فیلم اجتماعی – سیاسی به سیاه نمایی متهم می شود !

نویسنده

» گفت و گو / گفت و گو با وحید موسائیان کارگردان فیلم فرزند چهارم

 

سال گذشته از سوی سازمان سینمایی نام 7 پروژه به عنوان آثار فاخر سینمای ایران اعلام شد که از میان فیلم‌های اعلام شده “ فرزند چهارم” از هفته گذشته روانه اکران عمومی شده است. فیلمی که در سومالی ساخته شد و به تعبیر سازندگانش مسیر طاقت‌فرسایی را برای فیلمبرداری طی کرد. به بهانه اکران سومین فیلم فاخرسینمای ایران دراکران با کارگردان این فیلم گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

شما نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان “ فرزند چهارم” هستید اما جرقه ساخت این فیلم از کجا در ذهن شما زده شد؟

جرقه اولیه “ فرزند چهارم” از آنجائیکه خورده شد که جشنواره کودک دو سال قبل هدایایی را به سفارتخانه‌های ایران در کشورهای دیگر می‌برند و وقتی وارد سومالی می‌شوند می‌بینند که ایران اصلا آنجا سفارتخانه‌ای ندارد و فقط یک ساختمان است که از طریق کمک‌ها سرپا است و متوجه می‌شوند که روزانه 100 کودک در سومالی کشته می‌شوند و همانجا آقایان لشگری‌پور و نجاریان به این نتیجه می‌رسند که فیلم مستندی از شرایط این کشور ساخته شود و پیشنهاد ساخت آنرا را به من می‌دهند. در نهایت من با آقای نجاریان به موگادیشو رفتیم و به این نتیجه رسیدیم که مستند در این زمینه زیاد ساخته شده است و حتی همان موقع هم یک گروه مستندساز در موگادیشو بودند و همانجا صحبت کردیم که اگر فیلم سینمایی بسازیم بازتاب و جذابیت آن بیشتر خواهد شد. به مرور شخصیت‌های فیلم شکل گرفت و فیلمنامه بارها و بارها بازنویسی شد تا به نسخه آخر رسیدیم.

 

شما معمولا علاقه به ساخت فیلم با موضوعات خاص دارید و در دو فیلم اخیرتان هم موضوعاتی را انتخاب کرده‌اید که فراملی هستند و جغرافیای محیطی فیلمتان هم خارج از ایران است‏، این علاقه به ساخت موضوعات متفاوت از کجا نشات می‌گیرد؟

واقعیت این است که من فکر می‌کنم که این موضوعات هستند که سراغ شما می‌آیند و بدون اینکه قصد قبلی داشته باشید که بروید آفریقا و یا افغانستان ولی از آنجائیکه من سابقه فیلم کوتاه و مستند هم دارم جذب سوژه‌ها برای ما خیلی خاص‌تر می‌شود. و اگر سوژه فیلم “ گلچهره” را هم هر کارگردان دیگری که دغدغه‌های فرهنگی بیشتری داشت به آن برمی‌خورد قطعا آنرا می‌ساخت، و یا به هر کارگردانی دیگری می‌گفتند که به شاخ آفریقا و به سومالی بروید و فیلمی با این ویژگی‌ها بسازید فکر نمی‌کنم در وهله اول کسی به این موضوع پاسخ منفی می‌داد. چون این هیجان در فیلمساز وجود دارد که به دنبال سوژه‌ها جدید و مکان‌های جدید باشد. بنابراین فکر می‌کنم این موضوع بر می‌گردد به خواستگاه فرهنگی و فکری فیلمساز که موضوعات را چطورتحلیل کند و به چگونه به دنبال موضوعات کشیده شود.

 

شما جزو نسلی از فیلمسازان هستید که فیلم تجربی را در سینمای ایران تجربه کردند و با سینمای تجربی رشد کردید‏، چقدر پایندی به مولفه‌های سینمای تجربی را همچنان در سینمای خودتان حفظ کرده‌اید؟

من و علی‌محمد قاسمی به عنوان مدیر فیلمبرداری “ فرزند چهارم” خوشبختی مان این بود که سینمای تجربی به ما این جرات را داد که بتوانیم موضوعات مختلف را تجربه کنیم. شاید در وهله اول پیشنهاد ساخت فیلم در سومالی برای شما جذاب باشد اما هرچه جلوتر می‌روید و متوجه می‌شوید سومالی کشوری است که نه دولت دارد،نه قانون دارد،‏ نه امنیت دارد و نه بهداشت می‌تواند برای شما به عنوان یک سرعت گیر باشد ولی نسلی که شما از آن صحبت می‌کنید کارهای خیلی سخت‌تر از این را انجام داده است و یاد گرفته که چگونه بتواند با سختی‌ها کار کند.

 

شاید این تجربی‌گرا بودن برای شما در مورد ساخت “فرزند چهارم” یک حسن به حساب بیاید چرا که اگر همین فیلم را می‌خواستیم در کشور خودمان بسازیم و در محیط مشابه شما به سیاه‌نمایی متهم می‌شدید اما شما محیطی را خارج از جغرافیایی ایران انتخاب کردید تا از مشکلات بعدی جلوگیری کنید.

در هر صورت هر فیلمی که رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی در سینما داشته باشد به سیاه‌نمایی متهم می‌شود و درمقاطع مختلف یا جلوی ساخت نمایش آن در جشنواره و یا اکران عمومی گرفته می‌شود.اما داستانی که درسومالی اتفاق افتاد و ما به عنوان سینماگر ایرانی به آن کشوررفتیم هیچ مقایسه‌ای نمی‌توانیم کنیم که بگوئیم درمملکت ما همه چیز خوب و چرا باید در این کشور فیلم بسازیم؟. اما شما برای سینماگر نمی‌توانید هیچ مرزی را تعیین کنید که چون فیلمسازی هستید که از شهرستان خرم‌آباد آمده‌ای فقط باید در این شهر فیلم بسازی و یا چون ایرانی هستی فقط باید در ایران فیلم بسازید. شما می‌توانید موضوعتان را عمومیت بدهید و لوکیشن‌ شما هرجایی باشد. ضمن اینکه ما در فیلمنامه خیلی تلاش کردیم که اگر قرار است مقایسه‌ای صورت گیرد‏، مقایسه‌ای باشد که خود ما هم به عنوان فیلمساز تلنگری به جامعه خودمان داشته باشیم. از آنجائیکه کارخانه کفشی که ورشکست شده است و مظفر صاحب این کارخانه به واسطه ورود کفش‌های چینی طغیان می‌کند و همانطور که صنایع دیگر به واسطه واردات ارزان ‌قیمت نابود می‌شوند نقدی اجتماعی است که در فیلم ما هم وجود دارد. و یا بازیگر زنی که سینما را رها می‌کند و به دنبال عکاسی از کودکان کار می‌رود از جمله تلنگر‌های است که در فیلم ما وجود دارد اما در نهایت به دنبال یک وجه انسانی در فیلم بودیم که عمومیت داشته باشد. رنج بشری موضوعی فراتر از موضوعات مرزی است. چگونه است وقتی که هلال احمر ایران می‌رود سومالی هیچکس نمی‌گوید چرا هلال احمر رفته است در شاخ آفریقا و این حضور به عنوان یک وظیفه شناخته می‌شود و شاید سینما هم این وظیفه را داشته باشد و شاید فیلم کوچک ما “ فرزند چهارم” هم یک تلنگری باشد که رنج‌های بشری مردم سومالی شناخته شود.

 

زدن برچسب فیلم فاخر به “فرزند چهارم” شما را اذیت نکرد؟ چرا که همین حالا در اخبار مربوط به اکران فیلم عنوان می شود اکران سومین فیلم فاخر سینمایی ایران و به همین نسبت در تحلیل‌ها نیز قطعا تاثیرگذار خواهد بود؟

این موضوع واقعا هوشمندی سفارش ‌دهنده فیلم بود که در چنین مقطعی درباره قحطی زدگان سومالی فیلمی ساخته شود و واقعا جرات می‌خواست که این جسارت و جرات در مرحله اول از سوی فارابی انجام شد. من وقتی که به اتفاق آقای نجاریان به سومالی رفتیم و موگادیشو را دیدیم به این قطعیت رسیدیم که این فیلم باید ساخته شود. من آن زمان فقط به این موضوع فکر می‌کنم که یک بودجه مختصری داشته باشم و گروهی برای ساخت فیلم به این کشور بیاورم و فکر نمی‌کردم بعدها این بودجه متخصری که من آرزو داشتم و به آن رضایت داده بودم به آن فاخر گفته شود. همان موقع هم که ما اخبار را مرور می‌کردیم و به این موضوع برخورد کردیم که “ فرزند چهارم” به عنوان فیلم فاخر معرفی شه به دوستان اعلام کردم حالا که این تصور در مورد فیلم وجود دارد باید با بودجه آن همخوانی داشته باشد در صورتیکه همزمان در تهران فیلمی ساخته شد که بودجه با “ فرزند چهارم” برابری می‌کرد. من همان موقع هم به دوستان گفتم که این واژه فاخر برای ما دردسرساز خواهد شد و با اینکه فارابی تمام تلاشش این بود که فیلم متوقف نشود و با وجود تحریم‌های بانکی که نمی‌توانستند برای ما پول واریز کنند با مصیبت برای ما پول فرستادن آقای نجاریان یک واژه خوبی بکار بدند که فخر ما به موضوع این فیلم است.

 

شما معمولا در فیلم‌هایتان از بازیگران چهره استفاده نمی‌کنید اما از “گلچهره” این مسیر تغییر کرده و در “فرزند چهارم” هم با سه بازیگر چهره روبرو هستیم انتخاب هاشمی،بهداد و کرامتی برای بازی در این فیلم چگونه شکل گرفت؟

در ابتدا فکر می‌کردیم اگر از نابازیگران استفاده کنیم فضای فیلم به سینمای مستند نزدیک‌تر باشد اما من فکر کردم یک تلفیقی باشد از سینمای مستند و سینمایی که هنرپیشه و بازیگر دارد و ترکیب این‌ها حداقل برای خود من جذابیت بیشتری داشت. اما کار کردن با مهدی هاشمی واقعا یکی از شانس‌های فیلم بود و افسوس می‌خورم چرا در فیلم‌های دیگر با او کار نمی‌کردم و فکر می‌کردم مهدی هاشمی به جنس فیلم‌های من نمی‌خورد. و واقعا یک هنرمند به معنی واقعی کلمه است و یک بازیگر چند وجهی است که بازی ایشان هم در” فرزند چهارم” بی نظیر بود و با همان روحیه‌ای که روز اول به دفتر آمد با همان روحیه هم در پایان کارازهم خداحافظی کردیم. آقای مهدی هاشمی وقتی که ما از بیمارستان آمدیم بیرون اشک می‌ریخت و به من گفت اگر برای شما اتفاقی می‌افتاد سینما را کنار می‌گذاشتم. خانم کرامتی هم با تمام مشکلاتی که در این فیلم بود پا به پای ما آمد و حامد بهداد هم انگار با اعضای خانواده‌اش به سفررفته بود و حالا باید هر جا که کمکی از عهده‌اش بر می‌آمد کمک می کرد و حتی پشت صحنه به مسعود میمی هم درهدایت سیاهی‌لشگرها کمک می‌کرد. حامد تمام تلاش خود را می‌کرد تا فیلم پیش برود و ما این شانس را داشتیم تا از این پتانسیل‌ها و انرژی مثبت آدم‌ها استفاده کنیم.

 

“فرزند چهارم” در کجای سینمای مستقل ما قرار دارد؟

رویای تولیدکنندگان فرزند چهارم با توجه به اینکه در این سینما قرار دارند این بود که تلاش کنند یک کار ماندگار انجام دهند اما اینکه چقدر نتیجه نهایی رنگ و بوی مستقل دارد باید به عهده مخاطب باشد و نفس اینکه وحید موسائیان به آفریقا برود و تصمیم بگیرد حتما این فیلم را در چنین شرایطی بسازد مبارک است.

منبع : بانی فیلم آنلاین