایران هستند و رییس جمهوری ایران فقط ‏ژست آزادی را می گیرد؟