آتشی در سینه دارم جاودانی

نویسنده

» قمرالملوک وزیری به روایت آوازهای‌اش

 

پرونده/ روایت – هنر روز: مادربزرگ‌اش روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود و او را که هنگام تولد پدر نداشت و مادر را در سن هجده ماهگی از دست داده بود، سرپرستی می‌کرد. رفتن پای منبرهایی که مادربزرگ، روضه‌خوانشان بود، “قمرالملوک” را به دنیای خوانندگی نزدیک کرد: “من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردن‌ها به من جرأت خوانندگی داد.”

دختری جوان بود که با مرتضی نی‌داود آشنا و ردیف موسیقی ملی را از او آموخت. “قمرالملوک” خیلی زود به آوازخوانی مشهور تبدیل شد و صدای‌اش روی دستگاه صفحه پرکنی که کمپانی “هیز ماسترز ویس” به خاطر او به تهران آورده بود، ضبط شد. به گفته دکتر خرمی ۴۲۶ صفحه و به گفته دکتر سپنتا ۲۰۰ صفحه از صدای قمر ضبط شده است.

قمرالملوک وزیری، در یکی از روزهای سال ۱۳۰۳ شمسی، بی‌حجاب روی صحنه رفت، آواز خواند و عواید کنسرت‌اش را به امور خیریه اختصاص داد. فردای آن روز، در نظمیه، از او تعهد گرفتند که دیگر بی حجاب روی صحنه نرود.

عمومی شدن صدای قمر اما، هم‌زمان با گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ بود. او که تبدیل به مرکز توجه افرادی مانند عارف قزوینی، ایرج‌میرزا و تیمورتاش، وزیر دربار، شده بود، هم‌چنان به زندگی ساده و کمک به افراد نیازمند ادامه داد.

 قمرالملوک، به تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸، در شمیران و بر اثر سکته مغزی درگذشت.

 

آوازهای قمرالملوک وزیری:

 

نرگس مست

تا من آن نرگس مست تو دیدم

دین و دل دادم و مهرت خریدم

ترسم از آن که وفایت نبینم

بس جفا دیدم و محنت کشیدم

بس جفا دیدم و محنت کشیدم

آه ز بیداد تو ای دلبر طناز

آه ز بیداد تو ای دلبر طناز

دهان غنچه کن باز

ناسزایی بگو تا بگویم که من چون شنیدم

ناسزایی بگو تا بگویم که من چون شنیدم

 

آتش جاودان

آتشی در سینه دارم جاودانی

عمر من مرگی‌ست نامش زندگانی

رحمتی کن کز غمت جان می‌سپارم

بیش از این من طاقت هجران ندارم

کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری

شد تمام اشک من بس در غمت کرده‌ام زاری

نوگلی زیبا بود حسن و جوانی

عطر آن گل رحمت است و مهربانی

ناپسندیده بود دل شکستن

رشته‌ی الفت و یاری گسستن

کی کنی ای پری، ترک ستمگری

می‌فکنی نظری آخر به چشم ژاله‌بارم

گر چه ناز دلبران دل تازه دارد

ناز هم بر دل من اندازه دارد

هیچ‌گه ترحمی نمی‌کنی بر حال زارم

جز دمی که بگذرد که بگذرد از چاره کارم

دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اما

آن زمان که برکشد گیاه غم سر از مزارم

 

امان از این دل

به یاد ایرج میرزا

اشعار: محمد علی امیر جاهد

آهنگ: سه گاه از محمد علی امیر جاهد

امان از این دل که داد

فغان از این دل که داد

به دست شیرین، عنان فرهاد

که سر به حسرت نهاد

به کوی معشوق خویش جان داد

ای داد از این، فریاد از این دل من

کین دل شده سربار مشکل من

ریزد ز بس از دیده قطره قطره

افتاده روی دجله منزل من

رحمی که از پا افتادم ای دل

کردی تو آخر فرهادم ای دل

بر افکندی بنیادم ای دل

آخر دادی بر بادم ای دل

تا کی به هر انجمن، نیلی کنم پیرهن

نوشم به یاد وطن، جامی پر از خون

اوباش هر رهگذر، بگذاردم سر به سر

مانند مجنون

ساقی به بپا خیز، شوری برانگیز

مطرب بزن چنگ، چنگی دلاویز

جاهد بنال امّا شکوه آمیز

تا اندکی احوال ما گردد دگرگون

ای گنج دانش ایرج کجایی

 

در سینه ی خاک پنهان چرایی

تا بوده در این دنیای فانی

کی برده از خوبان به جز رنج جدایی

 

از دیگر آوازهای به جا مانده با صدای قمرالمولک وزیری، می‌توان به اگر تو فارغی، ساقی، مرغ سحر، موسم گل، آتشی در سینه دارم، تصنیف شاه من/ مرتضی خان نی داوود و قمرالملوک وزیری و جهان اشاره کرد.