انتخابات آتی ریاست جمهوری یکی از با اهمیت ترین دوره های این انتخابات در ایران است. تکاپوی زودهنگام برای معرفی کاندیداها فقط یکی از نشانه هایی ست که این اهمیت را یادآور می شود. دلایل این اهمیت را باید در شرایطی که این انتخابات قرار است در آن برگزار شود جستجو کرد. شرایطی در درون و شرایطی در بیرون از ایران.
در زمانه ای که ما هستیم علل خارجی وقایع سیاسی را هم می توان جست و هم به آن امیدوار بود!
در ینگه دنیا اتفاق بزرگی افتاده و این امید بزرگ سر برداشته است که، شاید امریکا بار دیگر پس از سالها تنها برای آزادی سرمایه مبارزه کردن، نقشی را در جهان ایفا کند که نه به زور زرادخانه هایش، که به مدد پیام انسانی اش همچون دو قرن و اندی پیش از این، به دست اورده باشد!
امریکا در نیمه دوم قرن هژدهم با تکیه بر استقلالی نه حافظ خون و وراثت بلکه بر شانه های اندیشه اجتماعی نوین، مبشر ازادی شد، در زمانه ای که عدالت نیز با سرنیزه تقسیم می شد.
اعلامیه استقلال آمریکا سیزده سال پیش از انقلاب کبیر فرانسه نوشته شد و در بند اولش آمد که: “تمام انسانها بطور طبیعی یکسان و آزادند و غیر وابسته و از حقوق ذاتی و فطری برخوردار. نسلهای آینده را نمیتوان از این حقوق به کمک توافقنامهها و قراردادها محروم کرد، اعم از محرومیت از لذت زندگی و آزادی، محرومیت از امکانات برای کسب مالکیت و دستیابی به سعادت و امنیت”. عیناً همین عبارات بعدها پیام ِ فراگیر انقلاب فرانسه و سرلوحه حقوق بشر شد.
اینکه آمریکا در گذر از این تاریخ دویست ساله چه تصویر و هیبت واژگونه ای از آزادی و دموکراسی را به مردم محروم جهان عرضه کرده است، اینجا جای بحث ندارد، اینقدر هست که بگویم، به عنوان یک شهروند جهان این امید را در دلم می پرورم که سیاست در سرزمینی که اندیشه “توماس پین” را پرورد و از او الهام گرفت، راهی نو در پیش بگیرد و از نو، به شیوه کهن اثر گذار شود! در حسرت آن شیوه کهن است که جناب “مهرداد شهابی” در مقدمه ای که بر ترجمه فارسی کتاب “عقل سلیم” توسط “میر محمود نبوی” نوشت، گفت که:
” اگر تام پین، نگارندة جزوههایی که در به ثمر رسیدن انقلاب آمریکا نقشی به سزا داشت،امروز در آمریکا بود،آیاجان سالم به در میبرد؟ یا «جنگجوی دشمن» نام میگرفت، بر او تن پوش نارنجی رنگِ زندان گوانتامو را میپوشاندند، و بر پایش غل و زنجیر میآویختند؟”
و «تام پین» که مهر اندیشه آزادیخواهش نه تنها بر استقلال آمریکا که بر انقلاب فرانسه نیز خورده است بعدها، بعد از استقلال آمریکا و بعد از پیروزی انقلاب فرانسه نوشت:
”هدف تمام نوشتههای من، که سرآغازش را عقل سلیم میدانم، این بوده که انسان را از استبداد و نظامهای دروغین و چنگال حکومت دروغین برهانم و او را قادر سازم آزاد باشد.“
اما!
شرایط داخلی نیز بر اهمیت این انتخابات می افزاید. بحران معیشتی مردم که به موازات درآمد بیسابقه دولت از فروش نفت سیر معکوس طی کرد، نزدیکترین علتی را که به افکار عمومی نشان می دهد، بی کفایتی است.
بی کفایتی دولت ها وقتی که فاش شود، ضرورت تغییر آن را در دستور هر جامعه ای می گذارد و از آنجا که خوشبختانه در کنار همه بلایایی که بر سر این بوم وبر باریدن گرفته، “انتخابات” الزام ِ برگزاری اش گریبان مستبدین را سخت گرفته است و انتخابات آتی دورنمای راهی برای رهایی را می ماند.
حضور چنین دورنمایی، ـ بگویم امیدی ـ بخودی خود مبارک است. به موازاتی که مردم اهمیت حضور خود را باور کنند، حضور پیدا می کنند و به نسبتی که مردم بیایند، استبداد عقب می نشیند. هنوز و حالاها صحبت از برقراری انتخابات آزاد در کشوری همسایه عراق و پاکستان و افغانستان و…در سطح و مقامی که در جوامع مجاور انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی رشد کرده اند، عین بیخبری از قوانین رشد و توسعه است. اما چه کسی می تواند بگوید که مراحل استبداد و آزادی وجود ندارند و زندگی در ایران پیش از دوم خرداد با ایران زیر سلطه محافظه کاران یکسان است و رنج و تعبش و آرامش و صلاحش توفیری در روزگار مردمانش نداشته و ندارد؟
می دانیم که کسانی گفته اند و کسانی هنوز می گویند. اما علائمی نیز هست که به همه ما نشان بدهند،از جمله کسانی که می گفته اند، آنان که در آن سرزمین روزگار می گذرانده و می گذرانند، امروز بر گفته خویش نیستند و می مانند کسانی که ایران برای آنان نه محل زندگی واقعی، بلکه موضوعی برای سیاست کردن است.
برگردم به این تکاپوی زود آغاز و صحنه حضور و معارفه ای که پیش نهاده است، در عین اینکه بصیرت و اشراف را بر آدمها و عقاید و توانایی هاشان افزون خواهد کرد، می تواند صحنه نهایی را بسیار متفاوت و حتا مخالف این صفحه ای که امروز می بینیم، رقم بزند.
اینهمه اصرار به حضور خاتمی به عنوان بزرگترین شانس ادامه اصلاحات در ایران، امروز منطقی ست. بر بستر امکانات موجود و با محاسبات فعلی، واقعی ست.
واقعیت همین است که در برابر امکانات موجود خاتمی کم هزینه ترین و ممکن ترین شانس پیشبرد اصلاحات در ایران است. همه گزینه های پیشنهادی بخش های مختلف اصلاح طلبان، حداقل در یک خصوصیت منفی مشترک اند و آن گستره کم وسعت بدنه اجتماعی آنها است در مقایسه با عرصه وسیعی که خاتمی در آن اهلیت و معروفیت دارد.
گزینه بخش رادیکالتر و جوانتر ِ روشنفکران دانشگاهی، یعنی آقای نوری اگر از سد رد صلاحیت بسیار محتمل نظارت استصوابی به سلامت هم عبور کند، آن تشخص و شهرت فراگیر را ندارد که بتواند بر کاندیدای محافظه کاران ـ هر کدام از گزینه هاشان ـ با کمیتی پیروز شود که امکانات وزارت کشور احمدی نژاد را در رأی سازی فلج کند. آنچنان که تفاوت آرای خاتمی با ناطق نوری کرد.
روشن است که چنین کمبودی می تواند حتا عاملی در گذشتن ایشان از سد نظارت باشد تا شکست ظاهراً بی بهانه اصلاح طلبان را، هم به دست خودشان فراهم کرده باشد و کر کری خواندن های محافظه کاران بعد از انتخابات شورای شهر دوم را تدارک کند. با چشم پوشی از شمشیر دموکلس کسب صلاحیت، هواداران آقای نوری می توانند ادعا کنند که در طول مدت باقیمانده تا انتخابات خواهند توانست اسباب شهرت و معرفی ایشان را به جامعه ایرانی فراهم کنند.
این ادعایی است که برای تحقق آن شرایط فعلی توازن قوا در ایران باید یکسره عوض شود. یعنی همین ارکانی که برای تغییرش قرار است انتخابات شود، قبل از انتخابات تغییر کنند!
وگرنه، تحت توجهات دولت نهم و امکانات نابرابر تبلیغی، تریبون هایی که اصلاح طلبان ـ بویژه همین بخش مورد بحث ـ در اختیار ندارند، بردن آقای نوری به درون جامعه تلاش خوش فرجامی به نظر نمی آید؛ صرف نظر از اینکه تلاش و تحرک ایشان حتا متناسب با همین امکانات موجود نیز، تقریباً صفر است. داغترین خبرها در مورد احتمال کاندیداتوری ایشان، حاصل ملاقات نهایتاً چند ده نفره ای است که در منزل شخصی ایشان با دوستداران شان صورت گرفته است. و این در حالی است که روزمره خاتمی، کروبی، روحانی به هر دلیل و در هر فرصت ممکن، میان جامعه و در منظر رأی دهندگان هستند.
و البته که آقای کروبی نیز که حوزه و حلقه ای دیگر از اصلاح طلبان و گروهی حد واسط ایشان و محافظه کاران را می توانند نمایندگی کند، با وجود اینکه حضورش به تلاش و تحرک در صحنه انتخابات می افزاید، هنوز چشم انداز اجماعی به وسعت هواداران آقای خاتمی را شکل نمی دهد. این را بخصوص از منظر جوان سالی جامعه ایران و دوری های آشکار طیف جوان از حوزه و محدوده ایشان از می گویم. به نظرم می رسد که خواست های تند و رادیکال جوانان را اگر بتوانی به راه آهسته و پیوسته اصلاحات سوق بدهی، به کند تر از خاتمی رضایت دادنشان را مگر خواب ببینی.
و اینها همه در حالی است که من می کوشم تا بار دیگر بگویم که حضور چهره های متعدد و متفاوت اصلاح طلبان و ایضاً محافظه کاران را در صحنه انتخابات پر مشکل ایران نه نقطه ضعف، که آزمایش قدرتی باید تصور کرد.