دانشگاه در برابر هجوم تسلیم نشده

علی افشاری
علی افشاری

‏‏aliafshari.jpg

عماد حسین نیا

علی افشاری از اعضای سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، که او نیز سالی از زندگی اش را در زندان سپری کرده ‏اکنون در آمریکا زندگی می کند. او در مصاحبه با روز از ویژگی های جنبش دانشجویی گفته است. ‏

‎ ‎به نظر شما حرکتهای دانشجویی باید صنفی باشد و یا سیاسی؟‎ ‎

به نظر من باید ترکیبی از هر دو باشد. به هر حال دانشجویان در وهله اول یک صنف و قشر اجتماعی هستند که خواسته ها ‏و منافع مشخصی دارند. طبیعی است که کنش های دانشجویی در راستای دستیابی و محافظت از این خواسته ها بروز می ‏یابد. آنها در وضع موجود، مشکلات و نارسایی هایی می بینند که برای تغییر آنها دست به عمل نسبتا سازمان یافته و جمعی ‏می زنند. مسائلی چون ساختار بوروکراسی حاکم بر دانشگاه، محتوی آموزشی، مسائل رفاهی، سطح نامطلوب آزادی های ‏آکادمیک، کیفیت علمی دانشگاه، استقلال و نظام تصمیم گیری در دانشگاه که می توانند دستمایه تلاش برای بهبود وضعیت ‏موجود قرار گیرند. زمانی که منشا این مشکلات به بیرون از درب های دانشگاه ارتباط پیدا کند و یا دیگر گروه های سیاسی ‏و جنبش های اجتماعی به حمایت از خواسته های دانشجویان به پردازند، دیگر حرکت از بعد صنفی فراتر رفته و سیاسی ‏می شود. این توصیف کلی ویژگی جنبش های دانشجویی در کل دنیا است، اما در ایران وضعیت متفاوت است. به دلیل فقدان ‏توسعه سیاسی، ماهیت غیر دموکراتیک و مطلقه ساخت قدرت، ضعف جامعه مدنی و عدم وجود احزاب مقتدر و متکی به ‏پشتوانه اجتماعی مشخص بار حرکات تحول طلبانه در طول تاریخ معاصر بر دوش جنبش دانشجویی بوده است که بیش از ‏دیگر گروه ها و اقشار اجتماعی به شکلی مستمر در دفاع از حقوق ملت، آزادی خواهی، نقد حاکمان، مبارزه با کانون های ‏

خودکامگی، بهبود حقوق بشر و عدالت طلبی کوشیده اند. ‏

بنابراین جنبش دانشجویی در ایران یک نیروی سیاسی و نیروی محرکه و حامل جنبش دموکراسی خواهی و دگر خواهانه ‏است. خصلت سیاسی جنبش و حضور غیر حزبی و آرمان گرایانه آن در میدان تحولات سیاسی و اجتماعی نقشی مهم در ‏منزلت آن در بین مردم دارد. بنابراین اولویت امروز، پیدا کردن نقطه تعادل مناسب بین رویکرد صنفی و سیاسی است. یکی ‏از ایرادات جنبش، فقدان عملکرد متوازن در این حوزه بوده است. در مقطعی چنان در حوزه سیاست فعال شده که مسائل ‏صنفی را فراموش کرده و یا اخیرا عده ای به غلط بازگشت به دانشگاه را با خروج از عرصه سیاسی پیوند زنده اند. ‏

می توان هر دو حرکت را داشت و ترکیبی متوازن برقرار کرد. البته بدیهی است موفقیت در گذار مسالمت آمیز به ‏دموکراسی و شکل گرفتن نظام حزبی در عرصه سیاسی، مهر خاتمت بر خصلت جنشی و کارکرد سیاسی دانشگاه خواهد ‏زد و از آن به بعد دیگر یک گروه صنفی خواهد بود. ‏


‎ ‎سابقه ای که دانشجویان از تحرکات چند سال اخیر خود به ویژه در دو سال و نیم گذشته از خود نشان داده اند ‏حکایت از چه چیزی دارد؟‎ ‎آیا آنان بر روند صنفی و یا سیاسی خود صحه گذاشته اند؟‎ ‎

در دوران اخیر هر دو نمود داشته است. منتها کفه صنفی بر سیاسی چربیده است که علت آن را می توان در شدت یافتن ‏سیاست سرکوب و قلع و قمع جنبش دانشجویی از سوی حاکمیت پادگانی‎- ‎امنیتی دانست. دانشجویان بیشتر پتانسیل شان را ‏صرف مقاومت در برابر هجمه به دانشگاه و صیانت از آزادی های آکادمیک و حقوق صنفی خود کرده اند. البته ناکارآمدی ‏و ندانم کاری مدیریت های وابسته جدید در اداره دانشگاه و بحرانی شدن فضای دانشگاه ها باعث اعتراضات زیادی از سوی ‏دانشجویان و اساتید شده است. ‏

‎ ‎به نظر می رسد که آنچه تحت عنوان توجه به زیست روزمره در جامعه از سوی دانشجویان در اواخر دولت ‏خاتمی اعلام شد اکنون بار دیگر با شکست مواجه شده است. این شکست ناشی از پهلو زدن برنامه های زیست روزمره با ‏برنامه های سیاسی نیروهای مخالف دموکراسی در ایران بود. شما چه تحلیلی از آینده ی این وضعیت دارید؟به نظر شما ‏جنبش دانشجویی بر سر دوراهی دوران ساز دیگری قرار نگرفته است؟‎ ‎

در اواخر دوران خاتمی بیشتر بحث بر سر کمک کردن به شکل گیری برنامه و استراتژی جدید برای خروج جنبش ‏اصلاحات از بن بست بود، اما در اوایل دوران احمدی نژاد دیده بانی جامعه مدنی مطرح شد. بعد از آن نیز حنبش درگیر ‏مقاوت در برابر طوفانی بوده که در صدد برافکندن ریشه آن است. الان به نظرم جنبش در کانون مصافی است که بین ‏حامیان دولت مطلقه و نیروهای جامعه مدنی قرار دارد. من دوران سازی شرایط کنونی را در غلبه جنبش دانشجویی بر ‏سیاست انقلاب فرهنگی دوم و تثبیت موجودیت مستقل خود می دانم که قطعا فصل جدیدی را در جنبش دانشجویی و همچنین ‏جامعه مدنی ایران خواهد گشود و به میزان زیادی در کوتاه شدن دست دولت از جامعه و به حاشیه رفتن دیدگاه های افراطی ‏مخالف دموکراسی موثر خواهد بود. ‏

‎ ‎برخی جنبش دانشجویی رادر وضعیت بن بست استراتژیک و بن بست تاکتیکی می دانند. نظر شما چیست؟‎ ‎‎ ‎

من بن بست استراتژیک را قبول دارم، البته فکر می کنم تعلیق استراتژی تعبیر مناسب تری باشد که مختص دانشجویان ‏نیست بلکه همه گروه های سیاسی و جنبش های اجتماعی را در بر گرفته است، اما قطعا در بن بست تاکتیکی نیست. روند ‏فعالیت های دانشجویی در سراسر کشور نشان می دهد که ایستادگی در برابر مدیریت پلیسی و امنیتی در دانشگاه ها، ‏پیگیری مطالبات دانشجویی و شکستن اختناق تاکتیک موثری است که در عمل اجرا می شود. دانشجویان مهمترین نیرویی ‏هستند که در برابر هجوم سازمان یافته دولت نهم به نیروهای مخالف تسلیم نشده اند و از دادن هزینه نیز ابایی نداشته و ‏ندارند. ‏

‎ ‎شما اگر بخواهید در جایگاه یک پیشنهاد دهنده ی بیرونی برای جنبش دانشجویی قرار بگیرید چه پیشنهادی به ‏رهبران آن می کنید؟ آنان چه برنامه ای را بکار گیرند بهتر است و چرا؟‎ ‎

پیشنهاد من در مقطع فعلی تلاش برای سازمان دادن و متشکل کردن کلیه نیروها و جریانات دانشجویی در عرصه های ‏مختلف در چهارچوب دفاع از دانشگاه مستقل و آزادی های آکادمیک و مقاومت در مقابل کانون های خودکامگی است. ‏همگرا کردن کنش های دانشجویی و اتخاذ رویکرد فعال و برنامه ریزی شده به جای برخورد های واکنشی و پراکنده بسیار ‏اهمیت دارد. به تکثر در درون جنبش باید احترام گذاشت ولی در عین حال بر وحدت و همبستگی حول خواسته های اصلی ‏و مشترک تاکید کرد. ‏

‎ ‎اساسا آنچه را که جنبش دانشجویی با آن دست به گریبان است ناشی از چه چیزی می دانید؟ببینید دولتی بر سر ‏کار آمده است که به هر تحرکی که ارتباطی با بیرون مرزها داشته باشد با نگاه براندازانه می نگرد. جنبش دانشجویی چرا ‏تنها به همین علت باید با مشکل مواجه شود؟‏‎ ‎

مشکل حکومت با جنبش دانشجویی در این نیست که نگاهی به خارج دارد، این بیشتر بهانه است. آنها می دانند که مهمترین ‏نیرویی که سد راه برنامه های اقتدار گرایانه آنها است، دانشجویان هستند. خاموش کردن صداهای منتقدین و تحقق دانشگاه ‏وابسته و مطیع از ابتدا در دستور کار دولت نهم بود. اساسا این دولت آمده بود تا به چالش بین دولت و جامعه مدنی به نفع ‏دولت خاتمه بخشد و نیروهای مستقل و منتقد را قلع و قمع کند. دانشگاه خط اول این هجوم بود. مشکل اصلی دولت نهم این ‏است که دانشجو زیر بار حرف زور نمی رود و فریفته وعده های پوپولیستی نمی شود. آزاد اندیشی، تعلق به روشنفکری و ‏آرمانگرایی دانشجویان خار چشم کسانی است که می خواهند با تطمیع و تهدید همه منابع جامعه را در تصرف خود آورند و ‏میل به مقاومت و انتقاد را بخشکانند. البته از پیوند جنبش دانشجویی با جامعه های مدنی دیگر ملت ها، روشنفکران و جنبش ‏های دانشجویی کشورهای دموکراتیک و استفاده از تجارب گذار های موفقیت آمیز به دموکراسی می ترسد و می کوشد با ‏بلند کردن اتهام وابستگی به بیگانگان مانع چنین ارتباطی شود. ‏

‎‎جنبش دانشجویی امروز تکه تکه و چند پاره شده است. چرا؟به نظر شما لغو مجوز انجمن ها به عنوان تنها دلیل ‏این شقه شقه شدن کافی است؟‎ ‎

تکه تکه شدن شاید چندان واژه مناسبی نباشد. اصل تنوع و وجود گروه های دانشجویی متعدد امری مثبت است که باید از آن ‏استقبال کرد. این مسئله باعث می شود پویایی و تحرک در جنبش دانشجویی افزایش یابد و بر جمعیت دانشجویان فعال افزوده ‏شود. اما فشار های حکومت، جلوگیری از شکل گیری تشکل های جدید و لغو مجوز تشکل های موجود مستقل، از جمله ‏انجمن های اسلامی فضا را برای حرکت های جمعی و سازمان یافته دشوار کرده است. اساسا ارتباط گیری بسیار سخت ‏شده است. دفتر تحکیم وحدت به سختی می تواند اعضایش رادر کل کشور جمع کند و جلسه شورای عمومی اش را تشکیل ‏دهد. از سوی دیگر ضعف فرهنگ جمعی نیز باعث کم بودن آستانه تحمل ها است که با اندک مخالفت هایی زمزمه انشعاب ‏ها بلند می شود. البته نهاد های امنیتی نیز در ایجاد تفرق و جدایی در بین فعالان دانشجویی کوشش بسیار می کنند. از سوی ‏دیگر برخی گروه ها دوباره ایدئولوژی گرایی را در دستور کار قرار داده اند. یعنی محور فعالیت های شان را ایدئولوژی و ‏باور های اختصاصی خودشان قرار داده اند و چیزی یکپارچه به نام جنبش دانشجویی را قبول ندارندکه می توان به گروه ‏های چپ ارتدوکس اشاره کرد که اخیرا فعال شده اند. لازمه همبستگی در صفوف دانشجویان خروج ایدئولوژی گرایی از ‏استراتژی جنبش دانشجویی است. ‏

‎ ‎ولی طیف بندی و فراکسیون سازی که دیگر ربطی به حاکمیت ندارد.‏‎ ‎

طیف بندی و فراکسیون سازی فی نفسه ایراد ندارد. مشکل زمانی پیش می آید که اینها اصل می شوند. فراکسیون زمانی ‏موجودیت دارد که کل تشکیلات وجود داشته باشد. بنابراین اصل وجود سازمان و کار تشکیلاتی باید مورد توجه قرار ‏گیرد؛اجماع و توافق بر وجود کلیت یکپارچه ای به نام جنبش دانشجویی که بر فراز هر گروه، تشکل و ایدولوژی دانشجویی ‏قرار دارد. در این صورت کار فراکسیونی و گسترش یافتن دامنه تنوع و دگرگونی در فعالیت های دانشجویی امری مثبت ‏خواهد بود. جزیره شدن فعالان و گروه های دانشجویی سم مهلکی است که آسیب آن گریبانگیر همه خواهد شد. ‏

آیا می توانیم جنبش دانشجویی را اتحاد گسسته ی طبقه ی تحول خواه بدانیم و از این زاویه به نقد آن بپردازیم؟چرا؟ جنبش ‏دانشجویی نیروی محرکه جریان تحول خواه است. من از واژه طبقه استفاده نمی کنم چون طبقات مختلفی در نیروهای تحول ‏خواه وجود دارند. از سوی دیگر، جنبش دانشجویی را نیز نمی توان به طبقه متوسط محدود کرد. اگرچه برونداد دانشگاه و ‏فارغ التحصیلان آن عمدتا در بین طبقه متوسط قرار می گیرند. در حال حاضر پیوستگی در جنبش دانشجویی از گسست ‏بیشتر است. اگرچه در سطح مطلوبی نیست و از این نظر آسیب پذیر است. ‏

‎ ‎چرا دفتر تحکیم وحدت تنها خود را واجد رهبری و هدایت دانشجویان می داند؟‎ ‎

دفتر تحکیم وحدت حداقل از دوران اصلاحات تا کنون هیچگاه داعیه رهبری نداشته است. اما به عنوان بزرگترین و پر ‏طرفدار ترین سازمان دانشجویی در عمل این نقش را انجام داده است. توجه به خواسته های دانشجویان و تعهد به آرمان های ‏دانشجویی آن را در صف اول توجه دانشجویان قرار داده است. در اصل این مسئله واقعیتی است که ورای خواست یا اراده ‏دفتر تحکیم وحدت وجود دارد. دفتر تحکیم وحدت همواره تمایل خود را برای تشکیل نهادی که ویژگی های نمایندگی ‏دانشجویان را داشته باشد، نشان داده است منتها تا تشکیل چنین نهادی، عملا ظرفیت خود را در اختیار علائق محتلف ‏دانشجویی قرار داده است. ‏

‎ ‎اگر جایگاه دفتر تحکیم وحدت را در هدایت و رهبری جنبش دانشجویی ایران کافی و همه جانبه بدانیم در این ‏صورت چرا طی چند سال اخیر به ویژه دورانی نزدیک به حضور شما در شورای مرکزی تحکیم، کم کم گرایش به چپ ‏روی در تحکیم آغاز شد تا جایی که در اعتراضات اخیر آن صدها پلاکارد و پرچم سرخ بالا برده شد؟‏‎ ‎

جنبش دانشجویی موجودیت متکثر دارد و وجود رهبری در آن به معنای یکدستی نیست. طبیعی است جریانی که بتواند ‏پشتیبانی اکثریت دانشجویان را داشته باشد، چه بخواهد و چه نخواهد در موضع رهبری قرار خواهد گرفت و این بدان معنی ‏نیست که اگر گروهی رهبر شد دیگران دیگر حق حیات ندارند. رهبری جنبش دانشجویی یک امر متغیر است و از دل ‏رقابت گروه های دانشجویی تعیین می شود. قطعا هدایت جنبش دانشجویی نیازمند وجود گروه های مختلف است. از سوی ‏دیگر دفتر تحکیم وحدت از ابتدای حیاتش تاکنون جریانی متکثر بوده است و طیف های مختلفی در آن حضور داشتند و این ‏یک از نقاط قوت آن است. بنابراین تحکیم از نفس وجود جریان چپ استتقبال کرد. دفتر تحکیم وحدت در دهه اخیر رفتار ‏ایدئولوژیک نداشت و دو طیف چپ و راست در آن حضور داشتند با این توضیح که در سطح مرکزیت و اعضاء اصلی ‏کسانی حضور داشتند که با بینش مذهبی تعارض نداشتند و ایدئولوژی و نظام ارزشی مجموعه را قبول داشتند. البته ‏منظورم از چپ در درون تحکیم، جریان چپ مارکسیستی نیست. ‏

فعال شدن جریان چپ ارتدوکس و برافراشتن پرچمهای سرخ با گرایش به چپ روی دردفتر تحکیم وحدت دو مقوله جدا از ‏هم هستند. دوران نزدیک به اواخر حضور من در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت گرایش به چپ روی مد نظر شما ‏وجود نداشت. معدود کسانی هم که به این بحث پرداختند پس از اینکه به عضویت شورای مرکزی در آمدند چنین ادعاهایی ‏کردند که روند حوادث بعدی بخصوص ترکیب کنونی شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشگاه ها ‏نشان داد که این جریان جایگاه و ریشه ای در درون تحکیم نداشت. اما در سطح جنبش دانشجویی حضور دارند . به نظرم ‏وجود آنها، مشروط به اینکه اختلافات ایدئولوژیک را تبدیل به مسئله اصلی در فعالیت های دانشجویی نکنند و به همگرایی ‏نیروها در مسیر دموکراسی و حقوق بشر لطمه وارد نکنند، امری مثبت است. به هر حال جمعی از دانشجویان را متشکل ‏می کنند. دفتر تحکیم وحدت نیز با اصل وجود آنها مشکلی ندارد اختلاف این بود که از برنامه ها و ظرفیت های دفتر تحکیم ‏وحدت برای اهداف خاص خود استفاده نکنند. اگر می خواهند پرچم سرخ برافرازند، به جای حضور در تجمع هایی که از ‏سوی دفتر تحکیم وحدت اعلام شده است، خودشان اعلام تجمع مستقل کنند. کار مشترک لوازم خاص خودش را دارد. به ‏نظرم اعلام جداگانه برنامه در ‏‎16 ‎آذر امسال الگوی خوبی برای تعامل نیروهای دانشجویی با یکدیگر است. ‏

‎ ‎آیا فکر نمی کنید در موقعیت جدید تشکیل سازمان جدیدی که بنیانی غیر ایدئولوژیک داشته باشد و تمام دانشجویان ‏را در بر بگیرد می تواند راهگشای جنبش دانشجویی باشد؟‎ ‎

قطعا چنین نیازی وجود دارد. من از سال ‏‎1377 ‎چنین نیازی را مطرح کرده ام و تشکیل پارلمان دانشجویی را امری مفید و ‏ضروری می دانم. حال پارلمان دانشجویی و یا هر اسم دیگری که بتواند تمامی دانشجویان را تحت پوشش قرار دهد و ‏خصلت ایدئولوژیک نداشته باشد، می تواند به میزان زیادی به همبستگی و افزایش توان جنبش دانشجویی کمک کند و ‏منازعات درونی آن را به رقابتی سالم تحول دهد و تکثر درونی آن را در کلیتی یکپارچه منسجم سازد و مانع از این شود که ‏اختلافات به سمت تضاد های آشتی ناپذیر رود. در اصل پارلمان یا سازمان نمایندگی دانشجویان حکم درختی را دارد که ‏گروه های دانشجویی شاخه های آن هستند. ‏

‎ ‎این درست است که دفتر تحکیم وحدت تنها به دلیل از دست دادن جایگاه خود حاضر نیست به تشکلی فراگیر و ‏غیر ایدئولوژیک تن دهد؟ در غیر این صورت استدلال استراتژیک و اساسی آن چیست؟‎ ‎

این استدلال درستی نیست. جریان اکثریت دفتر تحکیم وحدت و طیف علامه از وجود تشکل فراگیر استقبال کرده است. ‏اساسا وجود سازمان نمایندگی دانشجویان، بدیل هیچ تشکل دانشجویی از جمله دفتر تحکیم وحدت نیست و موجودیت آنها را ‏تهدید نمی کند. در اصل مانند پارلمان است و تشکل های دانشجویی در حکم احزاب هستند. البته مراد از پارلمان آن نیست که ‏این نهاد قانون گذاری می کند بلکه مراد، تاکید بر ویژگی نمایندگی آن است. هر تشکل دانشجویی که بتواند سهم بیشتری از ‏آراء دانشجویی را به خود اختصاص دهد، خودبخود موقعیت بهتری در تشکل فراگیر و غیر ایدئولوژیک نمایندگی ‏دانشجویان خواهد داشت. به عنوان مثال می توان به شوراهای صنفی اشاره کرد. به نظر من تشکیل نهاد نمایندگی دانشجویان ‏برای انجمن های اسلامی که موجودیت دموکراتیک دارند و متکی به حمایت دانشجویان هستند، هیچ تهدیدی نیست. از سوی ‏دیگر تشکیل پارلمان دانشجویی برای دفتر تحکیم وحدت یک فرصت است تا با انتقال کارکرد نمایندگی و رهبری بدان ‏موقعیت تشکیلاتی خودش را سامان دهد و با بازخوانی ایدئولوژی خود به تدوین مرامنامه و هویت متناسب با شرایط کنونی ‏به پردازد و در اصل مکانی برای پرورش نیروهای مسلمان نو اندیش و دموکرات شود. ‏

‎ ‎جنبش دانشجویی امروز، یعنی آنچه که در تهران و سایر دانشگاههای ایران جریان دارد و دیده می شودفاقد چه ‏چیزی است؟‎ ‎

‏ سازمان، برنامه، استراتژی و ساماندهی هویت عناصری هستند که جنبش دانشجویی امروز نیاز دارد به آنها بپردازد. به ‏گمان من شایسته است تا تلاش برای تثبیت مناسبات جامعه مدنی در دانشگاه و حمایت از حقوق بشر و دموکراسی در کل ‏جامعه در صدر خواست جنبش دانشجویی قرار بگیرد. ‏