روزنامه نگاران، بین قیچی قدرت و مصلحت

نویسنده


musavi.jpg

سید امیر موسوی

 

عبدالرضا تاجیک از ابتدای انتشارروزنامه شرق در شهریورسال 1382 تا توقیف سه باره آن درمرداد 1386 دبیر گروه سیاسی این روزنامه بود. او همچنین مدتی کوتاه دبیر سرویس سیاسی روزنامه اعتماد شد. تاجیک سابقه همکاری با رسانهها و روزنامههای مختلف از جمله خرداد، فتح، همبستگی، بنیان، بهار، صدای عدالت و خبرگزاری ایلنا را دارد. او معتقد است : فشارها از دو ناحیه قدرت محدود کننده و مصلحت طلب ها مطبوعات را می آزارد. گفت و گو با وی در پی می آید.

آسیبپذیری مطبوعات از چه زمانی اتفاق می افتد؟

مطبوعات و رسانهها تا زمانی که در پوسته بیمسوولیتی قرار دارند، از جهت آنکه بصورت یک نیرو و یک قدرت مطرح نمیشوند، دشمن ندارند. حتی میتوانند برای سرگرم کردن مردم بهکار روند. این نقش برای هر قدرتی با هر مرام و مسلکی مفید است. اما به محض اینکه بخواهند از پوسته خود بیرون بیایند و بصورت یک موج به عاملی برای بازسازی و ساختن مجدد درآیند آنوقت است که دشمن میشوند. لذا به هر اندازه که قوی و اثرگذار شوند به همان اندازه دچار خطر شده و به آنها هجوم میآورند.

در حال حاضرمطبوعات منتقد ما در کدام وضعیت قرار دارند؟

صداهای منتقد و بطور کلی رسانهها و روزنامهنگارانی که مسوولیتی برای خود احساس میکنند، با اتهاماتی نظیر براندازی، نشر اکاذیب و یا افشای اسرار دولتی مواجه هستندد. در این راستا هر انتقادی میتواند به عامل ناامنی اجتماعی و یا سیاسی متصل شود؛ لذا از نظر مسئولین رسانهها و اینترنت بخشهایی هستند که نباید به دست دشمن بیافتند. بنابراین در سالهای گذشته نه تنها از برخورد با روزنامهنگاران و وب نگاران کاسته نشده بلکه همه شواهد بر این امر دلالت دارد که این برخوردها احتمالا با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت.

پس به نظر شما همین میزان از سطح اطلاع رسانی نیز تحمل نمی شود و آنان ترجیح میدهند مجموعه نظام اطلاع رسانی را تحت کنترل خود داشته باشند؟

باید به این نکته توجه کرد که در حال حاضر برخورد با رسانهها و روزنامه نگاران در چند لایه انجام میشود. مثلا آنان مجبورند در خصوص طرح برخی از موضوعات از یک مدل خبری واحد پیروی کنند. در این الگو خبرنگار در عمل هیچکاره است و اخبار از بالا تهیه و به پایین دیکته میشود. شواهد بسیاری در این خصوص میتوان بر شمرد. مثلاً در بحث انرژی هستهای، امکانی برای طرح دیدگاههای متفاوت از نگاه رسمی وجود ندارد به گونهای که احساس میشود هر راهی غیر از این میتواند منجر به توقیف رسانه شود. یا اگر دقت شود میبینید که فردای روز برگزاری همایش دادستانهای کشورهای اسلامی، اکثر مطبوعات این خبر را به شکل یکسانی پوشش داده و برجسته کرده بودند. موضوع بازداشت وبلاگنویسان مورد دیگری بود که در آن مقطع، روزنامههای معروف به اصلاحطلب، متنهای منتسب به وبلاگنویسان زندانی را بطور مشترک درج کردند. یا گفته میشود که به رسانهها گفتهاند اخبار دانشجویان زندانی و کلاً مسایل حقوق بشری را منتشر نکنند. یعنی بعضی مواقع ایجابی و بعضی مواقع سلبی است. راه دیگر برای مهار رسانهها، تصفیه خبرنگارانی است که مطیع اوامر نیستند و همواره بر گردش اطلاعات و اخبار به عنوان یک حق تاکید دارند. بر این اساس بیدلیل به آنان - به اصطلاح - گیر داده و موجبات درگیری و تنش را بوجود میآورند. حذف بیمورد برخی اخبار به دلیل اختلافات سیاسی از جمله دیگر موارد است. مثلاً مدیر مسوولی به دلیل اختلاف با انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به درج خبر آنان واکنش نشان میداد. این مسائل خود عامل فرسایش خبرنگاران است. اما شیوه دیگر برای مهار جریان آگاهیبخشی، ترویج روحیه “خودسانسوری” است. در این شیوه هم مدیران رسانهها و هم خبرنگاران مد نظر هستند. بنابراین به نظر من در حال حاضر این گرایش انحرافی جدید، مهم ترین مسالهای است که در عرصه اطلاعرسانی و رسانهها به صورت حاد در آمده که باید به آن توجه کرد.

به این ترتیب تنگناها در عرصه اطلاعرسانی نه تنها کم نشده بلکه افزایش نیز یافته است.

بله، امروزه روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانهها از دو سو در تنگنا قرار دارند؛یکی قدرتهای محدودکننده و دیگری منفعتطلبها. بنابراین آنانی که در این عرصه مسوولیتی بر دوش خود احساس میکنند از دو سو در معرض خطر هستند.

مواجهه با قدرتهای محدودکننده راحتتر است یا منفعتطلبها؟

مبارزه با قدرت های محدودکننده یک مبارزه اصولی است. اختلاف در هدفها، مبانی و مقاصد است. یکی به کمال انسان، صلح و عدالت میاندیشد و دیگری به حقکشی و تبدیل انسان به یک برده سیاسی. اما منفعتطلبها رقیب روزنامهنگار متعهد به آزادی بیان اند. هر دو یک شعار را برای خود برگزیدهاند اما رقبایی هستند که هر یک در چگونگی طرح مسایل دیگری را رد میکند. البته صداقت هریک از اینها در پایبندی به شعارهایی که مطرح میکنند در چگونگی حرکتشانمشخص خواهد شد.

شاید یکی از دلایل این گروه جلوگیری از آسیبها باشد؟

اینکه مطبوعات، رسانهها و روزنامهنگاران از هر لحاظ آسیبپذیرند واقعیتی است که هیچ فردی نمیتواند از آن بگریزد. چرا که همه آن را احساس کرده و میکنیم اما با کمی شناخت و آگاهی از ساختار نظام سیاسی متوجه این نکته میشویم که واقعیت به این شکل نیست چرا که اجرای این برنامه هم نتوانسته مانع برخوردها و توقیفها شود. نمونه های زیادی میتوان در این خصوص برشمرد. ببینید مثلاً در انتقال اخبار جریانهای سیاسی و فرهنگی که متفاوت از حاکمیت میاندیشیدند و یا درج مقالات افرادی که منتسب به این جریانات بودند همواره مشکل وجود داشته و دارد. برخی نهادهای مسوول امنیتی به صراحت مدیران مسوول را از درج چنین موضوعاتی نهی کرده ومیکنند اما متأسفانه امروزه این خواسته که تشدید هم شده با همراهی منفعتطلبها و با این استدلال که میخواهیم روزنامه را با تعامل حفظ کنیم، عملی میشود. به عنوان مثال به حذف مکرر مقالات تقی رحمانی میتوان اشاره کرد. اگر چه مقالات او در گذشته گه گاه در برخی مطبوعات درج میشد اما در چند ماه اخیر و بر اساس تشدید همان توصیهها و این بار با همراهی همان منفعتطلبها مقالات او حذف میشود، حتی مقالات صرفاً تحلیلی. یا در استفاده ازعکس افراد منتسب به این جریان مشکلاتی وجود داشته و دارد. به عنوان مثال مصاحبهای با رضا علیجانی انجام شده بود که امکان استفاده ازعکس او مانند همه افرادی که با آنها مصاحبه انجام میشد و عکسشان مورد استفاده قرار میگرفت، میسر نشد. در انتقال اخبار مربوط به جریان فکری و سیاسی ملی ـ مذهبی از جمله نهضت آزادی ایران و جنبش مسلمانان مبارز، کانون نویسندگان ایران، دانشجویان سیاسی، زنان و قومیتها محدودیت وجود داشته ودارد که البته همه اینها فقط ناشی از قانون مطبوعات و یا دستورالعملهای شورای امنیت ملی نیست بلکه بر اساس همان توصیهها بوده وهست اما در مقابل فقط کلمه تعامل شنیده میشود، آنهم بدون یک برنامه مشخص. نکته جالبی که یادم میآید درج برخی اسناد تاریخی بود که آنها نیز از تیغ سانسور در امان نماندند و در متن آنها دست برده میشد.

اکنون مهمترین مساله مطرح برای روزنامهنگاران چیست؟

امروز برای اهالی رسانهها مساله “چه کردن” و “چه نکردن” مهمترین مساله مطرح نیست بلکه مساله مهمتر “چگونه ماندن” است. برای آنکه دیگر “ماندن” یک ضرورت شده است.