هفته اضطراب، هفته زندان

سامان رسول پور
سامان رسول پور

آغاز هفته است. هفت رهبر جامعه بهایی به اتهام “جاسوسی” و “اقدام علیه امنیت ملی” در مجموع به 140 سال زندان محکوم می شوند. فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت هر کدام به 20 سال حبس محکوم می گردند.

خبر، خیلی ها را شوکه می کند. موج اعتراضات آغاز می شود:

-  دیده بان حقوق بشر می گوید: “اکنون با از گذشت دو سال، مقامات ایران در ارائه کوچکترین سندی که بازداشت این هفت نفر از رهبران جامعه بهایی را قانونا توجیه کند، شکست خورده اند چه برسد به صدور حکم ۲۰ سال زندان برای آن‌ها”.

و به همین ترتیب، آلمان وفرانسه هم اعتراض خود را نسبت به صدور این احکام اعلام می کنند.

اما این تنها بهاییان ایران نیستند که باید بیش از یک قرن در زندان بمانند، کارگران ایران نیزحال روز بهتری ندارند. منصور اسانلو هم که در حال سپری کردن محکومیت پنج ساله اش است، بار دیگر محکوم می شود. اینبار او به اتهام “ارتباط با ضدانقلاب” به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

در میانه هفته، از زندان اوین هم پیامی می رسد؛ درست وقتی که همه نگران وضعیت جسمانی زندانیان اعتصاب کننده هستند. 16 تن از اعتصاب کنندگان در شانزدهمین روز اعتصاب خود خطاب به مردم ایران چنین گفتند: “ما اینک به احترام همراه بزرگ جنبش سبز میرحسین موسوی و دیگر شخصیت های جنبش مهدی کروبی، آیت الله بیات زنجانی، زهرا رهنورد، عبدالله نوری، عزت الله سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی، حبیب الله پیمان، ابراهیم یزدی و … تک تک یاران جنبش سبز به اعتصاب غذای خود پایان می دهیم”.

اما کیوان صمیمی اعتصابش را نمی شکند. شرط او برای شکستن اعتصابش، انتقال همه 15 زندانی سیاسی از انفرادی به بند عمومی ذکر می شود.

 اما شادی شکستن اعتصاب غذا همچنان با اضطراب بی خبری در هم آمیخته است. خانواده های این زندانیان هنوز می گویند هیچ خبری ندارند، ملاقاتی انجام نشده، کسی تلفن نزده و این زندانیان کماکان در انفرادی هستند. در این بین بابک بردار، یکی از زندانیانی که اعتصاب کرده بود، از زندان آزاد می شود و دیگر کسی از او چیزی نمی شنود.

17 مرداد، یعنی “روز خبرنگار” هم فرا می رسد.  درست در حالی که، کیوان صمیمی روزنامه نگار زندانی در اعتصاب غذاست. اما این تنها خبر برجسته این روز نیست، اتفاقات دیگری هم در راهست.بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران به تحمل شش سال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم می شود.محمد داوری، روزنامه نگار زندانی در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس محکوم می شود.عیسی سحر خیز، در زندان به فلج عضلانی مبتلا می شود.او از ناراحتی قلبی رنج می برد و به گفته پسرش “این ممکن است به قیمت جانش تمام شود”.هنگامه شهیدی که به شش سال حبس محکوم شده، “نیاز به عمل جراحی دارد”. مادرش به رادیو فردا می گوید: “هنگامه همه اش در بهداری است، مریض است کلاً. با اینکه بیشتر وقت ها کتاب می نویسد. ولی مریض احوال است. فکر کنید کسی که فشارش پائین باشد، افت فشار داشته باشد، قلبش مشکل داشته باشد، کلیه اش مشکل داشته باشد، دوبینی پیدا کرده باشد، معده اش مشکل داشته باشد، کمرش مشکل داشته باشد، اینها همه چیزهایی است که از پارسال به وجود آمده”.

 و محبوبه کرمی، وبنگار زندانی با اینکه به نوشته “تغییر برای برابری” در زندان دچار افسردگی شده، با مخالفت مسئولان با آزادیش رو به رو می شود. “روزخبرنگار” در حکومت اسلامی، اگر اینطور نباشد، باید چگونه باشد؟

آنطرف تر، سفیر برزیل رسما درخواست ارائه پناهندگی به سکینه محمدی - زن محکوم به سنگسار-  را به وزارت خارجه ایران ارائه می دهد. او جواب نمی گیرد؛اما همه به احمد باب، فعال مدنی کرد که به تازگی از زندان آزاد شده، و در گفتگو با “روز” پرده از شکنجه خود برداشته، گوش می سپارند که می گوید: “همان شب اول یکی از بازجوها گفت احمد باب اصلاح شدنی نیست،  دندانهایش را بکشیم که برای دیگران عبرت شود و یاد بگیرد علی پسر کیست. دست ها و چشم هایم را بستند و از سوی سه نفر با مشت و لگد و «فانوسقه» مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتم. سپس دستهایم را گرفتند و با انبردست شروع به کشیدن دندانهای فک پایینی ام کردند. با اینکه تمام بدنم خون آلود شده بود، باز به ضرب و شتم ادامه دادند و قفسه ی سینه ام را نیز شکستند. من دیگر قادر به حرف زدن و حتی آه و ناله نبودم”.

در پایان چنین هفته ای، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران می گوید: “صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک بازوی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ایران در نقض گسترده حقوق بشر پس از انتخابات مورد مناقشه سال ۱۳۸۸ دست داشته است.”