نگاه

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

انسان، انسان، انسان

سینمای ملی یا بومی مفاهیمی تعریف نشده در پهنه فرهنگ و هنر ایران اند که به رغم تاکید ها و خواست های هنرمندان و مدیران فرهنگی کشور، هیچگاه به یک روش یا منش گروهی و جمع گرا ختم نشده است. با این همه،  سینمای ایران کارگردانانی به تعداد کمتر از انگشتان یک دست به خود دیده است که سودای بومی گری در سر داشته اند و کارهایشان همواره با نشانه ها و تاثیر و تاثراتی دلپذیر از مردم پیرامونشان همراه بوده است.

کیومرث پور احمد از آلبوم تمبر به این سو، همیشه چنین بوده است. حتی در شهری ترین فیلمش “شب یلدا” که شخصیت هایش از طبقه متوسط جامعه می آید نیز می شود رد پای چنین گرایشی را دید.

پرانتز باز، آخرین ساخته اوست که این شب ها از شبکه سوم سیما در حال پخش است. این سریال که در قالب اپیزود های جداگانه هر بار داستان کوتاهی را به تصویر می کشد، روایتگر موقعیت های مختلفی است که در یک مهمانخانه تازه تاسیس رخ می دهد. “آقای گلشهر” یک شهروند یزدی است که صاحب یک ساختمان سنتی در تهران می شود و به جای تن دادن به وسوسه فروش آن به بساز و بفروش ها، تصمیم می گیرد آن را ترمیم و به عنوان مهمانخانه راه اندازی کند. آقای گلشهر به همراه برادر زاده اش- نیکی- که دختری جوان و مدیر داخلی مهمانخانه است و حمزه - مستخدم هتل- هربار با داستان زندگی یکی از مسافران همراه می شوند و با درگیر شدن در مشکلات او وارد قصه زندگی اش می شوند.

همه قصه ها در فضای داخلی مهمانخانه رخ می دهند و نماهای خارجی عمدتا به نماهای معرف از سر در ساختمان و به هنگام ورود و خروج آدم ها محدود می شوند. در این فضای محدود، آنچه به چشم می آید توانایی مثال زدنی پور احمد در دکوپاژ های دقیق و حساب شده است برای گریز از این محدودیت مکانی و ایجاد تنوع و در روایت تصویری و از میان بردن حس تکرار. اما در مقابل این قدرت و تسلط در تقطیع که البته بخش مهمی از کارگردانی است، پوراحمد در بازی گرفتن از بازیگرانش-کاری که همیشه به استادی در آن شهره بوده- این بار کم حوصله به نظر می آید. مثلا فرزین محدث با آن که شروع خوبی داشت، از قسمت چهارم به بعد در دام تکرار مولفه های شخصیتی می افتد که در ابتدا به درستی پرورانده بود؛ آنقدر که زیاده روی هایش در برخی موارد به  انحراف از تعریف های شخصیت حمزه می انجامد.

پور احمد در این سریال نیز از مولفه هایی استفاده کرده که در کنار هم حکم امضای او را دارند. او که غالبا هر گاه که توانسته در آثارش به جغرافیا و مردم شناسی ناحیه ای خاص در مرکز ایران –میان یزد و اصفهان- توجه نشان داده، این بار هم شخصیت اصلی اش را یک “یزدی” انتخاب کرده و در کنار آن گاه از مهدی باقر بیگی- همان مجید بازیگوش “اصفهانی” قصه های مجید – که حالا به جوانی شیرین لهجه و زیبا گفتار بدل شده نیز استفاده می کند. اما این توجه او، برخلاف اغلب کارگردانان تلویزیون که هیچ شناختی از زیبایی ذاتی لهجه های زبان فارسی ندارند و تنها به استفاده ای سطحی از آن می اندیشند، از یک شناخت زبانشناسانه و فرهنگ شناسانه می آید. به همین خاطر هم هست که او هیچگاه اشتباه فاحش دیگران را - در استفاده از بازیگران غیر یزدی و غیر اصفهانی که این لهجه را به طور ناشیانه و پر اشتباه تقلید می کنند - تکرار نمی کند.  

طرح اولیه ای که فیلمنامه بر مبنای آن نوشته شده، از اساس ایراداتی دارد که راه را بر خلق یک مجموعه جذاب و متفاوت می بندد. مهمترین ایراد آن است که هیچ منطقی این بهانه را به دست نمی دهد که کارکنان یک مهمانخانه ی هرچند کوچک و جمع و جور، این چنین راحت و ساده با مشکلات زندگی یک مسافر همراه شوند. شاید قصه معلمی که برای تصحیح اوراق امتحانی یک شب را در اتاق مهمانخانه سپری کرد بتواند منطقی به نظر بیاید، اما به ورطه تکرار افتادن داستان آدم هایی که به دلایل “خاص” و نه سفر های معمول به تهران، میهمان یک شبه می شوند از منطق داستانی به دور است. زوج پیری که به خاطر قهر و دعوا خانه شان را ول کرده و به هتل می آیند یا آدمی که برای یافتن راهی برای متقاعد کردن پدر زن آینده اش به مهمانخانه می آید، بیشتر از آن که مسافرانی عادی جلوه کنند، شخصیت هایی غیر معمول به نظر می آیند که انگار به قصد ایجاد تنوع در قصه ها خلق شده اند.

بارزترین ویژگی پرانتز باز اما، رویکرد همیشگی پور احمد به مساله ای به نام “انسان” است. علاقه او به درونیات انسان و جستجو در فطرت بشری این بار هم باعث شده تا در ورای سطح ظاهری داستان، لایه ای از مفاهیم مثبت و منفی و تقابل گاه تخفیف یافته خیر و شر در مقیاسی کوچک به نمایش گذارده شود. این رویکرد شاید هر بار به یک نتیجه گیری اخلاقی نیز منتهی شود، اما آنچه پور احمد  در پی اش است، نه نتیجه اخلاقی که “بررسی جنبه های مختلف یک عمل اخلاقی”  و به اشتراک گذاردن آن است.

چنین رویکردی در فضای شعار زده و سطحی نگر تلویزیون امری غیر معمول است. هدفی که دیگران با شعار در پی اش اند و هیچگاه به دستش نمی آورند تنها با هوش و تجربه و صداقت و شناخت آدمهایی چون پور احمد قابل دستیابی به نظر می رسد. “پرانتز باز” را  در تلویزیون امروز ایران، بایدغنیمتی پر ارزش دانست.