نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

محمود استاد محمد از نسل طلایی تئاتر است. بازمانده کارگاه نمایش و کسی که نمایش را به شکل تجربی آموخته ‏و نمایش های بسیاری را چون آسید کاظم، شب بیست و یکم و دیوان تئاترال را در نوشته و کارگردانی کرده است. ‏نگاهی انداخته ایم به آخرین کار وی به نام “تهرن” که با نگاهی به افسانه های جنوب ایران نوشته شده و اینک در ‏تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.‏

tehren1.jpg

‎ ‎تهرن‎ ‎

نویسنده و کارگردان: محمود استاد محمد. موسیقی: فرشید اعرابی. طراح صحنه و لباس: مجید میرفخرایی. ‏بازیگران: اصغر همت[تبعیدی]، خسرو احمدی[حاکم]، هدی ناصح[همسر تبعیدی]، نگار جواهریان[دختر ‏خانواده]. ‏

مردی از تهران به جرم همراهی با مشروطه چیان به اتفاق خانواده اش به جنوب تبعید می شوند. در آنجا حاکم ‏بسیار آنها را مورد آزار قرار می دهد. زن همچنان دل در گرو خاندان قجر خود دارد و شوهر را تحت فشار می ‏گذارد. دختر آنها نیز در شهر دلبسته داود می شود که می گویند تهرن است. تهرن به مرحله آخر زار در جنوب ‏گفته می شود که اهالی معتقدند هنوز جن هفت دریا از بدن قربانی خارج نشده است. دختر به کشف رمز داود بر ‏می آید.‏

‎ ‎تابویی به نام فقر‏‎ ‎

محمود استاد محمد متعلق به نسل داستانگوی تئاتر ایران است. نسلی که ادبیات و تئاتر برای آنها آمیزه ای بود جدا ‏نشدنی. در این پیوستگی نیز هیچ گاه زبان روز جامعه را فراموش نمی کردند و سعی داشتند با توجه به زبان روز ‏اقشار متفاوت جامعه شخصیت های خود را بنیان نهند. از همین جا بود که سبک نمایش قهوه خانه ای در ایران پایه ‏ریزی شد و استاد محمد و اسماعیل خلج از بانیان آن به شمار می آیند.‏

شاید تهرن تناسب چندانی با آسید کاظم و شب بیست و یکم و حتی متن مجموعه تلویزیونی زیر سایه همسایه نداشته ‏باشد، اما در یک نگاه کلی می توان شباهت هایی را میان آن و دیوان تئاترال پیدا کرد. دیوان تئاترال آخرین ‏نمایشی بود که استاد محمد آن را در سال 1381 روی صحنه برد و با زبان شعرگونه در آن به اسطوره شیرین و ‏فرهاد می پرداخت و ماهیت تاریخی آن را به چالش می کشید. آنچه در آن نمایش نیز توجه بیشتر مخاطب را به ‏خود جلب می کرد رویه های داستان گویی و استفاده از نقل های سنتی در نمایش ایران بود که مورد توجه قرار ‏می گرفت.‏‎ ‎

tehren2.jpg

در نمایش تهرن استاد محمد این شیوه روایت را درونی تر کرده است. یعنی نوعی پختگی که حاصل سال ها تلاش ‏برای داستان گویی است. ما در نمایش تهرن با نوعی مراسم سنتی در جنوب ایران رو به رو هستیم. مردم آن ‏منطقه می پندارند که جن روح برخی افراد را تصاحب می کند و برای رهایی قربانی از جن زدگی می بایست ‏مراسم زار برای او برگزار کرد. این مقوله تاکنون در تئاتر آن چنان که می بایست دستمایه هنرمندان قرار نگرفته ‏بود. با اینکه موضوع قابلیت های دراماتیک فراوان دارد و می تواند تبدیل به نمایشنامه ای جذاب شود.‏

اما استاد محمد می دانسته که برای ارتباط با حوصله مخاطب امروز نیاز به دستمایه ای دیگر نیز بوده که تماشاگر ‏بتواند این آداب سنتی را به تماشا بنشیند و احتمالا خسته نشود. بنابراین داستان خانواده مرد مشروطه چی و داستان ‏تبعید آنها را نیز وارد نمایش می کند. این مسئله البته توانسته دستاویزی را نیز برای نمایشنامه نویس پدید آورد که ‏به ماهیت این واقعیت تاریخی نیز نظری افکند. البته ناگفته نماند که استاد محمد چندان روی این وجه قضیه مکث ‏نکرده و از کنار آن می گذرد که شاید بتوان این را نقطه ضعفی برای نمایشنامه تهرن برشمرد.‏‎ ‎

tehren3.jpg

در کنار داستان هایی که آمد خط دیگری از داستان نیز مربوط به زندگی داود و پدرش در قصه می شود تا نویسنده ‏بتواند در این بین به تمام آنچه می خواهد از باور های مردم منطقه دست یابد. با توجه به این گوناگونی خطوط ‏روایتی، استاد محمد در اجرا نیز تمهیداتی خاص را در نظر می گیرد. او فضای غالب نمایش را به دو بخش ‏رئالیستی و سوررئالیستی تقسیم می کند. فضای رئالیستی نمایش تنها به مدد بازیگران و طراحی لباس به عینیت ‏می رسد. در این بخش از لوازم صحنه در مینیمالیستی ترین شکل ممکن استفاده می شود. ‏

اما در بخش سوررئالیستی داستان کمی متفاوت تر می شود. صحنه در این بخش به خاطر تداعی فضای مه آلود با ‏مشمع هایی تزئین شده که گرداگرد صحنه را در برگرفته اند. حضور بازیگران و شخصیت ها میان آنها نوعی ‏فضای مرموز را به بیننده نشان می دهد که با اهداف داستان همسوست.‏

‎ ‎

بازی بازیگران هم این تضاد را به خوبی آشکار می سازد. ما با گویش ها و رفتارهایی متفاوت از بازیگران ‏جنوب و تهران رو به رو هستیم که دائم همچون تلنگری دو گانه بودن فضای نمایش را به ما یادآوری می کنند. ‏استاد محمد کاری کرده تا تماشاگران نیزهمچون شخصیت های مسافر داستان به کنجکاوی بر آیند و کارگردان را ‏یاری رسانند تا بتواند داستان خود را شیرین تر بیان کند.‏