اصلاح طلبی و اصلاحگری

تقی رحمانی
تقی رحمانی

این نوشتار توصیفی بر نقدهایی است که در چند ماه اخیر به بحث جامعه محوری وارد کرده اند.جا دارداز این نقدهای شفاهی، مصاحبه ای و نوشتاری از سوی اشخاص اندیشمند و اندیشه ورز که موجب شدند تا ابعاد جامعه محوری شکافته شوند تشکر کنم. بی گمان در تعامل دیدگاههاست که بسیاری از نکات نمایان شوند.

دولت محور و  جامعه محور

بسیاری اصلاح طلبی دوم خرداد  1376 را با اصلاح گری 22 خرداد 1388 از یک جنس می دانند.اما میان این دو تفاوت است.اصلاح طلبی دوم خرداد به مفهوم دولت محوری بود که به جای انقلاب می خواست در حاکمیت رفرم و تغییر ایجاد کند.

دولت محوری به معنی تسخیر یا تغییر دولت و انجام تحولات با کمک قدرت حکومتی بدون تکیه به جامعه مدنی و نهادهای آن است.دولت محوری جامعه مدنی را محور قرار نمی دهد و در بهترین حالت آن را وسیله کسب قدرت می داند.این راهبرد در ایران رسم دیرینه ای است که در عمل کامیاب نبوده است.

بعد از بن بن بست اصلاح طلبی درون حاکمیت روال کار می تواند به سوی راهبرد اسقاط حکومت برود که به آن انقلاب می گویند.البته منظور انقلاب در روش است و می تواند در نتیجه به تغییر ریشه ای در امور منجر نشود.

به عبارتی اصلاح طلبی و انقلاب هر دو مشی ای هستند که می خواهند دولت محوری را تحقق دهند.اما این دو مشی متفاوت و متعارض هستند.

دولت محوری در عمل به حفظ قدرت انجامیده که در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد.حفظ قدرت به معنی ماندن در قلعه بتونی حکومت است که نتیجه آن سخت گیری نسبت به مردم است.اما نوع دیگری از اصلاح امور وجود دارد که جامعه محور است.این جامعه محوری در جامعه ما قدمت طولانی ندارد.

جامعه محوری به معنی تقویت جامعه مدنی است که با بحث عرصه عمومی تفاوت دارد.جامعه محوری توجه به بحث های نظری در عرصه عمومی دارد.اما هدفش شکل گیری و تقویت نهادهای مدنی است که بتواند احزاب را هدایت و دولت را کنترل کند.

جامعه محوری اصلاح گری هدف آن با دولت محوری متفاوت است.مشی اصلاح گری بر مداومت و ترویج است و به رفتار مسالمت آمیز توجه دارد.اما هدف اصلی ان تقویت نهادهای مدنی است.این اصلاح گری بعد از سال 1384 مورد توجه قرار گرفته است.شکل گیری فعالیتهای زنان ،اقوام  و اصناف ایرانی مطالبه محوری نام گرفت.این مطالبه محوری خود را در انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان داد و در جنبش سبز با خواسته های مشخص مردم خود را نشان می دهد.با این وصف تمام جریانات ،اشخاص و فعالان مدنی –سیاسی اصلاح گر نیستند.برخی از نیروها  و جریانات  انقلابی و برخی هم اصلاح طلب هستند.این ویژگی را در شعارها و تحلیلهای هر جریان می توان مشاهده کرد.تا کنون نگاه مطالبه محور در جنبش سبز برجستگی داشته است.اما حفظ این برجستگی نیاز به رفتار رهبران ،تحلیل و عمل مدیران  و فعالان جنبش دارد.

در شرایطی که سیاست سرکوب جنبش به شکل فرسایشی در دستور کار قرار گرفته است باید  توجه داشت که جنبش علاوه بر نشانه گذاری مداوم اعتراضی که در روزها و مناسبات خود را نشان می دهد به بازخوانی خواسته های انتخاباتی و مطالباتی به وسیله رهبران و مدیران آن نیاز دارد تا خواسته و مطالبات فراموش نشود بلکه عمق یابد.

جنبش علاوه بر تاکید بر مطالبات به روحیه بخشی و حوصله نیازمند است.نشانه گذاری نیازمند توجه به خواسته ها و روحیه بخشی  به هدف گذاری مرحله ای است.هدف گذای می تواند موج جامعه محور را تقویت کند.پس نباید فراموش کرد راهبرد جامعه محوری با اصلاح طلبی در حکومت متفاوت است.این راهبرد محوریت حق مردم و کیفیت حکومت را به عنوان هدف انتخاب کرده است.در حالیکه اصلاح طلبی یا رفرم در حکومت محوریت آن حفظ حکومت است.جامعه محوری با حکومت ضدیت ندارد بلکه به درست حکومت کردن است. در نتیجه به نام ،افراد  و جریانات  حساسیت ندارد بلکه به اعمال حساسیت دارد.

اصلاح طلب دولت محور به نام ها توجه دارد  و از سر دلسوزی نظام به جامعه عنایت می کند.اما جامعه محوری معتقد است که ایده ،عقیده ،باور و عمل ماندگار است که در جامعه می ماند.همان گونه که شهادت امام حسین داستان ماندگاری در جامعه مدنی است.

قدرت در جامعه محوری ریشه دار می ماند.از طرفی این قدرت با حق محوری بی ارتباط نیست.حق محوری  دوست جامعه محوری است  زیرا جامعه محوری به تکثر و حق داشتن همه ایرانیان جدا از حق بودن یا نبودن انها  اصالت می دهد در نتیجه هیچ جریانی سودای تصرف حق همه مردم را به نام یک عقیده و جریان ندارد.

اصلاح گر جامعه محور با اصلاح طلب دولت محور همانند نیست.اگر چه می تواند همراه باشد.این همراهی تا زمانی است که جامعه مدنی و نهادهای آن حق بروز و ظهور داشته باشند.اما باور اعتقادی و قضاوت جامعه محوری بر اعمال و رفتارهاست تا عقاید و همراهی راهبردی  خود را با هر جریانی که به آزادی های مدنی و دموکراسی باور دارد ادامه می دهد.

اما جامعه محوری اصلاح گرا به دولت بی اعتنا نیست.بلکه معتقد است که تنها راه کنترل  تاثیر و دخالت دموکراتیک بر دولتها از طریق استقرار و قدرت مند بودن در بیرون از دولت  است.پس باید برای نظارت موثر بر این لویاتان بیرون از آن قرار داشت تا بتوان بر هدایت ان همت گماشت.

جامعه محوری به سیاست ورزی هم بی اعتنا نیست.دیدگاه مطالبه محور و مساملت جو به دنبال ان است که سیاست را به زندگی روزمره نزدیک کند.رابطه میان زندگی و سیاست به معنی واقعی کردن زندگی و سیاست است.سیاست ورزی امری لوس یا خاص برای پست و مقام نیست یا ارمانی نیست.در جامعه ما سیاست ورزی اینچینین تعبیر شده است.در نتیجه سیاست ورزی با زندگی مردم پیوند ندارد.

سیاست ورزی مدنی-سیاسی مشخص می کند سیاست  به این علت ضروریست که هر فرد جامعه اگر به ان نپردازد از حق زندگی مدنی و فردی مطلوب  محروم می ماند چرا که سیاست همچون هوا انسانها را محاصره کرده است و سیاست فقط در حیطه مدیریت ،پست  و مقام و..خلاصه نمی شود.چنین نگرشی به سیاست  به معنی سیاست در جایگاه مناسب و زندگی است.در نتیجه سیاست ورزی مدنی به دنبال مطالبات خود به رفتار دولتها ،احزاب  و شخصیتها بیشتر از شعارها و برخی از عقاید آنها توجه دارد.

جامعه محوری اصلاح گر در مقابل فعل و انغعالات سیاست و قدرت دقیق و فعال است و مشارکت مهم دارد.همان گونه که مطالبه محوری در انتخابات دهم ریاست جمهوری نقش حساس پیدا کرد و از سوی دیگر توانست در برنامه های جنبش سبز و حرکات آنها نقش موثر بازی کند.

جامعه محوری اصلاح طلب به جامعه مدنی نگاه انتزاعی ندارد.یعنی فارغ از همه مسایل تقویت نهادهای مدنی را دنبال نمی کند.بلکه در هر کنش سیاسی به دنبال تقویت و استمرار این نهادهاست.به عبارتی جامعه مدنی فلش و نشانه می گیرد.در نتیجه به امر سیاسی بسیار حساس تر است.

در همین راستاست که مطالبه محوری و سیاست ورزی مدنی و جامعه محوری  و سیاست ورزی مدنی و جامعه محوری به دنبال هدف گذاری صحیح است که به دموکراسی می رسد.دموکراسی بر روی نهادهای مدنی ،احزاب و دولت قانونمند بهتر استقرار می یابد.

جامعه محوری اصلاح طلب نمی تواند و نمی خواهد که دولت محوری را هدف قرار دهد.در جامعه ما هدف محوری به هژمونی طلبی و رقابت احزاب و شخصیتها ختم می شود که برای دموکراسی در ایران فاجعه بوده است.

در جامعه ای که امکان وزن کشی معقول ندارد احزاب بدون شخصیتهای رسانه ای با توقع  رهبری به جان هم می افتند و پیروز این جدال دیگری خواهد بود که دموکرات نیست و به دموکراسی و آزادی فکر نمی کنند.

دولت محوری با هژمونی طلبی و رهبری طلبی شخصیتهای متوسط و بزرگ در جامعه ما  که مسایل در آن به صورت زنجیروار است فاجعه افریده است.در تمام مقاطع مبارزاتی  در دولت ایران این معضل وجود داشته است.

جامعه محوری به دلیل توجه به جامعه مدنی و استقرار نهادهای آن رهبری طلبی و قدرت طلبی احزاب را کنترل و مدیریت می کند و با نظارت خود  جریانهای مدنی و سیاسی هژمونی طلبی را کنترل یا از جذابیت می اندازد و توجه را از دولت و مقام و پست و ریاست به سوی نهادهای مدنی و استقرار آن و پاسخگو کردن احزاب و حاکمیت ها به جامعه مدنی جلب می کند.

جلمعه محوری دلداده هیچ حکومتی نیست  بلکه دلداه حکومت قانونمند است که پاسخگوست.اگر با انقلاب سیاسی یا روشی انقلابی مخالف است به دلیل آسیب های انقلاب است نه به دلیل هواداری حاکمیت ها.روش انقلابی با دیدگاه اصولی و انقلابی متفاوت است.جامعه ما با روشهای انقلابی از رفتارهای واقعی دور شده است.تجربه انقلاب 1357 را با مشروطه مقایسه کنیم.

جامعه محوری به تجربه غرب هم توجه دارد.البته از ان هم تقلید نمی کند.دموکراسی در غرب بعد ازانقلابات رهایی بخش شکل گرفته اما انقلاب شرط لازم و کافی نبوده است.ولی جامعه مدنی و جامعه محوری شرط کافی دموکراسی بوده است.

در جوامع غربی کدام جریان رادیکال توانسته حاکمیت داشته باشد.اما دموکراتها در جامعه مدنی حضور داشته  و رفتار دولتها را کنترل کرده اند.جریانات سوسیال دموکرات یا حتی لیبرال دموکرات مردم گرا در حکومت ها اقتدار لازم را نیافته اند اما در جامعه مدنی قوی که حضور داشته اند بر حکومت ها تاثیر گذاشته یا در دولت ائتلافی نقش داشته اند.

این تجربه غرب برای ما بسیار قابل تامل است.

جامعه محوری همانند هدف گذاری دقیق و صحیح است که به دنبال  آن است دموکراسی سیاست ورزانه را به زندگی نزدیک می کند و با مطالبه محوری نگاه به سیاست ورزی را مصداقی می کند.

جامعه محوری تعطیل سیاست ورزی نیست .همچنین تقویت استقرار نهادهای مدنی فارغ از سیاست و توجه حکومت هم نیست.جامعه محوری توجه درست و اصولی به امر ضروری سیاست است.