روایتی کلاسیک دراثری کمیک
در شرایط کنونی سینمای ایران که کمدی، تنها محمل یا بهانهای برای نگاه سهل و ساده و چه بسا سطحی به آدمها، روابط، مفاهیم، ارزشها، هنر و در یک کلام “نگاه صرف به گیشه شده”، حضور یک فیلم کمدی که تلاش میکند با حفظ استانداردها کم فروشی نکند، اهمیت بیشتری پیدا میکند. “پسرآدم دخترحوا” دومین تجربه بلند رامبد جوان درعرصه کارگردانی است که این روزها با نگاهی موشکافانه به ریزه کاری های اجتماعی، اثری پرمخاطب برای سینمای ایران محسوب می شود.
به نظر میرسد این روزها سینمای ایران در رابطه با فیلمهای کمدی دو مشکل عمده داشته باشد، یکی سطح نازل و عوامزده اینگونه سینمایی که بیشتر هجو می نماید تا طنز و دوم، وابستگی این فیلم ها به کاراکترهای تلویزیونی!
ساخت مجموعههای طنز تلویزیونی در سالهای اخیر خیال برخی فیلمسازان را راحت کرده و آنان بدون خلاقیت و نوآوری در شخصیتپردازی طنز از یک تیپ پیش ساخته تلویزیونی در کار سینمایی نیز بهره میگیرند تا از یک سرمایه آماده و احتمالا مخاطبپسند برای فروش بیشتر، هزینه کنند. البته نگارنده معتقد به عدم حضور بازیگران طنزهای تلویزیونی در سینما نیست، اما آنچه در عمل اتفاق میافتد نه حضور بازیگران که حضور همان تیپها و شخصیتهای طنز تلویزیونی در سینماست.
اگر سینمای ایران در سالهای اخیر در دایره طنز میچرخد، سوزن فیلمهای کمدی نیز روی نقطه ازدواج گیر کرده است. اگر نگاهی اجمالی به مجموعه آثار طنز سالهای اخیر بیندازید ردپای این سوژه را در اکثر آنها خواهید دید. “پسرآدم دخترحوا” نیز از این قاعده مستثنی نیست و پایه اصلی قصه اش را برمبنای یک رابطه کلاسیک شکل داده وبه موازات آن داستان خود را روایت میکند. داستان دو وکیل جوان و تازهکار است که یک آپارتمان را به صورت مشترک برای شروع کارشان اجاره میکنند.آن ها با ایجاد یک رابطه عشقی بیان نشده همواره تلاش می کنند تا بتوانند برای بهبود اوضاع خود راه حل مناسبی را طراحی کنند. این موقعیت مجال مناسبی برای کشمکش این دو نفر میشود و بستر را برای ایجاد موقعیتهای طنز باز میکند.
دو شخصیت اصلی داستان حامد کمیلی ومهناز افشارهستند که به لحاظ رفتاری در نقطه متضاد هم قرار دارند و دو قطب مثبت و منفی را تشکیل میدهند. کارگردان خواسته بار طنز فیلم را بر مبنای کنتراست شخصیتی قرار دهد و از این دوگانگی در جهت پیشبرد قصه استفاده کند.
فیلم اساسا یک ماجرای کهنه ی دختر و پسری است که سعی کرده با رنگ و لعاب شاد و شنگول و لوکیشنهای شیک و مدرن و به اصطلاح بالا شهری و ماشین های آنچنانی، جذاب و جوان پسند جلوه کند، در حالی که تناسب فرهنگی میان اعضای آپارتمان و سطح زندگیشان به چشم نمیخورد.
“پسرآدم دختر حوا” داستان تازهای ندارد و در یک موقعیت طنز روایت میشود. کارگردان سعی کرده با تضادی که بین دو شخصیت اصلی داستان به وجود میآورد، طنز موقعیت را به تصویر بکشد، اما صورت کمیک فیلم بر اساس شوخیهای کلامی و طنز شخصیت شکل میگیرد که آنهم به دلیل تکراری بودن برای مخاطب چندان جذاب نیست و گاهی تا مرز لودگی و لوسبازی پیش میرود. لایههایی از طنز فانتزی را هم میتوان در برخی از سکانسهای فیلم پیدا کرد. در واقع این اثراز یک منطق مشخصی در طنز برخوردار نیست و آشفتگی و بیانسجامی هم در فرم و هم در محتوای آن فراوان است.
“پسر آدم دختر حوا” البته درلحظاتی آنچه را که از یک کمدی خنده دار و سرگرم کننده در مقیاس سینمای ایران انتظار داریم دراختیارمان می گذارد.به طور مثال نیش و کنایه های تند برخی از سکانس های آن به جامعه بروکراسی ایرانی به عنوان راهکاری برای گریزاز نقاط ضعف فیلم محسوب می شود.مراجعه مینا و فرهاد به مجلس شورای اسلامی و درپی آن مجمع تشخیص مصلحت نظام برای بیننده به عنوان وضعیتی جذاب تعریف وارائه شده است. کافی است تنها نگاهی به وضعیت شغلی رضا قبل از فروش سهام کارخانه و پس ازآن بیاندازیم تا تمامی این شکل ازشوخیها مبدعانه وتاثیر گذار جلوه نمایند.
دیالوگ نویسی های برخی از سکانس های کلامی فیلم هم نسبت به شرایط حاکم بر فضا قابل تامل است.جوان مبنای جنس کلام فیلم خود را بر اساس روابط شغلی هریک از شخصیت های موجود پایه ریزی می کند و سعی می کند تا ادبیات هرکدام از کاراکترهای اصلی و گاه فرعی فیلم را از یکدیگر متمایز وبه مخاطب انتقال دهد.
همین تضاد ادبیات شخصیت ها درکنار یکدیگرالبته، باعث می شود تا چندپاره گی های کاراکترها بیش از پیش نمود پیدا کند وکارگردان را درلحظاتی از اهداف مشخص اش فاصله بگیرد.
طراحی میزانسن های کارگردان درفیلم با توجه به سابقه طولانی وی در عرصه تولید آثار کمدی نیز جالب توجه است. به یاد بیاوریم سکانسی را که مینا در حیاط خلوت خانه رضا فالگوش ایستاده و عکس العمل های پدرش را به تماشا می نشیند و یا سکانسی را که ماموران نیروی انتظامی برای دستگیری پسر بچه وتحویل وی به پدر و مادر به زحمت می افتند. کارگردان با ایجاد موقعیت های این چنینی وبا درگیری های کلامی و فیزیکی بازیگران، نمونه های متنوع زیادی را دراثر به وجود می آورد تا مخاطب را با “پسرآدم دخترحوا” همراه کند.
البته فیلم بازیهای خوبی هم دارد، حامد کمیلی با حضور درخشانش نقش مهمی درمسیر پیش رونده خط داستانی فیلم دارد و مهناز افشار هم ثابت می کند درصورت هدایت مناسب کارگردان، نحوه درست اجرای شوخیها را بلد است. از طرفی انتخاب مناسب دو کاراکتر اصلی فیلم هم نسبتا درست است، نکتهای که اغلب اوقات در سینمای ایران به آن توجه نمیشود در حالی که این نکته یکی از مهمترین دلایل موفقیت فیلمهای کمدی- رومانتیک در تاریخ سینما بوده است. با همه ضعف های اثردربخش فیلمنامه امابازیگران فرعی هم در پیشبرد قصه همگی موفقاند؛ به خصوص رامبد جوان و کیومرث ملک مطیعی که حضور دلنشینی در فیلم دارند. فیلم ریتم مناسبی دارد، زمانبندی شوخیها حساب شده است و مخاطب را در طول مدت زمان دو ساعت فیلم کمترخسته می کند.