تامس لیپمن
بیش از 60 سال است که عربستان سعودی متحد استراتژیک آمریکاست. به رغم اختلافات گاه و بی گاه، ریاض شریک مطمئن و سخاوتمندی برای اجرای سیاست های آمریکا در طول جنگ سرد و در درگیری های افغانستان گرفته تا نیکاراگوئه بوده است. در همین حال، جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا و ملک عبدالله پادشاه عربستان در طی دو سفر امسال بوش به عربستان سعودی بر استحکام روابط دو کشور تأکید کرده اند.
با این وجود، سعودی ها در خصوص یکی از مهم ترین مسائل سیاست خاورمیانۀ آمریکا یعنی ایران بسیار از واشنگتن فاصله گرفته اند. ریاض تلاش های آمریکا برای به انزوا کشاندن ایران و اعمال فشارهای بیشتر بر رژیم این کشور را تأیید نمی کند و در عین حال بشدت مخالف هرگونه اقدام نظامی آمریکا یا اسرائیل بر ضد ایران به منظور برچیدن برنامه هسته ای این کشور است.
دلایل این بی میلی سعودی ها پوشیده نیست. از قرار معلوم، برخی از مقامات نظامی نیروهای مسلح عربستان طالب رویارویی با ایران هستند، اما اکثر سعودی ها در این رویکرد، خطرات کوتاه مدت و صدمات بلندمدت استراتژیک را می بینند. به عبارت ساده تر، سعودی ها می دانند که ایران قدرت اصلی منطقه و یک همسایۀ ذاتا ً متخاصم است که کنار نخواهد کشید. ایران بیشتر می تواند برای عربستان دردسر ایجاد کند تا عربستان برای ایران. بنابراین، امنیت عربستان در بلندمدت مستلزم سازش با ایران است، گرچه کنترل و مدیریت این ارتباط می تواند دشوار باشد.
قبل از انقلاب، رابطه با ایران مشکلات چندانی برای ریاض نداشت. در دورۀ محمدرضا شاه پهلوی، ایران نیز متحد آمریکا در جنگ سرد بود و در آن روزها تلاشی برای صدور اسلام شیعه نمی کرد. با پیدایش انقلاب اسلامی، تهران راه متفاوتی را دنبال کرد؛ برتری دینی عربستان سعودی را به چالش کشید و اتحاد ریاض با واشنگتن را محکوم کرد. ایرانیان از حمایت عربستان از عراق در جنگ با ایران خشمگین بودند. زائران ایرانی در مکه شروع به برپایی تظاهرات سیاسی بر ضد عربستان و آمریکا کردند که این امر منجر به قتل عام 1987 گردید. سعودی ها گزارش دادند که در این درگیری ها، 402 نفر جان خود را از دست دادند.
این اقدام برای رژیمی که مشروعیت خود را بر پایۀ پاسدارای از دو مکان مقدس اسلام بنا نهاده، تحریکی غیرقابل تحمل بود. بدین ترتیب، ریاض روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع کرد. مردم ایران عذر سفارت عربستان در تهران را خواستند. روابط تهران و ریاض در بدترین حالت ممکن قرار داشت تا زمانی که جنگ ایران و عراق به پایان رسید و علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران گردید.
سعودی ها با ترس و وحشت از آن سال ها یاد می کنند و نمی خواهند که دوباره تکرار شوند، خصوصا ً در تعقیب سیاستی که اعتمادی به موفقیت آن ندارند. آنها که در دهۀ 1990 به صلح موقت با ایران دست یافتند، به حفظ روابط صلح آمیز خود با تهران مصمم اند. ملک عبدالله سال گذشته با دعوت شخصی از احمدی نژاد برای زیارت خانۀ خدا، این سیاست عربستان را علنا ً اعلام کرد.
البته دو کشور در بسیاری از مسائل – مانند لبنان، تولید نفت، حمایت ایران از حرکت های سیاسی شیعی و چشم انداز صلح با اسرائیل – با یکدیگر اختلاف نظر دارند. با این وجود، به عقیدۀ عربستان، می توان این مسائل را مدیریت کرد. سعودی ها اخیرا ً از انتقاد علنی احمدی نژاد از شاهزاده سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان به خشم آمدند، اما خشم خود را فروخوردند و موضوع را نادیده گرفتند.
از سوی دیگر، سیاست مقابله می تواند عربستان سعودی را در بسیاری از حوزه ها در برابر مانع تراشی های ایران، که با ایجاد آشوب در میان اقلیت شیعۀ عربستان شروع می شود، آسیب پذیر کند. در مورد اقدام نظامی بر ضد ایران نیز سعودی ها نگرانند که اولین هدف اقدامات تلافی جویانۀ ایران قرار گیرند. مهم ترین تأسیسات نفتی عربستان و اکثر نیروگاههای اصلی آب شیرین این کشور در سواحل خلیج فارس و در تیررس موشک های ایران قرار گرفته اند. سعودی ها بخوبی می دانند که ایران می تواند در خلیج فارس حملات نامتقارن به راه اندازد که تأثیرات نامناسب استراتژیک بر وسعت و توان نیروهای نظامی عربستان خواهند داشت- البته بگذریم از اثرات این قبیل درگیری ها بر بازارهای جهانی نفت.
قطعا ً سعودی ها ترجیح می دهند که ایران به سلاح های اتمی دست پیدا نکند، اما شک دارند که روش های واشنگتن برای جلوگیری از این اقدام سازنده باشند. علاوه بر این، برخی از سعودی ها معتقدند که باید آینده را دید. بوش تا هفت ماه آینده پست خود را ترک خواهد کرد و احتمالا ً احمدی نژاد نیز در انتخابات سال آینده شکست خواهد خورد. اما مردم ایران حافظۀ خوبی دارند. سیاست مقابله می تواند باعث رنجش آنها شود و تا یک نسل هم ادامه داشته باشد. در نتیجه، کنترل و ادارۀ خلیج فارس دشوارتر از شرایط فعلی خواهد شد.
منبع: دیلی استار، 8 ژوئیه