در حالی که روند مذاکرات میان جمهوری اسلامی و غرب بر سر برنامه هستهای متوقف شده و غرب تحریمهای جدیدی علیه ایران تصویب کرده است، هفت نماینده سابق مجلس جمهوری اسلامی در نامهای خطاب به آیتالله خامنهای، باراک اوباما و کاترین اشتون، خواهان گفتوگوی مستقیم میان ایران و آمریکا شدهاند.
حسن یوسفی اشکوری، نورالدین پیرموذن، فاطمه حقیقت جو، احمد سلامتیان، اسماعیل گرامی مقدم، علی مزروعی و علی اکبر موسوی خوئینی در نامهی خود با اشاره به انتخاب مجدد اوباما به ریاستجمهوری آمریکا، نوشتهاند که اکنون “افکار عمومی جهانی خواستار صلح و امنیت بین المللی است و بسیاری از سیاستمداران مخالف جنگ، احساس مسئولیت و واقع بینی بیشتر از جانب شما را در جهت تنش زدایی از پرونده هسته ای ایران انتظار دارند”.
این هفت نفر در نامه خود اضافه کردهاند که مساله هستهای ایران “تحت تاثیر مسایل متعدد منطقه ای و بین المللی از جمله رابطه تخاصمی بیش از سه دهه گذشته بین ایران و آمریکا” پیچیدگی های خاص خود را دارد، اما “با توجه به وجود رغبت میان مردم ایران و آمریکا” می توان این مساله را به شرط وجود اراده سیاسی سران دو کشور حل و فصل کرد. امضاکنندگان نامه با اظهار این نظر که “ابتدایی ترین اصول هر مذاکره این است که شرایط برد-برد برای مذاکره به رسمیت شناخته شود” نکاتی را برای موفقیت چنین مذاکراتی مطرح کرده اند.
به گفته آنان، لازم است طبق مقررات پذیرفته شده بینالمللی”حق ایران برای حق غنی سازی اورانیوم جهت مصارف صلح آمیز پذیرفته شود و در عمل، جمهوری اسلامی بتواند به غنی سازی اورانیوم تا خلوص پنج درصد ادامه دهد. در صورت توافق بر سر توقف غنی سازی ۲۰ درصدی و قرار گرفتن ذخایر اورانیوم غنی شده ایران در اختیار و تحت نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران باید تضمین های لازم در مورد تامین بلند مدت سوخت نیروگاه های پژوهشی برای مصارف علمی و پزشکی را دریافت کند.
این نامه در شرایطی منتشر شده که در ماههای گذشته اخباری درباره برخی گفتوگوها میان مقامهای ایرانی و آمریکایی منتشر شده است. سایت کلمه چند ماه پیش مدعی شده بود که علیاکبر ولایتی به آمریکا سفر کرده و مشغول مذاکره با سران دولت اوباماست. همان زمان روزنامه نیویورک تایمز نیز خبر از توافق میان مسوولان جمهوری اسلامی و مسوولان دولت اوباما برای گفتوگوهای مستقیم داده بود. گرچه ولایتی این اخبار را تکذیب کرده بود، اما رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امورخارجه، به طور تلویحی گفتوگو با آمریکا بر سر برنامه هستهای را امکانپذیر دانسته بود.
با معرفی کابینه جدید باراک اوباما، گمانهزنیها درباره امکان مذاکره با ایران شدت گرفته است. وزیر دفاع و وزیرامورخارجه جدید آمریکا، از جمله افرادی هستند که مخالف برخورد نظامی با ایران و خواستار گفتوگو برای حل بحران هستند.
درباره این نامه و شرایطی که منجر به نوشتن آن شده و همچنین وضعیت فعلی کشور، گفتوگویی با حسن یوسفیاشکوری، نماینده دور اول مجلس انجام دادهام. اشکوری درباره اینکه آیا در شرایط فعلی، چشماندازی برای پذیرش چنین پیشنهادهایی از سوی رهبر جمهوری اسلامی وجود دارد یا خیر، چنین پاسخ داد: “اگر نخواهم خیلی خوشبینانه پاسخ دهم، باید بگویم که در شرایط فعلی کمتر نشانهای در طرف ایرانی برای پذیرش چنین مذاکراتی وجوددارد اما این بدان معنا نیست که ما – منظور امضاکنندگان و اصولا همه نیروهای ایرانی که دغدغه وطن و منافع ملی داریم و مایل نیستیم کشورمان به سرنوشت سوریه و امثالهم دچار شود – نظریات و هشدارهایمان را اعلام نکنیم. به خصوص اینکه شرایط در حال حاضر حساس است و از طرفی با توجه به انتخاب مجدد اوباما و رویکرد او، که مایل به مذاکره است، اما طرف ایرانی تاکنون پاسخ او را نداده، امیدوارم این اتفاق رخ دهد. انتخاب وزرا از سوی او نیز نشاندهنده این است که همچنان به چنین رویکردی اعتقاد دارد.
در این شرایط ما از رهبر ایران – که تصمیمگیرنده اصلی در برنامه هستهای و بحث مذاکره با آمریکاست – خواستهایم که از این شرایط استفاده کند، گرچه فرصت چهارسال گذشته از دست رفته، و این فرصت تاریخی را از دست ندهد و امیدوارم برای حفظ منافع ملی ایران، برای حفظ تمامیت ارضی ایران و حتی برای حفظ خودشان هم که شده، تن به مذاکره مستقیم دهند. به خصوص ما روی مذاکره مستقیم تکیه میکنیم زیرا هم ما و هم بسیاری از کارشناسان معتقدند که مسایل ایران در مذاکره مستقیم با آمریکا، قابل حل و فصل است. گرچه اروپا هم نقش دارد و به همین دلیل، نامه خطاب به خانم اشتون هم هست”:
پیش از این، محمود احمدینژاد چند بار تلاش کرده است تا بحث مذاکره مستقیم با آمریکا را به پیش ببرد، گرچه هیچگاه موفق نشده است. اما آیا فضای انتخاباتی و شرایط کشور، میتواند باعث شود که این پیشنهاد، از سوی مقامهای جمهوری اسلامی جدی گرفته شود؟
اشکوری پاسخ میدهد: “درست است که در حال حاضر چشم انداز مثبتی نمیبینیم، اما این بدان معنا نیست که این اتفاق هرگز رخ نخواهد داد. آنچه که امروز مسلم است آن است که آقای خامنهای، مشاوران ایشان و دیگر دستاندرکاران حکومت متوجه شدهاند که مساله جدیتر از آن است که آنها تصور میکردند. شاید چند سال پیش آنها هرگز تصور نمیکردند که تحریمهای فلجکننده وضع شود و این چنین تاثیر ویرانگر بر اقتصاد ایران بگذارد. اوضاع خراب است و هر روز هم بحرانیتر میشود. واکنشها و اظهارنظرهای مسوولان هم نشاندهنده بحرانی بودن این وضع است.
از طرف دیگر، در چند ماهه اخیر اخبار مختلفی درباره دیدار میان نمایندگان آقای خامنهای و مسوولان آمریکایی منتشر شده است. این اخبار البته در رسانهها منتشر شده، اما به هر حال نشان دهنده این است که گفتوگوهایی در سطوح میانی یا پایین در جریان است. مجموعه این مسایل را که در کنار هم قرار بدهیم و با توجه به آینده تاریکی که در صورت تداوم وضع فعلی در انتظار ایران است، شاید بتوان گفت که رهبر ایران هم مجاب شده که تن به مذاکره دهد.
البته ما در این نامه تنها آقای خامنهای را خطاب قرار ندادهایم، بلکه رهبران آمریکا و اروپا را هم مدنظر داشتهایم. نمیتوان انتظار داشت که ایران به صورت یکطرفه امتیاز دهد. چون خبرها حکایت از آن دارد که بعد از مذاکرات استانبول، این طرف غربی بوده که انعطافپذیری لازم را از خود نشان نداده است. اگر این اخبار درست باشد، باید از ظرف غربی هم انتظار داشت که آنها هم انعطافپذیری لازم را نشان دهند”.
مسوولان جمهوری اسلامی در سالهای گذشته همواره بر عدم مذاکره با آمریکا و ملی بودن بحث برنامه هستهای و عدم هرگونه مصالحه بر سر آن تاکید کردهاند. اصولگرایان و حامیان رهبر جمهوری اسلامی، همواره نامهی نمایندگان مجلس ششم به آیتالله خامنهای مبنی بر حل و فصل مشکلات بر سر برنامه هستهای و پیشنهاد نوشیدن جام زهر را، خیانتبار توصیف کردهاند. آیا بعد از همه این شعارها، مشروعیت رهبر جمهوریاسلامی در میان هوادارنش، کاهش پیدا نخواهد کرد؟
اشکوری، میگوید: “ممکن است، اما در عین حال حل این مساله چندان دشوار نخواهد بود. چون اولا مهارت خاصی در تبلیغات دارند و هرگونه امتیازی بگیرند، میتوانند آن را پیروزی و مشت محکمی بر دهن استکبار تلقی کنند و در ایران جشن ملی برگزار کنند. از سوی دیگر فراموش نکنیم این طیف از نیروهایی که ممکن است مسالهدار یا معترض باشند، تعدادشان در ایران زیاد نیست. گرچه درارکان قدرت هستند، اما فکر نمیکنم چندان مقاومتی نشان دهند. اکثریت قاطع ملت ایران از سازش و مصالحه استقبال خواهند کرد و اگر این مصالحه به طور جدی صورت بگیرد و اعلام هم شود و منافع ملی ایران هم از دست نرود، نیروهای سیاسی هم از آن حمایت خواهند کرد. در این صورت فضا چنان تغییری خواهد کرد که مساله مشروعیت فراموش شود یا حتی به افزایش مشروعیت هم منجر شود.
فراموش نکنیم همانطور که آیتالله خمینی هشت سال جنگ را ادامه داد و خود من به عنوان فردی که آن دوران را تجربه کردم و تصور نمیکردم که این بحران هرگز حل شود، اما حل شد. پیش از آن مساله گروگانها بود که آن هم حل شد. گرچه متاسفانه هر دو به شکل بدی حل شدند. اینبار هم این امکان وجود دارد. اینکه میگویند امکان ندارد آقای خامنهای تن به مذاکره یا مصالحه دهد، به نظر من حرف خیلی واقعبینانهای نیست. نمیخواهم بگویم که حتما خواهد شد؛ خود من هم چشمانداز امیدوارکنندهای نمیبینم، اما خیلی از واقعیتها موجب میشود که رهبر ایران هم سرانجام بر سر دوراهی مرگ و زندگی قرار بگیرد و تن به این انتخاب دهد. یک چیز در این سی و سه سال چه در رهبر قدیم و چه در رهبر جدید ثابت بوده و آن لزوم حفظ نظام است. پس اگر در جمع خودشان به این نتیجه برسند که در چنین وضعیتی، نظام در خطر است، بعید نیست که تن به مذاکره و مصالحه بدهند”.
این نامه در شرایطی منتشر میشود که برخی نیروهای سیاسی معتقدند که همزمان با فشارهای غرب، میتوان از این فرصت برای فشار بر جمهوریاسلامی، دموکراتیک کردن ساختار قدرت و رعایت حقوقبشر استفاده کرد. اما اگر جمهوری اسلامی با غرب بر سر برنامه هستهای مصالحه کند، آن زمان دیگر در ازای این مصالحه، برخی تصمینهای امنیتی اخذ خواهد شد و بحث رعایت حقوقبشر در داخل به فراموشی سپرده خواهد شد.
حسن یوسفی اشکوری، اما درباره این شرایط، چنین پاسخ میهد: “هم مستندات ی وجود دارد که در صورت مصالحه وضع بدتر خواهد شد و هم مسایل و مستندات و مشاهدههای تاریخی وجود دارد که میتواند نشاندهنده عکس آن باشد. نمیتوان نظر قاطع در این زمینه داد. اما با توجه به شرایط ایران، منطقه و شرایط جهانی، این احتمال را قویتر میبینم که در صورت سازش، در داخل فضا به صورت ناگزیر بازتر خواهد شد. زیرا اگر مذاکره مستقیم صورت بگیرد، تنها در حد مسایل هستهای باقی نمیماند. به همین دلیل هم بوده که آقای خامنهای در طول این سالها تن به مذاکره نداده و خود هم صراحتا به این مساله اشاره کرده که مساله ما با غرب، فقط مساله هستهای نیست؛ بحث حقوقبشر، بحث اسراییل و فلسطین، بحث تروریسم و … وجود دارد. این مذاکرهها که صورت بگیرد، منطقا در چهارچوب هستهای باقی نخواهد ماند. اگر مصالحه صورت بگیرد، مسایل مختلفی به دنبال آن خواهد آمد.
برخی میگویند که دولتها تنها به دنبال منافع خود هستند، اما به نظر من حقوقبشر هم برای دولتها مهم است. حتی اگر برای آنها هم مهم نباشد، برای نهادهای غیردولتی، رسانهها، نویسندگان و روشنفکران و … مهم است. شرایط امروز دنیا مانند پنجاه سال قبل نیست. تصور نمیکنم که در شرایط فعلی چنین مسالهای نه در ایران و نه در جای دیگری امکانپذیر باشد.
به همین دلیل من این مساله را معقولتر میبینم که در صورت مذاکره، فضای داخل ایران هم بازتر شود، گرچه شاید خیلی سریع رخ ندهد. آقایان هم چون این مساله را میدانند، تلاش میکنند که بحث در همین حد باقی بماند. از طرف دیگر آنها تصور میکنند در بحث هستهای جمع زیادی از مردم از آنها حمایت خواهند کرد. اما بحث حقوقبشر و امثالهم که پیش بیاید، نه تنها حامی ندارند، بلکه منتقد زیادی هم خواهند داشت”.