1- جنبش سبز مردم ایران نیاز به مسالمت، مداومت و سماجت دارد. این سه یار قدیم که پیروزی میآورند را باید رهبران، مدیران، روشنفکران، دانشجویان و اقشار مختلف طبقه متوسط مردم سرلوحهی اعمال خود قرار دهند.
2- جنبش سبز ایران خواستار سه عنصری است که در آن زنان و مردان، اقوام و اصناف ایرانی همه به حساب آیند و حقوق برابر داشته باشند.
3- جنبش سبز در پی حذف قشر، نیرو، شخصیت و هیچ شخص ایرانی نیست. همه را صاحب حق و حقوق میداند در نتیجه میخواهد هر کس و هر چیز و هر نیرو و فرد در جای شایستهی خود قرار بگیرد.
4- جنبش سبز نیاز دارد که مستمر، با مسالمت و سماجت ادامه دهد تا آنجاکه به رسمیت شناخته شود که این امر اتفاق میافتد، اما زمانی که قدرتمندان آن را پذیرفتند، جنبش باید همچنان از حقوق همهی ایرانیان در چارچوب حق شهروندی، دفاع کند. چه راست و چه چپ، چه خودی و چه غیر خودی، چه مذهبی و چه سکولار، چه فارس و چه ترک، چه کرد و چه لر، خلاصه هر کس که ایرانی است حقوقی دارد.
5- جنبش سبز قانونمند از قانون دفاع میکند، اما قوانین را برای انسان ایرانی میخواهد، نه ایران را برای قانون، پس قوانین مطلق نیستند، اما راهکارهای تغییر آن باید قانونمند باشد.
6- جنبش باید به شکل انبوه، متنوع و قانونمند در هرجایی که امکان دارد حضور یابد، چرا که توان کنترل و سرکوب و زندان انداختن، اندازه و میزانی دارد. زمان به نفع جناح سرکوب نیست، باید ادامه داد. منتها نرمنرمک، با لبخند و شادی. این جنبش سبز شاد است نه عبوس، چون به فکر انقلاب نیست.
7- جنبش سبز گسترده است، اما همهگیر نیست، چون به دنبال انقلاب نیست، بلکه تغییر میخواهد، قصد تعامل با حاکمان رادارد تا حق شهروندی خود را مطابق فصل صوم قانون اساسی بدست آورد. در نتیجه به حضور پرتعداد اما مسالمتآمیز نیاز دارد.
8-جنبش سبز بایدخواستار مناظره تلویزیونی رهبران، مدیران، روشنفکران و دانشجویان جنبش سبز با جناح مخالف باشد. سیما میتواند حقانیت جنبش سبز را بهتر بشناساند.
9- حوصلهی جنبش باید بالا باشد؛این جنبش مسالمت و سماجمت و مداومت نیاز دارد تا نتیجه بگیرد. اصلاحطلبی جامعهمحور مانند پختن سمنو است. اما انقلاب مانند ساختن نیمرو است. صبر و ظفر هر دو یاران قدیماند.
انقلاب روشی به معنی اسقاط حاکمیت، به دموکراسی نمیرسد. انقلاب، انداختن زوری است. روز را باید با روز نگه داشت. این تجربه گذشته مشروطه و انقلاب اسلامی 1357 است.
تکرار گذشته تلخ و سخت است، ملل بدون حافظه تاریخی، گذشته را با حرارت تکرار میکنند و با افسوس و آه از آن پشیمان میشوند.
10- مخالفت با انقلاب در روش، به معنی مخالفت با تغییر ریشهای امور نیست. با حضور میلیونی و مستمر میتوان هر تغییری را به انجام رساند، منتها نحوهی مواجهه مهم است. جا افتادن با جا انداختن فرق دارد. انقلاب جا انداختن است که با جو سازی و اجبار همراه است. اما جا افتادن امری ضروری که به نام رسیدن جامعه به تغییر بدون اجبار و حرکت احساسی است.
11- هیچ نظام و سیستمی در شکل سربستهی آن قابل اعتماد نیست. کلان روایت جمهوریخواهی، اسلامخواهی، سوسیالیزمخواهی در جامعه ما آزمون مناسب پس نداده است. باید خواسته مدنی و جامعه محور را عمده کرد. اصالت با این خواستهها اجرای حقوق شهروندی ایرانیان است که به حاکمیت نمره قبولی میدهد. جامعه ما از مرحلهی دلدادگی به کلان روایتها گذشته است. کلان روایتهای دولتمحور، محدود اما واقعی و با دستآورد است.
12- جنبش سبز نیاز داردتا به حاکمان و جناح اصولگرا بفهماند و ثابت کند که اهل حذف نیست، بلکه تعامل میخواهد. این تعامل را در هر موقعیتی باید نشان دهد. چه در زمان اپوزیسیون بودن و قدرت مدنی داشتن و چه در زمان پوزیسیون بودن و قدرت حقوقی داشتن. این ویژگی، جنبش سبز را ویژگی برتر میبخشد. 3 میلیون نفر در روز 25 خرداد 1388 با جلوه مسالمتآمیز در جهان گل کردند و نشان دادند که جامعه ایران در سطح جوامع پیشرفته است. این ویژگی مدنی مسالمتآمیز را باید حفظ کرد. مسالمتجویی به معنی رعایت حق شهروندی، حقوقی و مدنی همهی ایرانیان است؛ حتی آنانی که با جنبش سبز مخالفاند.
13- جنبش سبز به دنبال انتقام نیست. باید توجه داشت که محاکمه حقوقی با انتقام فرق دارد، اما شاید زمانی فرا برسد که باید همهی خطاها را بخشید تا راه آینده همراه شود. اگر گاندی و ماندلا را قبول داریم، باید بپذیریم که به ویژگی آنان نزدیک شویم. هندوان در راه استقلال کشته فراوان دادند و آفریقائیان نیز قربانی بسیار، اما برای جامعه مدرن و آزاد از توان بخشیدن استفاده کردند. باور کنید خواندن آیه رحمت برای همه، بسیاری از مخالفان را نسبت به جنبش سبز خوشبین و عدهای را بیطرف میکند.
14- جنبش سبز ملی و خودپایه است. حمایت خارجی را در راستای حقانیت خود طلب میکند. اما بر پایهی منافع ملی و حقوق شهروندی ایرانیان با جهان رابطه برقرار میکند. پیروزی جنبش سبز در ایران، به استقرار صلح و دموکراسی پایدار در منطقه یاری میرساند. حمایت نهادهای حقوق بشری و نهادهای بینالمللی که در چارچوب قوانین سازمان ملل متحد از جنبش سبز حمایت معنوی میکنند، در راستای وظیفه اخلاقی و حقوقی آنها انجام میگیرد. این حمایت معنوی هیچگونه تعهدی از سوی جنبش نمیآورد. دولتهای خارجی در راستای منافع خود با جنبش برخورد میکنند. این منافع، مبانی حرکت جنبش نیستند. برخی دولتها وظایف اخلاقی بینالمللی را فدای منافع ملی یا حکومتی خود میکنند. جنبش سبز نسبت به روابط بینالملل دید واقع بینانه دارد، اما همهی جهانیان اعم از نهادها و حکومتها را به رعایت وظیفه اخلاقی خود در راستای تعهدات بینالمللی در سازمان ملل متعهد فرا می خواند.
16- جنبش سبز رهبران قراردادی، مدنی و سیاسی دارد. مدیران یا طراحان راهبرد را روشنفکران، دانشجویان، اقشار طبقات متوسط و برخی اقشار دیگر تشکیل میدهند. در این میان رهبران جنبش سبز باید نکاتی را مد نظر قرار دهند:
رهبران جنبش لازم نیست که ساختارشکن باشند، اما میباید در رعایت حق شهروندی همهی ایرانیان کوشا باشند. تاکید بر روی رعایت فصل سوم قانون اساسی و تفسیر دموکراتیک از قوانین و قدرتمندتر کردن نهادهای مدنی سرآغاز راه طولانی دموکراسیخواهی و حق شهروندی است.
رهبران جنبش سبز میباید دارای رابطهی موثرتر با جنبش باشند. توضیح بایدها و نبایدها و نحوهی مدیریت کلی جنبش و ارائهی دیدگاههای خود در تمام مواردی که به پیشبرد جنبش کمک میکند.
رهبران جنبش سبز باید در روزهای مهم حضور مردم، نکاتی که لازم است را با مردم در میان بگذارند تا سرکوبگران از برخی رفتارهایی که نباید صورت بگیرد، سوء استفاده نکنند.
رهبران جنبش هماهنگی و اجرای خواستههای مشخص را به طور شفاف باید مطرح کنند و از مذاکره برسر اجرای این اصول استقبال کنند.
رهبران جنبش سبز باید بدانندکه هرگونه هماهنگی آنان باعث قدرت و روحیه در جامعه میشود و همچنین حضور به موقع آنان از آسیبهای احتمالی بر جنبش میکاهد. به عنوان نمونه روزهای 16 آذر و عاشورا میتوانست بهتر مدیریت شود.
رهبران جنبش، نباید تعامل با مدیران، روشنفکران، دانشجویان و مردم را از دست بدهند؛ طرح مطالبات از سوی همهی جریانات و افکار میتواند در نهایت به میانگین قابل قبولی منتهی شود، چرا که اقشار جامعه خواستههای متفاوت دارند، اما سطح پایه ای که بتواند به نیازهای اصولی همه پاسخ دهد، مبنای توافق خواهد بود.
17- مدیران جنبش، اعم از جریانات و اشخاصی هستند که معیارهای راهبردی در تحلیل آنها تاثیر دارد. اینان جریانها و مراجع سیاسی هستند که ویژگی تاثیرگذاری بر جامعه یا بخشی از آن را دارند.
مدیران جنبش نقش مهمی در جامعه دارند. حتی گاهی از رهبران جنبش تاثیرگذارتر هستند. بستر مناسب را در جامعه با تحلیلها، سخنان و اعتبار خود میسازند. مدیران جنبش در داخل و خارج که ایرانی هستند، باید بدانند که حمایت از رهبری جنبش و برخورد تعالیبخش با آن مهم است. تاکید بر روی مطالبات محوری امری ضروریست. به جای سریع تاختن در طول، میباید جایگاهها را محکم کرد. رابطهی تعاملی با رهبران جنبش امر مهمی است.
مدیران جنبش با تحلیلهای صحیح و حمایت و یا راهنمایی در سطح جنبش، تردیدها را از میان میبرند و خطوطی را مشخص و نقش راهبردی موثری د رجنبش بازی میکنند.
مدیران جنبش سبز هموار کنندهی دیدگاههای حقیقی و واقعی جامعه با سطح توان و اجرایی میباشند. به عبارتی آنچه را که قابل تحقق است تئوریزه میکنند. پس مصداقی، معین، و مرحلهای خواسته را مطرح میکنند و تلاش دارند تا درست خواستن را با خوب خواستن همراه کنند.
18- مدیران جنبش سبز با شفافیت و روشنی با مخاطبان سخن میگویندو ارزیابی گذشته رابرای رفتن به سوی آینده انجام میدهند.
19- چه نباید کردهای جنبش سبز را به روشنی توضیح میدهند و از فضای نقد و بررسی استقبال میکنند.
20- در بررسی اعمال رهبران و بدنه و روشنفکران جنبش بسیار دقیق و قصد راهبردی دارند.
21- نقشهراه جنبش در نهایت به دست مدیران تبیین و تشریح میشود.
22- روشنفکران جنبش سبز:روشنفکران مشعل راه بر میافروزند، بر آرمانها تکیه میکنند و در عمل از تحقق نقشه راه غافل میمانند. البته روشنفکران مدیر هم داریم اما الزاما روشنفکران مدیر نیستند، یا نمیتوانند باشند. اما ویژگی آنان پرتو افکنی و افقگشایی است. این افق گشایی برای جامعه و مردم و رهبران و مدیران جنبش مفید است.
روشنفکران نبایستی مرحله، سطوح خواستههاو میانگین مطالبات را فراموش کنند.آنها اگر چه حق دارند که حق افراد و جریانها را طلب و برخواستههای رادیکال پا فشاری کنند، اما باید توجه داشته باشند که به میانگین خواست ها و تجربهی مدیران و رهبران توجه داشته باشند در عین آنکه نظر انتقادی خویش را بیان کنند.
اگر تجربه بازرگان در سال 1358 را به عنوان مدیر روشنفکر با تجربهی بسیاری از رهبران روشنفکر جوان مقایسه کنیم، ضرورت توجه به میانگین خواستههای اجتماعی مردم روشن میشود. رهبران روشنفکر جریانهای بعد از انقلاب، با زیادهخواهی در عمل موجب تقویت جریانی شدند که خود نمیخواستند.
23- دانشجویان، حرارت و انرژی و صداقت و پرسشگری و استمرار جنبشهای اجتماعیاندکه وجودشان امید و سرشاری را زنده میکند. جنبش سبز با دانشجویان شکوفاتر است. روشنفکران بر دانشجویان تاثیر میگذارند. تعامل میان دانشجویان و روشنفکران بسیار مهم است. دانشجویان در جنبش سبز در سردادن مطالبات و شعارها از همه جریانات معقولتر حرکت کردهاند. استمرار و فضای سماجت آنان، همچنان با مسالمت باید حفظ شود. دانشجویان میتوانند بستر ارتباطی همهی فعالان اجتماعی باشند.
24- فعالان زن، مطالبهمحوری جنبش سبز را برجسته میکنند. زنان در این جنبش حضور بارزی دارند. وجود زنان بر ظرافت، لطافت و مسالمتآمیز بودن جنبش میافزاید. این حضور و ادامهی آن باید ادامه یابد.
25-در آینده نزدیک، با صفبندی و طرح مطالبات، جریانات فعال زن با نگاه راهبردی میتوانند مطالبات خود را طلب کنند.
26- فعالان قومی اقوام ایرانی باید بدانند که جنبش سبز میتواند راهگشای تمرکززدایی و اجرایی حقوق مدنی و قومی آنان باشد. حمایت و حضور آنان در جنبش، راهگشا و به نفع اقوام ایرانی خواهد بود. جنبش سبز به حقوق اقوام، اصناف و مردان و زنان توجه دارد، چون مطالبه محوری از ویژگیهای بارز آن است. فعالان قومی در ایران همچنان تحت فشار، بر مطالبات خود تاکید دارند. آنان راه جدیدی از فعالیت قومی را که بستر مدنی دارد، گشودهاند. بستری که احزاب سیاسی ملی و قومی را تحت تاثیر خود قرار داده است.