مترجم گلوله

نویسنده

» مانلی

شعرهای بکتاش آبتین

 

شعر ایرانی  را در مانلی بخوانید

 

اشاره:

 

بکتاش آبتین، شاعر و فیلم‌ساز عضو کانون نویسندگان است. از او تا به حال دفتر شعرهای «پتک»، «خلوت»، «مژه‌ها چشم‌هایم را بخیه کرده‌اند» و «در میمون خودم پدربزرگم» منتشر شده است.

چند شعر از او را با هم می‌خوانیم:

 

فرشته خانم

جوراب‌های دخترم را بخیه می‌زنم

                                              زنم!

گاهی عروسکم

گاهی چند روز

   پیراهن چرکم       که چسبیده‌ام  بر تنم!

عصبانی‌ام   شبیه رگ‌های گردن مادرم

ومی‌لرزم   شبیه هق هق شانه‌های دخترم!

می‌رقصم با خودم

در آینه می‌رقصم با اولین عشقم   که نیست

وخاطره‌ها گریه می‌کنند  در دامنم!

 

هزار دستانم

با یک دست کیف دخترم هستم    غذای سوخته‌ام

با یک دست جارو برقی‌ام

و  اگر برق نباشد

تاریک است که پاهای بسیاری درمن  روشن می‌شود!

جاروگرم!    هزار پایم!  خدا می‌داند چه جانوری هستم!

 اما نگو که کثیفم  که نیستم

  که اگر پیراهن خونی به تن دارم

 کسی را جز خودم نکشته ام  

ونگو که کثیفم   که نیستم  اما …

لخت می‌گویم  که درمن

همیشه آشغال‌هایی

با اتومبیل های تمیز    دور  زده اند !

 

بوق‌ام     اتومبیل‌ام  سرهای برگشته بر من

                                                     منم !

صندلی‌ام!      برای هر پیشنهادی پایه‌ام!

خیالت تخت   از راه که برسم     تختم!

درد نمی‌فهمم    بقول تو بد بختم!

بر صورتم سیلی،  تنها صداست که می‌ماند

                                 جای زخم بر پیراهنم!

 

صبورم   شبیه دختر اعراب   زنده بگورم !

و قافیه ها مثل من           همگی هرزه‌اند!

صدای آه خودش را در من   کش می‌دهد

وچه می‌دانم که تو از من چه می‌دانی

 که کفش‌های پاشنه بلندم

بر پله ها چرا جیغ می‌کشد ؟     چرا ؟ ….

 

گاهی   لحظات امامزاده‌ای در من است!

وقتی گریه می‌کنم     چادر نمازم!   مادرم هستم

به تو تهمت می‌زنم     پدرم هستم!

وچند مشت توی دهانم   …

کلید می‌شود    دندان‌های مادرم    بر قفل دنیا

که بر لولای تنم  جز د ربد ری  نمی‌چرخید    خاک بر سرم!

 

سنگ قبرم!

همیشه در شیون  زندگی دارم 

  و هر  روز

انگشت های مردی فاتح

فاتحه می خواند    برتنم!

هر که اشاره می کند    منم!

هزار  اسم دارم    هر نامی که می‌شنوم  بر می‌گردم!

مهتابم  ستاره ام   سحرم

تا صبح نمی خوابم    شبم!

وهزار اسم دیگر باز      منم!

فقط گاهی در  شناسنامه  و   در  رویای  مادرم

فرشته ام!

 نیستم  ؟!

 

پیچیده‌گی

پیچیده است مرز

پیچیده است جغرافیا

جهان سومِ مظلوم، فقیر، خشن!

پیچیده است خودکشی دسته جمعی نهنگ‌ها در ساحل

ساده است اما

پاسپورت‌های خفه شده‌ی مهاجر در قایق‌ها

جهان سومِ قربانی!

ارزان است نان و مرگ در تو

ای کاش تلسکوپ‌ها به جای مریخ

به کشف تو بر می‌خاستند

جهان سومِ زخمی، غمگین، مرگ آلود!

  

مترجم گلوله

چیست زبان؟ و ترجمه‌ی جنگ چیست؟

چیست درد؟ و ترجمه‌ی اشک چیست؟

انگشت اشاره‌ات را از ماشه بردار

سرباز ای مترجم گلوله!

از تو حرف می‌زنم ای جنگ خشن!

تو تمام زبان‌ها را بند می‌آوری

و بمب

با هر زبانی

بغض انسان‌ها را می‌ترکاند

  

مرمت انسان

 جهنم است بی‌تو زندگی

ای شعر! رویای مرمت انسان

تو را می‌نویسم

و در آستین تمام دنیا

دنبال دستی می‌گردم

که گلوله را به پرچمی سفید تبدیل کند

شعبده‌ای چنین را دوست دارم