چرا باراک شریک نتانیاهو شد؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

در حالی که انتخابات ریاست جمهوری روز 22 خرداد ذهن ایرانیها و غیر ایرانیها را به شدت متوجه خود ‏کرده، من دلمشغول موضوع دیگری هستم.‏

آنچه در این روزها به دلمشغولی اصلی من تبدیل شده، البته موضوعی تکراری و شاید نخ نماست، زیرا از ‏بس مطرح شده، نه فقط تازگی که حساسیت خود را هم از دست داده است.‏

احتمالا درست حدس زده‌اید. موضوع، حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران است که به گمان من ‏از هر زمانی جدی تر شده است.‏

برای اثبات جدی تر شدن این موضوع قاعدتا می‌توان سخنان رهبران جدید اسرائیل را مثال آورد و به ‏آزمایش‌های موشکی و ضد موشکی ارتش اسرائیل در روزهای اخیر استناد کرد، اما آنچه بیش از همه اینها ‏مرا در مورد نیات اسرائیل به تردید انداخته، پیوستن حزب کارگر به رهبری اهود باراک به ائتلاف احزاب ‏راستگرای اسرائیل به ریاست بنیامین نتانیاهوست.‏

در واقع می‌توان پرسید اهود باراک چپگرا و مدافع صلح با فلسطینی‌ها با چه منطقی به ائتلاف تحت رهبری ‏نتانیاهو پیوسته آن هم در حالی که حزب میانه‌ کادیما از این کار خودداری کرده است؟‏

می‌توان به این پرسش چنین پاسخ داد که باراک به منظور تعدیل مواضع احزاب حاکم راستگرا و جلوگیری از ‏انزوای بین‌المللی اسرائیل شریک نتانیاهو در قدرت شده است، اما مگر خانم تزیپی لیونی رهبر حزب کادیما ‏نمی‌توانست چنین انگیزه و هدفی داشته باشد؟

به نظرم می‌رسد که باراک به منظور حفظ پست وزارت دفاع برای خود به ائتلاف راستگرایان پیوسته است تا ‏برنامه‌های قبلی را خود را تکمیل کرده و از رهگذر آن نامی از خود در تاریخ اسرائیل به جا بگذارد.‏
تردیدی نیست که اسرائیل از مدت‌ها قبل خود را برای یک حمله احتمالی به تاسیسات هسته‌ای ایران آماده ‏می‌کند و اهود باراک در سال‌های حضور خود در وزارت دفاع در این زمینه نقش مهمی بازی کرده است.‏
به باور من، باراک برای پیوستن به کابینه نه چندان خوشنام فعلی اسرائیل، انگیزه‌ای جز رهبری عملیات ‏احتمالی علیه ایران نداشته و از همین رو، حتی به بهای شکاف در صفوف حزب کارگر در کنار نتانیاهو و ‏آویگدور لیبرمن قرار گرفته است.‏

از این رو، به نظرم می‌رسد که حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران، فقط مساله‌ای مربوط به زمان است ‏و رهبران جمهوری اسلامی در اصل چنین برنامه‌ای نباید تردید زیادی داشته باشند.‏

مساله اما این است که اسرائیل در صورت جدی بودن تصمیمش برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران چه ‏زمانی اقدام به این کار خواهد کرد؟

عقل سلیم حکم می‌کند که بگوییم اسرائیل منتظر ابتکار آمریکا برای گفتگو با ایران می‌نشیند و چنانچه در چند ‏ماهه مورد نظر آن، مذاکرات مذکور سبب توقف برنامه هسته‌ای ایران نشد، آنگاه دست به اقدام می‌زند.‏
با این حال، آنچه ما عقل سلیم می‌نامیم ممکن است مورد قبول دولت اسرائیل نباشد. به نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها ‏به عقب نشینی ایران از ادامه غنی سازی اورانیوم از طریق دیپلماسی باور ندارند و نسبت به میزان قاطعیت ‏دولت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا برای اعمال فشار بی‌سابقه علیه ایران در صورت شکست مذاکرات ‏احتمالی نیز تردید دارند.‏

این دو موضوع سبب می‌شود که اسرائیل سیاست خود را در برابر مساله هسته‌ای ایران لزوما به استراتژی ‏منطقه‌ای آمریکا پیوند نزند و بی‌توجه به مخالفت آمریکا، به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کند.‏

قاعدتا اگر اسرائیل بدون اجازه دولت آمریکا و یا به رغم میل آن کشور، به ایران حمله کند، از سوی دولت ‏اوباما و حتی شاید از سوی شورای امنیت سازمان ملل محکوم خواهد شد، اما دولت نتانیاهو برای قرار دادن ‏آمریکا در برابر «عمل انجام شده» برای پذیرش تنش لفظی با آمریکا نیز آماده به نظر می‌رسد.‏

ممکن است گفته شود که در این مطلب، محدودیت‌های فنی اسرائیل برای حمله به ایران و واکنش ایران و ‏متحدانش به چنین حمله‌ای به عنوان امری بازدارنده را از نظر دور داشته‌ام.‏

تشخیص محدودیت‌های فنی اسرائیل در صلاحیت من نیست و به کارشناسان نظامی مربوط است، اما به گمان ‏من اسرائیل با جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه نوار غزه در کنار تقویت سیستم دفاع موشکی خود ‏برای خنثی کردن واکنش ایران تلاش کرده است.‏

از این رو، گول آرامش ظاهری اوضاع را نباید خورد. چه بسا روزهای بسیار پرتنشی در انتظار خاورمیانه ‏باشد.‏