قضات ایرانی شریعت جدید اختراع کرده اند

نویسنده

ایگور مان

شش پاسدارکه به قتل پنج نفر اعتراف کرده بودند، از سوی دادگاه عالی بخشیده شدند. این یک خبر وحشتناک نیست. مسئله دلیل این بخشش است که آن را وحشتناک می کند: متهمان، پنج نفر را که مهدورالدم بودند، یعنی قتل آنها واجب است و خونشان ارزشی ندارد را بدون صدور حکم، کشته بودند. این در حالی است که پاسدارها ابتدا به قتل محکوم شده بودند.

حکم اعدام در ایران برای کسانی که اقدام به حمله مسلحانه کرده باشند، استفاده و پخش مواد مخدر، تجاوز به عنف، کودک آزاری جنسی، ارتداد، همجنس بازی، رایج است. هر حکم باید توسط دادگاه و بعد از طی شدن روند دادگاه، صادر شده باشد. این شش پاسدار نه فقط به این دلیل که بیگناه شناخته شده بودند، بخشیده شدند، بلکه به این دلیل که مطمئن بودند که این دو زن و سه مرد که از اهالی روستایی در اطراف کرمان بودند، مفسد فی الارض بودند و باید از بین می رفتند.

حالا این متهمان که در زمان دستگیری بین 19 تا 22 سال سن داشتند، پیروزمندانه بخشیده شده اند. آنها کسانی را که فکر می کردند گناهی مرتکب شده اند را انتخاب می کردند و بعد از اینکه با استفاده از زور از آنها اعتراف می گرفتند، حکمشان را صادر می کردند. چهار نفر از آنها را در یک چاه انداختند و دو زن را سنگسار کردند [؟]، زیرا فساد اخلاقی داشتند.

این پرونده باعث بروز شایعات زیادی شد، روزنامه ها صحبت از شکاف میان دستگاه قضایی کردند. دادگاه بدوی پاسدار ها را محکوم به اعدام کرده بود، اما دادگاه عالی این حکم را باطل کرد و به دادگاه بعدی ارجاع کرد که در آن دادگاه بخشیده شدند. عاقبت روز 15 آوریل، سومین حکم قطعی صادر شد. با نگاهی به دفاعیات آنها می شود فهمید که قضات یک اصل تعجب برانگیز، از خودشان در آورده اند.

قضات دادگاه عالی با این حکم حیرت انگیزشان و بخشیدن متهمان، نشان دادند که تا چه حد از پاسداران می ترسند. گفته اند که قاتلان، “انقلابیون وطن پرست واقعی”، بوده اند [؟]. قضات دادگاه عالی، با این حکم انقلابی شان، یک اصل کاملا اشتباه را به زور وارد قانون کرده اند که اگر چنین براحتی می شد آنها را کشت، جوری که انگار وجود نداشته اند؛ اما برعکس در روند قوانین مدنی و اسلامی، قانونی وجود دارد که مانع از این کار می شود.

این حکم دادگاه عالی، شاید دلیل ساده ای داشته باشد. پاسداران، اساس انتخابات، و تنها نیروی مسلحی هستند که در اختیار احمدی نژاد است که احمدی نژاد رازی را که دیگر بر همه پوشیده نیست با آنان در میان می گذارد: او، احمدی نژاد، با مهدی موعود سخن می گوید و الهام می گیرد و احساس آرامش می کند. بسیاری در ایران، معتقدند که احمدی نژاد یک رئیس جمهور”زرنگ” است، که از سوی آیت الله خامنه ای برگزیده شده تا زیر پای رفسنجانی و دوستان مذهبی دیگرش را خالی کند. کسانی که محتاطانه عمل می کنند و سیاست دیوار به دیوار غرب را در پیش گرفته اند تا با خطرات جدی مواجه نشوند.

حکم دادگاه عالی مسلما یک حرکت انقلابی بود: به این قانون شریعت “من درآوردی” چه چیز دیگری می توان گفت؟ در هر حال به شکلی پارادوکسیکال، یک بحران عمیق بوجود آمده است. یکی توسط جامعه اسلامی با ذات خودش که این بحران وارد تقدس دین هم می شود. نام این پدیده، مدرن شدن است که برای اسلام، مثل زمانی که در غرب پدید آمد، یک مرحله تاریخی است که فواد عالم آن را تراژدی و ماکس وبر آن را “بطلان سحر و جادو”، می داند.

جهان اسلام همان دنیایی نیست که شصت سال در آن ناصر، پان عربیسم را تبلیغ می کرد و علم نجوم مستقل مانده و امید را در دل ها روشن می ساخت.

سوپر مارکت ها جای بازار های قدیمی را گرفته اند، کامپیوتر جای چرتکه را گرفتا اند و شهر ها جوری تغییر شکل داده اند که فقط غباری از اسلام روی آنها نشسته است. حکم دادگاه عالی ایران نشان می دهد که نجات دادن مظاهر فرهنگی با تظاهر به اینکه در اوج پست مدرنیزم هستیم، در کنار شریعت و رادیکالیسم، کار دشواری است.

منبع: لاستامپا، 21 آوریل 2007