چرا تحریم نه، اما مشروط آری

نویسنده

talaee.jpg

صبح روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، میهمان خبری شبکه تلویزیونی سی ان ان بودم و در پاسخ ‏خبرنگار که صریحاً پرسید چرا تحریم می کنید؟ گفتم:‏‎ ‎‏”هیچکدام از کاندیدا ها آزادانه و با اختیار مردم معرفی نشده اند ‏و کاندیداهای بسیاری فقط به خاطر نظر یک گروه دوازده نفری از حقوق خود محروم شده اند این آقایان فقط نماینده ‏بخشی از مردم می باشند”.‏

همان روز در اخبار سراسری ساعت دو خلاصه ای از مصاحبه پخش شد و به عنوان مخالف نظام معرفی و تحلیل ‏شدم. با علم به اینکه نمی دانستم نتیجه انتخابات چه خواهد بود اما مطمئن بودم تحریم انتخابات مبنای تغییرات مهمی ‏خواهد شد. درست همان چیزی که جنبش آزادی خواهی ایران بعد از ناتوانی اصلاح طلبان بسیار به آن محتاج بود. می ‏دانستم راهی کردن یک تدارکاتچی محجوب و آبرومند دیگر به کارزار سخت آزادی خواهی، دردی از من ونسل من ‏دوا نمی کرد. بقیه کاندیدا ها هم بنا نبود تغییری در ساختار حاکمیت ایجاد کنند. خودمان هم که حق نداشتیم نمایندگان ‏مورد نظرمان را معرفی کنیم. بنا براین می دانستم دعوت از مردم برای مشارکت نکردن در کسب مهمترین حقوق ‏مشروعشان حتماً می بایست منشعب از منابع عقلی موجه وقابل دفاعی باشد. ‏

یاس و ناامیدی نسل جوان، خصوصاً در طبقه متوسط جامعه از رفتار و گفتار مدافعان اصلاحات حکومتی، چنان ‏شرایط دفاع از اصلاحات حکومتی را سخت کرده بود که بسیاری را به این باور رسانده بود که اصلاحات در ساختار ‏حکومت، حتی با کنترل خود حکومت امری است محال. ممکن نبود فرمایشات سردار اصلاحات را در خصوص ‏مدافعان تغییر قانون اساسی نادیده گرفت. اتهام خیانت از مردی شنیده می شدکه گویی یک شبه فراموش کرد در تمام این ‏سالها خود او گوش عالم و آدم را در دفاع از حقوق مدنی مردم ایران پر کرده بود.‏

حق تغییر قانون اساسی شاید برای نسلی که خود را صاحب انقلاب و ایدئولوژی اسلام سیاسی می داند مجاز تلقی نشود ‏اما برای نسل من که درابتدای شکل گیری این حکومت و ارزشهای آن نقشی نداشته، می بایست حتما مجاز پنداشته ‏شود. حضور شورای نگهبان در قانون اساسی و عملکرد سیاسی و جناحی آن رسما دلیل بی اعتباری هر انتخاباتی است ‏که تا به امروز برگزار شده و قرار است برگزار شود. درست مثل اینکه مردم بی شعورند و نمی فهمند که صلاح و ‏خیرشان در چیست و فقط باید منتظر بمانند و ببینند که عده ای نظر کرده خوشبخت هر چند سال یکبار به برکت قوانین ‏نابرابر راهی خانه ملت شوند و شاد باشند از حضور مبارکشان که حداقل این حضور مانع ازخالی ماندن مبل های ‏شیک پارلمان شده است. ‏

صیانت از آرای همین انتخابات مشروط و انحصاری تبدیل به معضلی شده است که مطمئناً مدافعان شرکت در انتخابات ‏نمی توانند آن را نادیده بگیرند. اما چرا با همه این نا برابریها و محدودیتها هنوز عده ای معتقدند مردم می بایست ‏اعتماد کنند و دوباره لشکر شکست خورده، مظلوم، آبرو دار و معذور اصلاحات را راهی مجلس کنند؟ چرا بعد از ‏سی سال مشارکت در انتخابات هنوز حقوق سیاسی،اجتماعی و اقتصادی مردم ایران تغییر چندانی نمی کند؟ کجا این ‏حقوق باید مورد سئوال قرار بگیرد؟ شاید در مطبوعات آزاد.‏

حرمت صندوق رای در استفاده مکرر و بی اثر آن محقق نمی شود، می بایست تلاش کرد تا آرای مردم منشاء تغییرات ‏مهمتری گردد. حق کاندیدا شدن تمام ایرانیهای صاحب اندیشه، حقی است که می بایست روزی محقق شود و نه معامله. ‏چرا نمایندگان سیاسی معتقد به نظام، این حقوق را هیچ گاه مطالبه نمی کنند؟ چرا تعیین سرنوشت من می بایست با ‏مشارکت خودم اما به انتخاب شما صورت بپذیرد؟!‏

‏ آیا انتخابات نمی بایست وسیله ای برای کسب حقوق ملت باشد؟ چرا حالا که متهمیم به خیانت و فرار، عافیت طلبی و ‏هزار چیز دیگر، نباید صراحتاً حقوق ملتی را فریاد بزنیم که در بند اقتصادی انحصاری و مذهبی سیاسی و افیونی ‏وارداتی هر روز بیشتر از پیش در منجلاب یاس و نا امیدی، بی اعتمادی و سیاست گریزی فرو می رود؟ ‏

چرا نباید برای حضورمان در این بازی تکراری شرطی طرح کنیم؟ تلاش متعهدانه برای دست یابی به فقط یکی از ‏این چند شرط پیش رو می تواند بهترین راه برای کسب اعتبار از دست رفته مدافعان اصلاحات حکومتی باشد. به ‏طور مثال شروطی از قبیل، آزادی تمام زندانیهای عقیدتی، سیاسی و مطبوعاتی یا حذف تایید صلاحیت کاندیداها از ‏دستور کار شورای نگهبان یا ممنوعیت حضور نظامیان تا روز برگزاری انتخابات می تواند شرایط لازم برای ‏مشارکت در این انتخابات را مهیا سازد. ‏

‏ شاید به جای یادآوری ناممکن بودن شکل گیری شرایط مشابه مجلس ششم، بهتر باشد بگویم دیگر پبروزی بادآورده ای ‏هم از نوع دوم خرداد به این راحتی ها میسر نیست. وقتی این حقوق از طرف حاکمیت مشروع دانسته نشود، مشارکت ‏در انتخابات حاکمیت نیز نبایدمشروع تلقی شود. اما اگر قرار باشد این حقوق بدون فشار خارجی و وحشت جنگ و ‏انقلاب، با اراده و میل ملت با گوش ناشنوای حکومت آشنا شود آنوقت می توان امیدوار بود که چرخ اصلاحات در ‏ساختار حکومت بچرخد؛ حتی اگر بسیار آهسته. تلاش برای متقاعد کردن مردمی که بنا ندارند پادگانی رایشان را روانه ‏صندوق کنند کاری است پسندیده و به طور حتم از نگاه آیندگان دور نخواهد ماند. این مهم با استدلال محکم و رفتاری ‏مبتنی بر صداقت و شجاعت ممکن است. آن هم در شرایطی که شعار مدارای اصلاح طلبان، بیشتر از هر چیزی ‏موجبات بی اعتمادی مردم به آنان را فراهم آورده است. آنان به اوضاع آگاهند و درد را بهتر از هر کسی می شناسند ‏اما اینکه نمی خواهند بپذیرند که مبارزه برای نهادینه کردن آزادی عملاً وارد مرحله ای جدید شده، موضوعی است جداً ‏تاسف بار. ‏

اگر بپذیریم تحریم دوره نهم ریاست جمهوری موجب پیروزی و حضور نمایندگان افراطیون جامعه در ساختار قدرت ‏شد، آنگاه بهتر می توان دلایل مدافعان حضور در انتخابات آینده را درک کرد. شفافیت و صراحت بیان عده ای محدود ‏از سیاستمداران واقع گرای حاکمیت،اگر منتهی به مطالبه حقوق ملت نشود اساساً چیزی بیشتر از تعارف نخواهد بود. ‏سیاسیون می بایست آماده پرداخت هزینه ایی حداقل متناسب با دانشجویان،فعالین سندیکا ها، و روزنامه نگاران باشند.‏

‏ تکیه بر شعار روشنفکری و یا وعظ مذهبی بدون عمل سیاسیون امروز ایران، شاید یکی از علل اصلی از بین رفتن ‏حس اعتماد مردم و نسل جوان به آینده سیاسی کشور و عملکرد سیاسی تمام گروههای موجود در صحنه باشد. در واقع ‏امروز وحدت ملی به عنوان اولین عنصر تداوم ماهوی ایران و یا همان سرمایه پایداری این کشور مشخصاً به خاطر ‏شعار محوری سیاسیون بی عمل به خطر افتاده است. ‏

‏ مشروط کردن حضور در انتخابات در واقع شانس مجددی است برای بازنگری قدرت تحریم. تحریم به عنوان یک ‏رفتار سیاسی بسیار شناخته شده می تواند منشا تغییر باشد. اما نوع و زمان استفاده از این حق می بایست هوشمندانه ‏باشد و البته تاثیر گذار.‏

احمدی نژاد و پدر معنوی او به دلیل صراحت و جسارت در رفتار و گفتار موفق شده اند رضایت طرفدارانشان و حتی ‏بسیاری از مخالفانشان را جلب کنند. آنها به صراحت می گویند به دموکراسی و آزادی بیان و حکومت سکولار اعتقاد ‏ندارند، آنها هیچ استاد لیبرالی را در دانشگاه تحمل نمی کنند و برای حفظ این وضعیت هر حکمی را که لازم بدانند ‏می دهند، هر فتوایی را جایز می شمارند و هر عملی را مجاز می دانند. اما آیا ما هم به عنوان مدافعین و مدعیان ‏آزادی با صراحت و شجاعت کافی برای طلب ویا احیای ارزشهای خودعمل می کنیم؟ ‏

در چنین شرایطی نظام،اگر همچنان زورمندانه بخواهد فریاد جنبش دموکراسی خواهی را نادیده بگیرد، مسئول تحریم ‏انتخابات خواهد بود. مدافعان مشارکت بلا شرط در انتخابات هم مسئول خواهند بود، اگر بی دلیل مصالح ملی و حقوق ‏سیاسی ملت را خرج کنند. همانطور که تحریم هیچ انتخابات آزادی به مصالح ملی کشور و مردم کمک نمی کند، ‏حضور بی اثر، بی برنامه و بدون شرط هم نمی تواند تامین کننده آن باشد.‏

‏ ‏

‏ ‏