تفاوت رهبر ما و رهبر آنها

مسیح علی نژاد
مسیح علی نژاد

میر حسین معترض! رودربایستی را کنار بگذارید، ما نظامی صادق و رئوف و برخاسته از آرای مردم می خواهیم.

اعتراض اینبار شما به تعرض بی توقف حاکمیت علیه ملت، خود اعتراض برانگیز شد. بیانیه آخرشما، اولین بیانیه ای بود که در میان هواداران و یاران جنبش اعتراضی ایران، بگو مگو آفرید و گلایه ساز شد. شگفتا که  همین چالش آفرینی، خود وجه مشترک بیاینه آخر شما و راهپیمایی  آخر مردم در خیابان های شهر است. یعنی به همان اندازه که حضور و حرکت مردم معترض در راهپیمایی روز عاشورا، منتقدانی داشت،  بیانیه آخر شما هم موجی از بگو مگو و گلایه آفرید و این برای اولین بار بود که به راهپیمایی معترضان بی رسانه در ایران و همچنین به بیانیه رهبر معترضان در ایران، از دل خود جنبش  انتقاد می شد.

با این توصیف، آنگاه که نکات و نیت شما که بر «کلمه» جاری شد، همزمان موجی از نقد و نظر در عرصه های مجازی و حقیقی پدید آمد تا روشن شود آنچه که شما برای برون رفت ایران از بحران گفته و پیشنهاد داده اید، به نفع جنبش مردمی ایران است یا خیر. به همان اندازه وقتی خرمن خشم برخی معترضان برافروخته و منجر به پرتاب و سنگ و به آتش کشیدن خودرویی از نیروی انتظامی شد، که رد خون یک انسان بر چرخ ها و  سنگفرش های خیابان جا گذاشته بود، موجی از نقدو نظر در گرفت تا روشن شود آیا خشونت در برابر خشونت می تواند یاریگر یک جنبش صلح طلب مردمی باشد یا خیر؟

می بینی مرد نقاش! که بر بوم بی ریای سبزها، کسی خون را با خون نمی شوید تا رنگی بر صورت بی رنگ خویش بنشاند؟

پس انتقادی اگر هست بی شک نه برای تشویق و ترغیب شما به تند و تیز شدن و نسخه خشم تجویز کردن است، که این جنبش حتی برادران زخم خورده و دلخون شده خویش در دل یک واقعه خونین در خیابان را نیز به چنگ و سیلی زدن فرا نمی خواند تا چه رسد به شما که رهبری و سکان داری یک دولت صلح طلب را برازنده اید.

سیاستمدار اصلاح گرا!

تفاوت شما با سیاست ورزان به اصطلاح اصولگرا، همین جاست که آنها مردم خودشان را با تمام ابزار تبلیغاتی یک حاکمیت به خیابان فرا می خواند و شما اما برای فراخواندن مردم خودتان به خیابان، تدبیر می کنید. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، کشور اینک  دو شقه شده است. به دو قسمت نابرابر، مردمی که به هر دلیل با فراخوان و با اعتقاد یا با اجبار و بی اجبار، در صف حامیان دولت و نظامی قرار دارند که مدام و مکرر در  صدا و سیما، مرثیه به نابودی کشاندن یک کشور به دست مردمی دیگر را می خوانند.

 مقصود صدا و سیما همان مردمی هستند که راهپیمایی سکوت برگزار می کنند و درست زمانی که دستهایشان را بی صدا بالا برده اند،  با شلیک گلوله و تفنگ های ساچمه ای ماموران مواجه می شوند. صدا و سیما لنز دوربین های خود را بر خیل میلیونی معترضان می بندد و سپس در جلسات غیر رسمی با مدیرانش تصویب می کنند تا تصویری از خشونت و قتل عام معترضان در یک راهپیمایی سکوت نشان ندهند اما در مقابل قرآن و عکس امام آتش می زنند و بر اساس تعاریف و توهم غلط خودشان، زنان بی روسری و مردان کراواتی را در میان معترضان در خیابان چندین بار در صفحه ناصاف رسانه خود، نمایش می دهند تا به زعم خویش به مردم سنتی خود بباورانند که این مردم بی درد، به  دنبال نابود ساختن ارزش های یک کشور اسلامی و ایجاد بحران در مام میهن اند.

میرحسین معترض!

آن روز که برای مراسم عاشورا، آشوبگران شما را توصیه به عدم صدور بیانیه می کردند و معترضان بی رسانه، در شبکه های اجتماعی، سینه به سینه و خانه به خانه، فراخوان و برنامه یک تجمع آرام را به گوش هم می رساندند، در کنارش گلایه ای هم از شما داشتند که چرا پا پس کشیده اید و هیچ نمی گویید و بیاینه و فراخوان برای همراه و همپا بودن با معترضان صادر نمی کنید. اما اینک که سکوت شکسته اید و بیانیه ای متعادل و هدفمند صادر کرده اید،  به گمانم جمعی از همان منتقدان به این باور رسیده اند که اگر نبود سکوت شما پیش از برگزاری مراسم عاشورا، شاید اینک نمی شد به یک حاکمیت  درمانده،  فهماند که ملت معترض، هرگز منتظر بیانیه و فراخوان موسوی و کروبی و خاتمی نمی ماند. چه تدبیر بی نظیری اندیشیده بودید و جمعی ناخود آگاه به بی تدبیری متهم تان می کردند.

 اینک در پس پیدی آمدن یک عاشورای خونین نه شما متهم اید و نه مردم متهم اند، عاشورا اگرچه با فریاد زدن نام شما  همراه بود اما درست گفته اید با عشق خود ملت به آزادگی و رهایی برگزار شد نه با عطش  سیاستمداران و قدرتمداران.  حال هزار بار هم اگر حضور هیمن مردم را  در ظاهر، به «سران فتنه» یا به قدرت های جهان، انگلیس و اسراییل و آمریکا متصل کنند خیالی نیست، خودشان در خلوت شان فهمیده اند که این ملت، حتی منتظر بیانیه از داخل ایران هم نمی ماند تا چه رسد به آنکه چشم امید به کسانی بدوزند که بیشتر دغدغه منفعت خویش دارند تا داعیه حقوق بشری.

رییس جمهور معترضان ایران!

 شما پیش از عاشورا، آرام و با برنامه  کنار کشیدید تا حاکمیت بداند که اگر  مردم بدون فراخوان و دور از توصیه شما و سایر رهبران اصلاح طلب به میدان بیایند،  چه بسا دیگر مرزی برای رعایت خشم خود هم در نظر نمی گیرند. تا بفهمند اگر معترضان، خودشان و بدون هیچ گونه رهبری و سازماندهی رسمی و حزبی، برنامه یک راهپیمایی خیابانی را تدراک ببینند آنگاه  جمعی از آنان هیچ تعهدی برای حفظ آرامش و عدم به کار گیری ابزار خشونت در برابر خشونت گران نمی بینند. برای همین است که اگر برادرشان را به آتش کشند و خواهرشان را سیلی زنند، آنها نیز میادین شهر را تسخیر می کنند و ابزار و آلات خشونت را به آتش می کشند.

شما در یک شیوه زیرکانه و مدبرانه،  خوب به رخ حاکمان کشیده اید که از قضا اگر بیانیه و توصیه رهبران اصلاح طلب، خطاب به این مردم معترض در خیابان های شهر نبود، خیلی پیشتر  و بیشتر از اینها خسارت بر اموال و آمال  یک حاکمیت و دولت رسوا وارد می شد و حیثیت و ابهت یک نظام در پیش چشم جهانیان با دستهای خالی معترضان، خیلی زودتر از اینها زیر سوال می رفت. به گمانم نهادهای امنیتی  نیز به این باور رسیده اند و برای همین در عاشورا غافلگیر شده بودند از حجم خشم مردمی که نیروهای نظامی را هم محاصره کرده و برخی میدان های شهر را هم از کنترل نهادهای نظامی خارج ساخته بودند. قتل و کشتار اینبار معترضان در خیابان های شهر به وضوح نشان از غافلگیری نهادهای نظامی داشت. برای همین بر خلاف ماجرای کهریزک اینبار  در یک حکومت اسلامی هنوز تن به پذیرش فاجعه رخ داده در عاشورای خونین نداده اند و این یعنی بنای قتل در رزو قتل امام حسین نداشتند. غافلگیرشده بودند و آدم کشتند و مدام از صدا و سیمای به تعبیر شما «بی عقل» نیز دارند مسولیت شهادت معترضان را به گرده خود معترضان می اندازند.

آقای آرام یک جنبش ناآرام!

آرامش، رخت بربسته است از خانه ها و خیابان های کشوری که گاهی آمار دربندان و کشته شدگان اش با ثانیه های ساعت تغییر می کند. برای همین است که گاهی ما پرتوقع می شویم و از رهبران مان انتظار داریم که گلو به اندازه دردهای ما بدرند و هر آنچه فریادهای نکشیده ی ماست، آنها بر سر یک حاکمیت زور بکشند ولی اینبار فارغ از هرگونه مدیحه سرایی که در مرام معترضان نیست باید گفت چه خوب یادمان دادی میان رهبر مردمی که در خیابان با خون میزبانی می شوند و رهبر مردم دیگری که در خیابان با خنده میزبانی می شوند تفاوت همین جاست. رهبر ما مردم آن دیگری را هم می بیند. رهبر ما مامورانی که بر سر و صورت جوانان، رد خون باقی می گذارند را هم اهل خانه همان خانه می داند و از زیبایی های جنبش حرف می زند تا مشوق آنان باشد در صلح طلبی.

در این وانفسایی که از دل خود جنبش، جمعی از ما شاید روشنفکرانه بر مردم خشمگین خرده می گرفیتم که چرا سنگ و آتش به روی لباس شخصی ها و بسیجی ها کشیدند، شما و شم هنرمندانه تان یاریگر بود تا به جای نقد بر خشم ناگزیر یک ملت بی پناه، آن قسمت نیکو و ناب جنبش را به رخ کشیدید که زن و مرد معترض، حصاری ساختند تا مبادا سنگی به صورت ماموران باتوم به دست نشیند. تبلیغ زیبایی جنبش، خود بهترین شیوه در نقد خشونت بود که شما به زیبایی از پس آن بر آمدید و ما بر نیامده بودیم و گاهی یک جوان بی پناه که کمی هم تندی کرده بود را رنجانده بودیم.

میر مهربان!

 مهربانی شما در انتخاب یک شعار انتخاباتی خاص هنوز از یاد نرفته است که درکنار دغدغه های سیاسی و اقتصادی ساده و بی پیرایه از نگرانی ات برای نابسامان شدن خانواده ها گفتی. با همسرت دست در دست در محافل انتخاباتی راه رفتی تا ما را به مهر و عشق های از یاد رفته هشدار دهی. حال در بیاینه آخرت هم علی رغم دغدغه های سیاسی، همان مشی و منش مهرورزانه که دیگران شعارش را می دهند، هویداست آنگاه که در اوج خشمی که بر اعضای یک خانواده بزرگ حاکم شده است، به جای بزرگان پرمدعا، شما پدری کرده اید و راه آخر را نیز به آنان که چشم بر یک بحران بزرگ بسته اند نشان داده ایدید تا بیش از این شاهد جنگ تن به تن در خیابان های شهر نباشیم. تا بیش از این مردمی برای مردمی دیگر دندان تیز نکنند. شما مردم را علیه حاکمیت دروغ به خیابان فرا می خواندید اما رهبران دیگر، مردم را علیه مردم به خیابان فرا می خوانند و این شاید شما را بیش از همیشه وادار به نوشتن بیاینه ای ساخت که حتی ته دل برخی از هواداران تان را نیز خالی کرد. بگذار ما نقد خویش کنیم و پرتوقعی خویش فریاد زنیم اما شما برای هر دو مردم، پدری کن که این روزها خانواده های زیادی در ایران دچار بحران شده اند. پدر و برادر ی از یک خانه برای راهپیمایی دولتی ها شال و کلاه می کند و فرزندان همان خانه برای راهپیمایی معترضان به خیابان می آیند. گاهی هم در همان خیابان اعضای یک خانواده رودروی هم می ایستند.

آقای موسوی!

همه می دانند که شما تردید ندارید خواسته ملتی که این روزها به خیابان می آیند، دیگر فراتر از احمدی نژاد و انتخابات است، همه می دانند که شما نیز شعارهای یک نسل معترض علیه یک نظام نامنصف را شنیده اید. اما سیاست ورزی حکم می کند که همزمان با فریادهای ملت علیه رهبری یک نظام ، کسی در کسوت رهبر معترضان به میدان آید و از همو که این روزها بیشتر شعارها علیه اوست، امتیاز بگیرد تا بحران دل آزار یک کشور را سامان باشد. بخش هایی از  همان جوانانی که عیله رهبری نظام در خیابان های شهر شعار داده اند اینک به تدبیر شما چشم امید دوخته اند.

  دیگر کسی به ذوق زدگی و شعف محسن رضایی کاری ندارد که برای پایان دادن به فلاکت هم اندیشان خود، بیانیه شما را عقب نشینی از انکار دولت خواند. همین که توانسته اید ولوله ای در دولت و مجلس و نظام ایجاد کنید و از سویی آرامش را به معترضان برگردانید تا چند روزی آرام، نظاره گر سرگردانی رقیب و منتظر پاسخ رسمی حاکمیت به خواسته های شما باشند این یعنی مدیرت بحران. خاصه آنجا که برای نخستین بار از خواسته ملت برای یک نظام جدید، چنین مبادی آداب و به دور از شعار سخن گفته اید: «ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت مبتنی بر آرای مردم می خواهیم.»

خوب می دانیم که این نامش سازش نیست وقتی کسی در سطوح رهبری و نه در خیابان، از جان مایه می گذارد تا اعلام  کند مردم نظام و دولتی که ناصادق و خشونت طلب است را دیگر نمی خواهند.

میر معترض!

حالا که چنین تدبیر کرده اید که  با ادبیاتی فاخر همان شعارهای معترضان در خیابان ها که فراتر از دولت و نقد خود نظام بود را با ادبیاتی فاخر به حاکمیت اعلام کنید،  بدانید که جنبش نیز صبور و آرام در کنار شما منتظر مواجهه حاکمیت و به تعبیر شما «نظام» با این پیشنهادات می نشیند و  اگر باز هم مستی قدرت مجال تسلیم شدن در برابر تدبیر ناب شما را نداد لطفا دیگر رودربایستی را کنار بگذارید.

قابل ستایش است منش و مرام شما که هرگز حاضر نمی شوید آنان که برای رئیس جمهور آمریکا نامه نگاری می کنند و با نمایندگان اسرائیل پای میز مذاکره می نشینند را به شیوه خودشان گوساله و بزغاله و بزدل و پادوهای رجوی  نمی خوانید. قابل تقدیر است وقتی در قامت مردی که برازنده  ادب ملت ایران است ظاهر شده اید و میان «ادبیات مسولان» تا «ادبیات مسولانه » تفاوت قائل شده اید تا با مسولانی که دستشان به خون مردم همین کشور آلوده است فرصت آخر را هم بدهید اما اگر باز هم کسانی در برابر متانت شما، وقاحت را برگزیده اند، به حرمت خون سهراب و ندا و همه بی گناهانی که شب و روزشان را در زندان و خیابان با هراس و دلهره می گذرانند، رودربایستی را کنار بگذارید که جنبش همه امیدش به همین تدبیر آخر شماست و به تعبیر خودتان: « ما نظامی صادق و رئوف و برخاسته از آرای مردم می خواهیم. »