محمود استاد محمد از نسل طلایی تئاتر است. بازمانده کارگاه نمایش و کسی که نمایش را به شکل تجربی آموخته و نمایش های بسیاری را چون آسید کاظم، شب بیست و یکم و دیوان تئاترال را در نوشته و کارگردانی کرده است. نگاهی انداخته ایم به آخرین کار وی به نام “تهرن” که با نگاهی به افسانه های جنوب ایران نوشته شده و اینک در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.
تهرن
نویسنده و کارگردان: محمود استاد محمد. موسیقی: فرشید اعرابی. طراح صحنه و لباس: مجید میرفخرایی. بازیگران: اصغر همت[تبعیدی]، خسرو احمدی[حاکم]، هدی ناصح[همسر تبعیدی]، نگار جواهریان[دختر خانواده].
مردی از تهران به جرم همراهی با مشروطه چیان به اتفاق خانواده اش به جنوب تبعید می شوند. در آنجا حاکم بسیار آنها را مورد آزار قرار می دهد. زن همچنان دل در گرو خاندان قجر خود دارد و شوهر را تحت فشار می گذارد. دختر آنها نیز در شهر دلبسته داود می شود که می گویند تهرن است. تهرن به مرحله آخر زار در جنوب گفته می شود که اهالی معتقدند هنوز جن هفت دریا از بدن قربانی خارج نشده است. دختر به کشف رمز داود بر می آید.
تابویی به نام فقر
محمود استاد محمد متعلق به نسل داستانگوی تئاتر ایران است. نسلی که ادبیات و تئاتر برای آنها آمیزه ای بود جدا نشدنی. در این پیوستگی نیز هیچ گاه زبان روز جامعه را فراموش نمی کردند و سعی داشتند با توجه به زبان روز اقشار متفاوت جامعه شخصیت های خود را بنیان نهند. از همین جا بود که سبک نمایش قهوه خانه ای در ایران پایه ریزی شد و استاد محمد و اسماعیل خلج از بانیان آن به شمار می آیند.
شاید تهرن تناسب چندانی با آسید کاظم و شب بیست و یکم و حتی متن مجموعه تلویزیونی زیر سایه همسایه نداشته باشد، اما در یک نگاه کلی می توان شباهت هایی را میان آن و دیوان تئاترال پیدا کرد. دیوان تئاترال آخرین نمایشی بود که استاد محمد آن را در سال 1381 روی صحنه برد و با زبان شعرگونه در آن به اسطوره شیرین و فرهاد می پرداخت و ماهیت تاریخی آن را به چالش می کشید. آنچه در آن نمایش نیز توجه بیشتر مخاطب را به خود جلب می کرد رویه های داستان گویی و استفاده از نقل های سنتی در نمایش ایران بود که مورد توجه قرار می گرفت.
در نمایش تهرن استاد محمد این شیوه روایت را درونی تر کرده است. یعنی نوعی پختگی که حاصل سال ها تلاش برای داستان گویی است. ما در نمایش تهرن با نوعی مراسم سنتی در جنوب ایران رو به رو هستیم. مردم آن منطقه می پندارند که جن روح برخی افراد را تصاحب می کند و برای رهایی قربانی از جن زدگی می بایست مراسم زار برای او برگزار کرد. این مقوله تاکنون در تئاتر آن چنان که می بایست دستمایه هنرمندان قرار نگرفته بود. با اینکه موضوع قابلیت های دراماتیک فراوان دارد و می تواند تبدیل به نمایشنامه ای جذاب شود.
اما استاد محمد می دانسته که برای ارتباط با حوصله مخاطب امروز نیاز به دستمایه ای دیگر نیز بوده که تماشاگر بتواند این آداب سنتی را به تماشا بنشیند و احتمالا خسته نشود. بنابراین داستان خانواده مرد مشروطه چی و داستان تبعید آنها را نیز وارد نمایش می کند. این مسئله البته توانسته دستاویزی را نیز برای نمایشنامه نویس پدید آورد که به ماهیت این واقعیت تاریخی نیز نظری افکند. البته ناگفته نماند که استاد محمد چندان روی این وجه قضیه مکث نکرده و از کنار آن می گذرد که شاید بتوان این را نقطه ضعفی برای نمایشنامه تهرن برشمرد.
در کنار داستان هایی که آمد خط دیگری از داستان نیز مربوط به زندگی داود و پدرش در قصه می شود تا نویسنده بتواند در این بین به تمام آنچه می خواهد از باور های مردم منطقه دست یابد. با توجه به این گوناگونی خطوط روایتی، استاد محمد در اجرا نیز تمهیداتی خاص را در نظر می گیرد. او فضای غالب نمایش را به دو بخش رئالیستی و سوررئالیستی تقسیم می کند. فضای رئالیستی نمایش تنها به مدد بازیگران و طراحی لباس به عینیت می رسد. در این بخش از لوازم صحنه در مینیمالیستی ترین شکل ممکن استفاده می شود.
اما در بخش سوررئالیستی داستان کمی متفاوت تر می شود. صحنه در این بخش به خاطر تداعی فضای مه آلود با مشمع هایی تزئین شده که گرداگرد صحنه را در برگرفته اند. حضور بازیگران و شخصیت ها میان آنها نوعی فضای مرموز را به بیننده نشان می دهد که با اهداف داستان همسوست.
بازی بازیگران هم این تضاد را به خوبی آشکار می سازد. ما با گویش ها و رفتارهایی متفاوت از بازیگران جنوب و تهران رو به رو هستیم که دائم همچون تلنگری دو گانه بودن فضای نمایش را به ما یادآوری می کنند. استاد محمد کاری کرده تا تماشاگران نیزهمچون شخصیت های مسافر داستان به کنجکاوی بر آیند و کارگردان را یاری رسانند تا بتواند داستان خود را شیرین تر بیان کند.