ملاقات مجازی با خامنه ای از لندن

علی اصغر رمضانپور
علی اصغر رمضانپور

بازی رسانه ای آشکارا رفتن علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، به بیمارستان و صف بستن بازدید کنندگان، بازتاب تازه ای از بن بست روابط عمومی ای ست که بیت آقای خامنه ای سال هاست با آن روبروست.

آقای خامنه ای در پی سرکوب خشونت بار مردم معترض پس از انتخابات ۱۳۸۸ به میزان زیادی اعتبار خود را، حتی در بین هواداران جمهوری اسلامی و جناح های مختلف سیاسی فعال در ایران از دست داد. اگرچه سرکوب ها به همه یادآوری کرد که او و حلقه امنیتی پیرامون او نمی توانند در برابر هرگونه اعتراضی، سیاستی جز کشاندن معترضان به کهریزک و اوین و حصر خانگی رسمی یا غیر رسمی در پیش بگیرند، اما غالب کردن ترس هم نتوانست به بهبود چهره آقای خامنه ای در افکار عمومی کمک کند. حلقه تندروهای هدایت کننده سرکوب به زودی دریافتند که ممکن است با ترس بتوان مردم را به سکوت واداشت اما نمی توان دل مردم را نسبت به کسی نرم کرد. در مقابل، بر محبوبیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی که از هر بلندگویی محروم شدند و به حبس گرفتار آمدند، افزوده شد.

۴ سال دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و به ویژه مصایب ناشی از تحریم ها که روز به روز عرصه زندگی را بر مردم تنگ تر کرد، از دید مردم نه فقط ثمره دولت آقای احمدی نژاد بلکه ثمره لجبازی آقای خامنه ای در برابر نصایح عقلای کشور و دل خوش کردن او به چاپلوسی هایی بود که اطرافیانش در بیت و رسانه ها راه انداخته بودند. نتیجه و نشانه روشن ناخشنودی مردم از رفتار آقای خامنه ای بی اعتنایی آنان به نزدیکان آقای خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری بود. این بار او عقل به خرج داد و زود حساب خودش را از این نزدیکان جدا کرد تا بار دیگر مثل انتخابات پیشین به دام رای مردم نیفتد و بتواند بهره خود را از مشارکت مردم ببرد و فرصتی دوباره پیش پای نظام جمهوری اسلامی قرار دهد تا اشتباه های ۸ سال گذشته خود را جبران کند.

در این یک سال گذشته اما آقای خامنه ای به جای اینکه به جدا کردن حساب خود از حساب تندرو هایی ادامه بدهد که فقط به منافع خود می اندیشند، بارها با سخنانی تلخ و ناامید کردن مردم از امکان عملی شدن وعده های رییس جمهوری منتخب مردم، در حل مساله اتمی و کاستن از فشار بر مردم در حوزه فرهنگ و زندگی مدنی، به تنزل موقعیت خود در میان مردم دامن زد. کار به جایی رسید که برنامه ریزان روابط عمومی بیت آقای خامنه ای برای کسب اعتبار برای رهبر جمهوری اسلامی دست به دامن چهره هایی مانند الهام چرخنده به عنوان یک بازیگر دست سوم شدند. کار بدبینی به مقام های عالی رتبه حاکم بر ایران و مقام های پشت پرده به جایی رسید که در میان مردم شایع شد که حتی باخت ایران به تیم بوسنی در مسابقات جام جهانی نیز زیر سر همین مقام های پشت پرده است. این بدبینی و امید های ناخود آگاه برای رهایی از دست رهبری که به هیچ وجه روی خوش به مردم نشان نمی دهد به جایی رسید که از اوایل امسال بحث از احتمال صعب العلاج بودن بیماری آقای خامنه ای و گفت و گو بر سر جانشینی او نه فقط در محافل سیاسی، بلکه در کوچه و بازار بالا گرفت.

وقتی خبرهای مربوط به بیماری آقای خامنه ای بی آنکه در رسانه های رسمی بازگو شود دهان به دهان و در رسانه های زیر زمینی مردم گشت و به موضوع گفت و گوی روزمره تبدیل شد، دور و بری های آقای خامنه ای دریافتند که هیچ چیز را نمی توان از مردم پنهان نگاه داشت. همین تجربه سبب شد تا این بار به جای مداوای پنهانی رهبر جمهوری اسلامی او را به طور رسمی به نام انجام یک عمل جراحی ساده و معمولی به بیمارستان ببرند تا از زیر باران شایعه رهایی یابند. اما دلیل مهم تر کشاندن و نگاه داشتن آقای خامنه ای در بیمارستان از دید برنامه ریزان روابط عمومی بیت، کشاندن گروه های مختلف، پای تخت بیماری در بیمارستان به عنوان ملاقات بود تا به این ترتیب با تکیه بر فرهنگ ترحم آفرین مردم ایران سهمی از این جلب ترحم را به حساب رهبر جمهوری اسلامی بریزند و افزون بر آن نمایشی از دیدار های برنامه ریزی شده راه بیندازند که آقای خامنه ای را از بن بست دیده شدن در چارچوب سیاست های تلخ مردم ستیزانه و مردم گریزانه اش برهاند، و رهبر جمهوری اسلامی را در چهره ای غیر رسمی و تا حدودی انسانی تر به نمایش بگذارد.

اما آقای خامنه ای در حالی بر تخت بیمارستان نشسته و برای قهرمانان والیبال این ملت پیام تبریک می فرستد که یک دختر ایرانی به خاطر رفتن به دیدن یک مسابقه والیبال در زندان به سر می برد. چون دین سالاران گرداگرد آقای خامنه ای گفته اند اگر دختران به ورزشگاه بروند اسلام از دست رفته است. همزمان، یک هفته به آغاز سال تحصیلی یک دختر بهایی که رتبه ای بالا در کنکور آورده است نمی تواند به دانشگاه برود چون آقای خامنه ای فتوا داده است که نه فقط تحصیل که سایر حقوق اولیه شهروندی بر بهاییان حرام است تا زمانی که اقرار به بهایی بودن می کنند. همزمان زندانیان بسیاری در زندان همچنان از حق ملاقات محروم اند و از رفتن به بیمارستان برای مداوا باز داشته می شوند برای این که محافظان حکومت آقای خامنه ای التزامی به عدالت ندارند و همزمان زهرا رهنورد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی محبوس اند به این جرمِ از منظر آقای خامنه ای نابخشوده، که همچنان محبوب مردم اند و آقای اژه ای گفته است اگر آزاد شوند برای آقای خامنه ای ضرر امنیتی دارند.

آقای خامنه ای برای بازدیدکنندگانش در بیمارستان اشعار عرفانی پروین اعتصامی را می خواند در حالی که درویشانی که پروین دلبسته آنان بود در زندانند و فریاد اعتصاب های پیاپی آنان برای اینکه از حقوق اولیه خود بهره مند باشند نه به گوش آقای خامنه ای که به گوش نگهبانان عدالتخانه منصوبان آقای خامنه ای هم نمی رسد.

با وجود همه این ها، برنامه ریزان روابط عمومی آقای خامنه ای انتظار دارند مردم لبخند های عاقل اندر سفیه رهبر جمهوری اسلامی را جدی بگیرند و عطوفت مزاج او را باور کنند و دلشان به رحم آید و بر او نرمی گیرند. اما این برنامه ریزان از این نکته غافل اند یا خود را به غفلت می زنند که آنچه دل مردم را نرم می کند و به دعایی از ته دل برای سلامتی می انجامد آن است که آقای خامنه ای گامی برای خشنودی دل مردم بردارد نه اصرار ورزیدن بر ادامه گام برداشتن در راهی که به هیچ دورنمایی به جز به باد دادن ثروت مردم و محتاج شدن آنان به نان شب و آب روز و از آن تلخ تر، توهین به زنان به نام دلسوزی برای اسلام و آزار کودکان به نام اقامه نماز در مدارس نمی انجامد. 

امیدواریم حالا که می شود از طریق همین اینترنت که تکنولوژی دین بر باد دهِ غربی است (به قول آقای مکارم و مصباح یزدی) سیستم ”ملاقات مجازی با رهبری” به راه انداخت، گوشه ای از درد دل های مردم را هم بشود به نام ملاقات مجازی با آقای خامنه ای از لندن روانه تخت بیمارستان کرد تا بار دیگر لبخندی مجازی بر لب بیماری بنشاند که به مردم ایران پشت کرده و اکنون از آنان آرزوی دعای خیر دارد.