هفته پیش روزنامه نیویورکر کاریکاتوری از “باراک اوباما” و همسرش “میشل” بر جلد خود منتشر کرد که اوباما را در کاخ ریاست جمهوری با لباسی شبیه طرفداران القاعده نشان می داد که مشت بر مشت همسرش میشل می کوبد. میشل نیز لباسی شبه نظامیان اسلامگرا پوشیده و در پسزمینه، تصویر بن لادن بر دیوار و پرچم آمریکا در آتشدان دیده می شوند. این کاریکاتور سرآغاز بحث و جدل فراوان میان سیاستمداران، روزنامه نگاران و البته هنرمندان کارتونیست و کاریکاتوریست شد….
درباره کاریکاتور جنجال بر انگیز نیویورکر از اوباما و همسرش
اصول حرفه ای، برخوردی دوگانه
هفته پیش روزنامه نیویورکر کاریکاتوری از “باراک اوباما” و همسرش “میشل” بر جلد خود منتشر کرد که سرآغاز بحث و جدل فراوان میان سیاستمداران، روزنامه نگاران و البته هنرمندان کارتونیست و کاریکاتوریست شد.
کارتون کذایی اثر “بری بلیت”، اوباما را در کاخ ریاست جمهوری در حالی به تصویر کشیده که لباسی شبیه طرفداران القاعده به تن دارد و مشت بر مشت همسرش میشل می کوبد که او هم لباس شبه نظامیان اسلامگرا را پوشیده است. در پسزمینه، تصویر بن لادن بر دیوار و پرچم آمریکا در آتشدان دیده می شوند.
انتشار این کارتون اعتراض شدید دموکرات ها خصوصاً ستاد انتخاباتی اوباما را به دنبال داشت. سردبیر نیویورکر اما، این کارتون را نقد نگاه گروهی از جمهوریخواهان دانست که میخواهند اوباما را اینچنین نمایش دهند. “بیل برتون” سخنگوی ستاد اوباما در پاسخ این ادعا اعلام کرد: “نیویورکر ممکن است فکر کند این کاریکاتور هجو طنزآمیز چهرهای است که راستگرایان سعی دارند از سناتور اوباما ارائه دهند ولی بیشتر خوانندگان، آن را بیمزه و اهانت آمیز خواهند یافت.” جالب این که ستاد انتخاباتی “جان مک کین”، رقیب جمهوریخواه اوباما هم به شدت از انتشار این کاریکاتور انتقاد کرد.
در کنار برخورد سیاستمداران، تجزیه و تحلیل هنرمندان کارتونیست هم خالی از لطف نبود. احمد سخاورز کاریکاتوریست زبده قدیمی که اینک مقیم کانادا است در گفتگویی با نیک آهنگ کوثر مساله را خارج از طنز یا بحث آزادی بیان که پروپاگاندایی سیاسی دانست: “مشکلی که من با این قضیه دارم، این داعیهای است که روزنامه برای توجیه این کار ارائه میدهد. یعنی اگر این را گذاشته بودند و پای آن هم بایستند و بگویند ما به این دلیل گذاشتیم، هیچ مسألهای ندارد…. نه، به نظر من صد درصد پروپاگاندا به نظر میآید و بعید به نظر من نمیرسد که از طریق دستگاههای تبلیغاتی و دستراستیها به شدت بتوانند از این برای منافع خودشان و علیه اوباما استفاده بکنند. بنابراین به نظر من اینجا روزنامه صد درصد جهتگیری کرده و با یک هدف بسیار مشخص این کار را چاپ کرده است.“
داریل کیگل سردبیر سایت کیگل کارتون هم کارتون “بری بلیت” را مزخرف و منشاء سوءتفاهم دانست: “ما کارتونیستها این چیرگی را بر روزنامهنگاران داریم که میتوانیم چیزی را بکشیم که میخواهیم. میتوانیم حرفهایی را که مد نظرمان است، در دهان سیاستمداران بگذاریم؛ بدون آنکه واقعاً این حرفها را زده باشند. ما کارهایی را میکشیم که هرگز اتفاق نیافتادهاند و شاید رخ هم ندهند؛ ولی گویی این قرارداد را با خوانندگانمان داریم که از طریق تصاویر جنونآمیز، ایدههایمان را برایشان مصور کنیم. بر همین اساس، کارتون نیویورکر پایبند به قرارداد با خوانندهها نیست.“
نیک اهنگ کوثر خود در مقدمه گزارش اش درباره ماجرا چنین نوشته است: “کاریکاتور همیشه نمیخنداند. ما کاریکاتوریستها، خیلی وقتها متخصص ایجاد سوء تفاهم هستیم. بعضیها میگویند کاریکاتوریست یا کارتونیست، باید حق اهانت داشته باشد؛ باید بتواند به هر کسی و هر چیزی و هر اعتقادی حمله کند. اما وقتی کاریکاتور و یا به قول صحیحتر، کارتون در مطبوعات منتشر میشود، باید تابعی از اصول روزنامهنگاری باشد. این حرف گرچه اندکی محافظهکارانه به نظر میرسد، ولی تجربیات خوب و بد، کار را بدانجا کشانده که طراح، کار خود را اول به سردبیرش بدهد تا مشخص شود کارش حامل ارزشهای رسانه ای هست یا نه؟ آیا پیروی اصول رسانه ای هست یا نه؟ از نقطه نظر اخلاقی، به بافت نشریه میخورد؟”
سئوال من اینجا است که آیا چاپ یک کارتون که تداعی مفهومی بر خلاف خط اصلی نشریه می کند اهمیت این مقدار تدقیق و اظهار نظرهای تند و تیز علیه طراح و نشریه اش را داشته است یا اساساً چرا انتشار کارتونی از باراک اوباما باید تا این حد محل مجادلات کلامی باشد تا جایی که بحث دامنه آزادی بیان، مورد چالش کلامی حتی خود کارتونیست ها قرار بگیرد؟ هشت سال تمام، چاپ تند ترین آثار مطبوعاتی بر ضد جورج بوش از سوی کارتونیست های دموکرات و یا بعضاً مستقل، هیچگاه کسی را به فکر مرزهای آزادی شوخی و اهانت در کاریکاتور نینداخت. تشبیه مکرر رئیس جمهور جمهوریخواه به هیتلر، صدام و سایر موجودات خبیث واقعی و تخیلی، حقیقت محض، پیروی کامل کارتونیست ها از اصول رسانه ای و رویه سیستم آزاد مطبوعات آمریکا در نقد و حتی هجو بی رحمانه سیاستمداران تلقی شد. آیا کارتون “بری بلیت” حرکتی متفاوت و بدعتگزارانه در رویه معمول روزنامه نگاری آمریکایی بود که چنین جنجال برانگیز شد؟ یا اگر این اثر در نشریه ای رادیکال به چاپ می رسید به خاطر هماهنگی با بافت نشریه، دیگر جایی برای بحث و اعتراض مخالفان باقی نمی گذاشت؟
مسلماً منظور، دفاع از جورج بوش و یا هیچ سیاستمدار دیگری نیست اما به نظر می آید دلبستگی به اوباما منشاء برخوردی دوگانه میان کارتونیست ها شده باشد: بالاخره باید تکلیف را روشن کرد که آیا هجو و انتقاد شدید اللحن، منحصر به سیاستمدارانی است که قوه تشخیص اخلاقی و تمایلات سیاسی کارتونیست، ایشان را مستحق نواختن اعلام می کند، یا جزوی از یک برخورد حرفه ای تعریف شده است که استثنایی نمی شناسد؟