زندانیان سیاسی و مطبوعاتی در حالی در زندان و منتظر برگزاری دادگاه و یا صدور حکم به سر می برند که تاکنون بارها به آنها و خانواده هایشان وعده آزادی داده شده و در بسیاری از موارد همچون احمد زیدآبادی، وثیقه تودیع شده است اما خبری از آزادی نیست.
بلاتکلیفی دکتر ملکی
در حالی که روز شنبه در دادگاه به دکتر ملکی گفته بودند همین هفته آزاد خواهد شد اما تاکنون قرار بازداشت این زندانی سیاسی به قرار وثیقه تبدیل نشده و خانواده آقای ملکی در بلاتکلیفی به سر می برند.
عمار ملکی ، فرزند اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب در این مورد به روزمی گوید: کارشناس پرونده به وی گفته که گزارش نهایی را ارسال کرده و بزودی او با تبدیل قرار آزاد خواهد شد. حتی پدر در ملاقات روز یکشنبه این هفته به خانواده گفته که احتمالا تا هفته دیگر آزاد میشود و دیگر نیازی به آمدن برای ملاقات نیست.
وی افزود: این وعده بازجو باعث شد که دکتر ملکی که اکنون حدود چهار ماه است با شرایط سخت جسمی در زندان است، در انتظار آزادی باشد و از اینرو در تماسهای تلفنی با خانواده مرتبا از وضعیت تبدیل قرار میپرسید؛ حتی تصور میکرد که مراحل کار توسط خانواده هنوز صورت نگرفته است. این درحالیست که هنوز درباره آزادی ایشان و یا تبدیل قرار هیچ تماسی با خانواده و یا وکیلشان گرفته نشده است.
عمار ملکی با بیان اینکه اولین بار نیست که وعده آزادی دکتر ملکی را میدهند، تصریح کرد: پیشتر نیز دادستان تهران دستور تسریع آزادی وی را به بازجو و کارشناسان پرونده داده بود که باز هم با بی توجهی مواجه شد.
وی با ابراز نگرانی شدید از وضعیت جسمی پدرش گفت: نکته ای که نگرانی خانواده را بیشتر کرده ابراز ناراحتی دوباره دکتر ملکی در آخرین تماس تلفنی از وضعیت بیماری پروستات بوده که منجر به درد شدید پاها و ضعف ایشان شده است.
به گفته عمار ملکی هفته گذشته که به طور تصادفی دکتر ملکی را در راهروهای دادگاه انقلاب دیده بودند، نقل کردند که وی به لحاظ جسمی بسیار ضعیفتر و نحیفتر از قبل شده و با عصا حرکت میکرد درحالیکه دکتر ملکی حتی پیش از بازداشت که مشغول مداوا بود و از ضعف جسمی رنج میبرد، در این حد ضعیف نبود که با عصا راه برود.
فرزند دکتر ملکی افزود: بسیاری از زندانیان هم بند با دکتر ملکی که با خانواده تماس داشته و یا بتازگی از زندان آزاد شده اند نیز گفته اند که نگران سلامتی پدر هستند. آنها نیز گمان میکردند که دکتر ملکی قرار است بزودی آزاد شود.
آخرین وضعیت کامران آسا
خواهر کامران آسا درباره چگونگی بازداشت برادرش در روز دانشجو گفت: در روز 16 آذر مراسمی برای کیانوش در دانشگاه علم و صنعت برگزار و از خانواده ما نیز دعوت شده بود تا در این مراسم حضور پیدا کنیم اما به دلیل جو امنیتی و شلوغیهای احتمالی من گفتم بهتر است در این روز در این مراسم شرکت نکنیم و روز دیگری را برای این مراسم مشخص کنیم ، کامران گفت پس من به نمایندگی از خانواده میروم اما هنگامی که قصد ورود به دانشگاه را داشت به همراه بیژن رضایی یکی از بستگان ما، بازداشت شد که البته آقای رضایی همان روز آزاد شد.
کامران آسا طی تماس تلفنی که روز یکشنبه با خانواده خود داشته، از بازداشت در زندان اوین خبر داده و گفته است: تا روز 21 آذرماه، یعنی به مدت 6 روز در سلول انفرادی بند 240 زندان اوین نگهداری شده است.
پرستو آسا در باره اتهامات برادرش و بازجویی های او به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت: اتهامش مشخص نیست اما به گفته خودش ماموران در مورد برگه سخنرانی که آماده کرده بود و هنگام ورود به دانشگاه در دست داشت او را مورد بازخواست قرار دادهاند و بخصوص در مورد کلمهی “خفقان” در شعری که روی برگهاش نوشته بود، از او بازجویی کرده اند، البته پشت تلفن نمیتوانست زیاد توضیح دهد و در پیگیریهایی که انجام دادم متوجه شدم برایش قرار بازداشت موقت صادر شده است اما امیدوارم تا هفته آینده آزاد شود.
کیانوش آسا دانشجوی ترم آخر رشتهی مهندسی پتروشیمی در مقطع کارشناسی ارشد و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ایران بود. وی در جریان تظاهرات ۲۵ خرداد در میدان آزادی تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.
نامه همسر پیمان عارف
سمیرا جمشیدی، همسر پیمان عارف در نامه ای سرگشاده به کمیسیون اصل نود مجلس، ضمن تشریح وضعیت همسر دربندش، خواهان اجرای قانون و حق برخوردی از مرخصی از زندان شده است.
متن نامه سمیرا جمشیدی بدین شرح است:
شش ماه از انتخابات و از بازداشت عزیزانمان می گذرد. ۶ ماه از بازداشت همسرم پیمان عارف می گذرد. پیمان عارف دانشجوی ستاره دار دانشگاه تهران که در آستانه دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شد، حکم بازگشت به تحصیل دیوان عدالت اداری با امتناع رئیس وقت دانشگاه تهران و نامه وزارت علوم مبنی بر ادامه تحصیل در دانشگاه های خارج از تهران با عدم پذیرش آن دانشگاه ها مواجه گردید. پس از نا امیدی از ادامه تحصیل “پیمان” تصمیم به گذراندن خدمت سربازی گرفت.
پس از انتخابات روزی از مجلس تماسی داشتیم مبنی بر امکان ادامه تحصیل مجدد پیمان! اما متاسفانه این مساله با وقایع بعد از انتخابات و بازداشت پیمان مصادف شد. پیمان در زمان بازداشت در پادگان محل خدمت در نیروی انتظامی رشت بود و تنها ۳ ماه تا اتمام این دوره باقی بود! پس از نزدیک ۳ ماه بازداشت موقت در انفرادی، حکم ۱۸ ماه حبس پرونده قبلی وی به اجرا درآمد! حال نیز در انتظار دادگاه پرونده جدید وی هستیم، پرو نده ای که مربوط به دوره سربازی وی بوده ، زمانی که از تهران، فضای سیاسی و حتی فضای دانشجویی به دور بوده و این بازداشت و پرونده سازی بیشتر پیشگیرانه در جهت ممانعت ازهر گونه فعالیت یا اظهار نظری به نظر می رسد و در واقع مجازات قبل ازوقوع جرم می باشد.
اکنون ۶ ماه از بازداشت پیمان می گذرد! همسرم به همراه حدود ۱۰۰ تن ازبازداشت شدگان پس از انتخابات در زیر زمین بند ۳۵۰ در شرایطی بسیار نامطلوب نگهداری می شود که از حداقل حقوق و امکاناتی که زندانیان عادی برخوردارند محروم می باشند، در شرا یط نا مناسب بهداشتی و وجود انواع جانوران و حشرات موذی! در شرایط خفقان امنیتی حتی در زندان و حتی به گفته خود ایشان در حیاط ده متر در ده متر و حتی دستشویی ها که با دوربین ها محصور گردیده، هر گونه احساس امنیت روانی نیز از ایشان سلب گردیده، و بسیاری از ایشان را تا مرز افسردگی کشاده است و حتی گفته میشود برخی از مجرمان عادی که در طبقه بالای بند کارگری ۳۵۰ نگهداری میشوند به توسط برخی مسئولین و یا در ازای دریافت امتیازاتی علیه و جهت حمله ضرب و شتم زندانیان سیاسی که عموما بنا بر ویژگیهای شخصی و منزلت های اجتماعی چندان اهل درگیری حتی لفظی نیز نمیباشند، تحریک می شوند.
شش ماه از بازداشت پیمان می گذرد ، در حالی که من و همسرم از دو سال پیش تصمیم به ازدواج داشته و منتظر اتمام دوره سربازی وی بودیم ولی متاسفانه پس از بازداشت این امکان ازبین رفت، و در این ۶ ماه بنده حتی از ملاقات با پیمان نیز محروم بوده ام، به این جهت من، مادر و همچنین وکیل ایشان در پیگیری های مکرر به دادستانی و دادگاه انقلاب خواستار برخورداری از مرخصی از زندان بودیم که با وجود موافقت دادستان، اجرای این امر به موافقت وزارت اطلاعات وابسته گردید! استفاده از مرخصی ای که به ازای هردو ماه حبس به مدت ۱۰ روز حق هر زندانی می باشد ولی برای زندانی امنیتی حتی به مدت ۲۴ ساعت برای امر ازدواج نیز غیرممکن شد! و در نتیجه ما تصمیم به عقد غیابی گرفتیم و بالاخره هفته پیش این ازدواج صورت پذیرفت! حال با توجه به شرایط موجود ما همچنان خواستار برخورداری از این حق هستیم.
در شرایطی که با وجود دلتنگی های ۶ ماهه ، همسرم به دلیل وجود تنها یک تلفن برای ۱۰۰ نفر در بند ۳۵۰روزانه کمتر از ۵ دقیقه امکان مکالمه با من را دارد! در شرایطی که پیمان به دلیل عدم دسترسی به موقع به دندانپزشک یکی از دندان هایش را از دست داد! در شرایطی که حتی اختیارات دادستان و قضات دادگاه انقلاب نیز محدود به مراجع دیگری می باشد! ما همچنان به اجرای قانون امید وار بوده و چشم امید به نمایندگانمان در خانه ملت داریم!