راه رفتن بر لبه تیغ

نویسنده

lilifarhadpour.jpg

اول اینکه به نظر من بحث جنگ علیه ایران فقط به اقدام نظامی‎ ‎‏ خلاصه نمی شود. از نظر من تحریم های مختلفی که علیه ‏ایران آغاز شده و هر روز هم ابعاد گسترده تری می یابد نیز در مقوله جنگ علیه ایران جای می گیرد. ‏

و دوم آنکه تحلیل های من مبنی بر تجارب شخصی ام به عنوان روزنامه نگاری است که سال هاست سعی دارد مساله جنگ ‏و تهدید علیه ایران را در رسانه ها منعکس کند و هر بار با مشکلات عدیده ای مواجه شده است.‏

من بحثم را به دو بخش تقسیم می کنم ‏‎:‎

‏ نخست تحلیل ام در مورد عملکرد رسانه های داخلی ایران در خصوص جنگ علیه ایران است و سپس تحلیل کلی ام را از ‏عملکرد رسانه های خارجی با تکیه بر رسانه های فارسی زبان خارجی خواهد بود.‏

‏ ‏

‎ ‎طرح مباحث ضد جنگ و رسانه های داخلی‎ ‎

در ایران مانند همه جا می توان رسانه ها را به چند گروه تفکیک کرد. ‏

‏- رادیو و تلویزیون ‏

‏- سینما، تئاتر و موسیقی

‏- مطبوعات و بخصوص روزنامه ها

‏- سایت ها و وبلاگ ها

سیاست کلی رادیو تلویزیون ایران در خصوص تهدید ایران به جنگ و انواع تحریم ها مبتنی بر سیاست کلی نظام (رژیم ) ‏در این خصوص است: ‏

یعنی سیاست تشویق به مقاومت. رادیو و تلویزیون ایران اگر چه جنگ را تقبیح می کند اما همواره بر حق دفاع و آمادگی ‏ایران و مردم برای دفاع نظامی نیز تاکید دارد و آن را تشویق می کند و تعلیم نیز می دهد.‏

‏ بر اساس این سیاست کلی صحبت از نفی بی چون و چرای هر گونه جنگ در رادیو و تلویزیون عملا ممنوع است. اگر چه ‏بسیاری از فیلم هایی که از تلویزیون پخش می شود حاوی پیام های ضد جنگ هستند اما تلویزیون و رادیوی ایران تنها ‏هنگامی این فیلم ها را پخش می کنند که اولا تلویحا ضد جنگ باشند و ثانیا اصلا ربطی به ایران نداشته باشند.‏

به نظر من کار رادیو تلویزیون ایران در این خصوص خیلی شبیه رادیو و تلویزیون شما در انگلیس است.‏

و مشکل اساسی این است که متاسفانه در همه جای دنیا این رادیو و تلویزیون است که در دسترس توده مردم قرار دارد و ‏ذهن آنها را تسخیر می کند.‏


‎ ‎سینما، تئاتر و موسیقی‎ ‎

با توجه به آنچه گفته شد، طبیعی است که آن بخش از سینما، تئاتر و موسیقی ما که در اختیار دولت است نیز مانند رادیو و ‏تلویزیون عمل کند. اما در این گروه از رسانه ها آنچه مهم است عملکرد بخش خصوصی و هنرمندان مستقل است که ‏فعالیتهای ضدجنگ چشمگیری انجام می دهند.‏

از میان فیلم های مطرح ضد جنگ اخیر سینمای ایران می توان از فیلم های “لاک پشت ها هم پرواز می کنند” کار بهمن ‏قبادی و همچنین “به نام پدر” ساخته حاتمی کیا یاد کرد.‏

لاک پشت ها نیز پرواز می کنند یک تراژدی کامل درباره کردهای عراق است و به نام پدر یک اعلان ضد جنگ از سوی ‏کارگردانی است که روزگاری تحسین کننده دفاع و مقاومت بود. داستان دختری است که 20 سال بعد از جنگ عراق علیه ‏ایران در جنوب ایران پایش را بر روی مینی از دست می دهد که پدر مبارزش در این جنگ علیه عراقی ها کاشته بود.‏

در تئاتر هم هنرمندان مستقل به طور جدی به نمایشنامه های ضد جنگ می پردازند یکی از موفق ترین نمایشهای اخیر ‏نمایش “خانواده تت” به کارگردانی مائده طهماسبی بود که دو دوره در مجموعه های تئاتری مختلف به روی صحنه رفت و ‏مورد استقبال بسیار فراوان قرار گرفت تله تئاتر این نمایش از تلویزیون هم پخش شد.‏

مهمترین نکته در روند رویکرد تئاتریان ایرانی به صلح، ورود مقوله ضد جنگ به جشنواره تئاتر دفاع مقدس است. در ‏سالهای اخیر در این جشنواره که هر ساله با موضوع جنگ ایران و عراق بر پا می شود، شاهد تئاترهای ضد جنگ هستیم.‏

در موسیقی نیز وضع به همین منوال است در حالی گروه های موسیقی مرتبط با رژیم کنسرت های درباره مقاومت برگزار ‏می کنند، هنرمندان مستقل سعی در تبلیغ فرهنگ صلح دارند. به عنوان مثال حسین “علیزاده”، نوازنده و موسیقیدان ایرانی ‏برای شرکت در همایش صلحی که نیویورک برگزار می شود، به امریکا می رود.‏

این همایش، سپتامبر امسال به مناسبت یازدهم سپتامبر برپا می شود و از تمام کشورهای دنیا هنرمندان موسیقی مخالف ‏جنگ در آن به اجرای کنسرت می پردازند و برگزارکننده آن یک نهاد غیر دولتی در امریکا است‏‎.‎

اما مشکل مهم این است که این حرکت های ضد جنگ از سوی ایرانی ها بازتابی در رسانه های داخلی و خارجی ندارد. ‏گویی همه با هم سعی دارند وضعیت نه جنگ و نه صلح کنونی حفظ شود. ‏

بر رسانه های داخلی حرجی نیست اما خارجی های مدعی دموکراسی چرا کرو لال و کور شده اند؟ در این خصوص بعدا ‏مفصل تر صحبت می کنم ‏

‎ ‎مطبوعات و بخصوص روزنامه های داخلی‎ ‎

به نظر من مطبوعات ما در ایران به سه گروه تقسیم می شوند. ‏

‏1-‏ مطبوعات نزدیک به دولت و اصول گر، ‏

‏2-‏ مطبوعات اصلاح طلب ‏

‏3-‏ و مطبوعات بی بخار! ( مد و آشپزی و زندگی هنرپیشه ها و ورزشی و غیره)‏

اصولگراها تکلیفشان روشن است اصلا طرف صلح نمی آیند و حتی صلح طلبان ایرانی را سرسپرده غرب می دانند. می ‏توان گفت که رادیکال هایشان نه تنها مقاومت بلکه جنگ را تبلیغ می کنند. ‏

به عنوان مثال سخنان اخیر احمدی‌نژاد در حاشیه اجلاس گروه دی 8، درباره اسراییل تیتر نخست اکثر روزنامه‌های جناح ‏راست شد. ‏

جالب این است که همین رویکرد را رسانه های دست راستی غربی هم دارند. درواقع رسانه های نزدیک جناح راست در ‏ایران و غرب با هم کاملا همنوا هستند وهر دو باهم بر طبل جنگ می کوبند!‏

‏ در مقابل اصلاح طلبان نیز زیاد رغبتی به انعکاس مساله جنگ ندارند. به دو دلیل اول آنکه هزینه انعکاس این موضوع با ‏توجه به دستور شورای امنیت ملی مبنی بر مطرح نکردن خطر جنگ در رسانه ها برایشان سنگین است و دوم انکه ترجیح ‏می دهند به مبارزه های سیاسی شان با اصولگراها بپردازند. ‏

به عنوان مثال اخبار گروهی که اخیرا شیرین عبادی برای صلح تشکیل داده است و همچنین بیاینه دانشگاهیان ایران علیه ‏وضعیت نه جنگ و نه صلح و نامه های گروه مادران صلح ایران به مسولین کشور اصلا انعکاسی در این روزنامه ها ‏نداشته است.‏

با این حال با اصرار برخی از روزنامه نگاران و فعالان صلح طلب ایرانی از جمله من، مطالب ضدجنگ گاهی در ‏روزنامه های اصلاح طلب چاپ می شود. البته چاپ این مطالب بیشتر به خاطر آشنایی آنها با خود مااست و نه به خاطر ‏محتوای مطالب!‏

تکلیف گروه سوم یعنی روزنامه های بی بخار روشن است. جنگ چیه بابا امروز چی می پوشی چی می خری؟

دقیقا شبیه همین روزنامه های توی انگلیس

‎ ‎سایت ها و وبلاگ ها‎ ‎

به نظر من فضای اینترنت در این دوره نقشی تاریخی را ایفا می کند. درحالیکه در فضای رسانه های مکتوب زیر فشار ‏سانسور دولتی نمی توان بسیاری از مسایل را مطرح کرد. فضای وب جایی است که آزادی در آن حکمفرماست. فیلتر شدن ‏وب سایت های فارسی توسط دولت یک شوخی و یک بازی گرگم به هواست. زیرا همه می توانند به راحتی به فیلتر شکن ‏های مختلف دستیابند و یا اینکه آدرس وب سایت خود را عوض کنند. در واقع جنگ دولت با وب سایت ها جنگی است که ‏در آن دولتیان مغلوب هستند.‏

باید یادآوری کنیم که از نظر تعداد وبلگ ایران عنوان چهارم در جهان و عنوان اول را در خاورمیانه دارد.‏

در حدود سه سال پیش، من و چند تن از زنان صلح طلب ایرانی سایت زنان صلح را به راه انداختیم و با طرح مسایل ‏مربوط به صلح و همچنین حقوق بشر سعی کردیم افکار عمومی را به این مساله جلب کنیم. ‏

در تابستان گذشته گروه مادران صلح تشکیل شد که بروشور آن در میان شما پخش شده است. ما از طریق سایت مادران ‏صلح توانستیم ‏petition‏ های مختلفی را علیه جنگ منتشر کنیم. فعالیت های مادران صلح در اینترنت توانست نظر بسیاری ‏از فعالان رسانه ای را به خود جلب کند اکنون سایت های ایرانی مرتبط با صلح بسیار بیشتر از گذشته است.‏

‎ ‎رویکرد رسانه های خارجی به جنگ علیه ایران‎ ‎

بر هیچکس پوشیده نیست که رسانه های دست راستی خارجی با تمام قدرت سعی بر آن دارند که به مردم جهان بقبولاند ‏ایران برای جهان خطرناک است و باید به آن حمله شود. ‏

در این میان رسانه هایی که از جنبش های ضد جنگ حمایت می کنند به تلاش های صلح طلبان ایرانی بی اعتنا هستند.‏

‏ یکی از دلایل بی اعتنایی آنها این است که اصولا اخبار مربوط به فعالیت های صلح طلبانه و ضد جنگ از ایران به ‏دستشان نمی رسد. ‏

از طرف دیگر به نظر من برخی از این حامیان ضد جنگ اروپا بخصوص فعالان چپ فکر می کنند تلاش ما در ایران در ‏رساندن فریاد صلح خواهی مان تلاشهایی لیبرالی است و شاید ته دلشان از شعارهای مقاومت دولت احمدی نژاد در مقابل ‏جنگ طلبی های امریکا و بوش بیشتر خوششان می آید. ‏

این عملکرد رسانه های حامی جنبش ضد جنگ در اروپا مصداق یک ضرب المثل ایرانی است. بیرون گود نشسته اند و می ‏گویند [امریکا را] لنگش کن!‏

من اینجا سوالم از آنها این است که به چه قیمت؟ شما حق ندارید از ما بخواهید برایتان ویتنامی دوم شویم. من، فرزندانم، ‏خانواده ام، دوستانم و مردم کشورم حق داریم که جامعه ای امن داشته باشیم تا خودمان برای دستیابی به دموکراسی و توسعه ‏در آن بکوشیم!‏

و اما یکی دیگر از مشکل ما در مساله جنگ و رسانه ها به نظر من متوجه رسانه های فارسی زبان خارج از کشور است.‏

به دلیل وجود سانسور و مشکلات مربوط به عدم استقبال مردم از رسانه های مکتوب در ایران رسانه های دیداری و ‏شنیداری غرب که از طریق ماهواره پخش می شوند و همچنین سایت های خبری اینترنتی نقش مهمی را در رساندن ندای ‏ضد جنگ دارند که به کلی از آن چشم پوشیده اند.‏

یک دسته ار این رسانه ها که رسما سرنگونی رژیم را می خواهند و دیگر هیچ.‏

آدم را یاد کوبایی های میامی می اندازند که به جای آنکه ضد رژیم باشند ضد کشور و مملکت شده اند. صف کشیده اند که ‏کرزای ایران از میان آنان انتخاب شود. به نظر من برخی از این فعالان رسانه ای دچار ‏Home sick ‎‏ حاد هستند و ‏حاضرند 60 میلیون نفر داخل ایران در جنگ و تحریم و خرابی بسوزند تا آنها بیایند و حکومت را بدست بگیرند.‏

دسته دیگر این رسانه ها آنقدر حواسشان به داد زدن مباحث نقض حقوق بشر در ایران است که یادشان می رود اگر جنگ ‏شود و یا تحریم ها بیشتر شود و یا اختلافات قومی بالا بگیرد و جنگ داخلی راه بیافتد دیگر حقوقی و بشری نمی ماند تا از ‏نقض آن صحبت کرد.‏

در واقع رسانه های فارسی زبان خارح از کشور به دلایل متعدد اخبار مربوط به حرکت های ضد جنگ در ایران را یا ‏پوشش نمی دهند و یا بسیار مبهم از آن میگذرند.‏

‏ اگر در بیانیه های ضد جنگ ناسزایی به رژیم باشد آن را آنقدر بزرگ می کنند که یعنی بیایید بمب تو سر این مملکت بزنیم ‏تا مردمش از دست رژیم راحت شوند.‏

سوال من از این هموطنان وطن گریز این است که آیا انصاف است من، فرزندانم، خانواده ام، دوستانم و مردم کشورم در ‏دام جنگ، قحطی، گرسنگی، فقر در اثر تشدید تحریم ها بیافتیم تا آنان حقوقی در سال دریافت کنند و روزگار را در فرنگ ‏به راحتی بگذرانند؟

‎ ‎و بحث آخر: مساله امنیت و آزادی‎ ‎

می دانم در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا به خاطر ترس از جنگ و تحریم باید مساله مبارزه برای دموکراسی و ‏توسعه در ایران را به فراموشی سپرد؟‏

اصلا این چنین نیست. دموکراسی در ایران به دست ایرانی به دست می آید. ان را نه امریکا و نه اسراییل و نه اروپا به ما ‏نمی دهند. من به شخصه حمهوری اسلامی را به دموکراسی که امریا برای عراق و افغانستان به ارمغان آورده ترجیح می ‏دهم. مساله اینحاست که در ایران جنیش دموکراسی خواهی، اصلاح طلبی، دانشجویی، زنان دارند فعالیت و مبارزه می کنند ‏و تمامیت خواهی حکمرانان را مرتب به چالش می کشند. هزینه هایش را هم می دهند. ‏

شما هم وطنان و ازادیخواهان خارجی چه عملی بهتر از این می توانید داشته باشید به غیر از حمایت از این حرکت های ‏داخلی؟ آنهم از طریق رسانه هایی که در اختیار دارید به قول کاسترو قوی ترین اسلحه در دست شماست یعنی قلم.‏

همراه شو عزیز

کاین درد مشترک

هرگز جدا جدا درمان نمیشود

‏ متن سخنرانی لی لی فرهادپور در کمپین ضد جنگ لندن ‏