علیرغم همه اخباری که دوستان هر از گاه و گاهی با اصرار آزاردهنده از قطعیت تصمیم خاتمی مبنی بر عدم ورود به انتخابات می دهند، او در دو صحبت پی در پی، در هفته گذشته نشان داد که بر این تقاضای اجتماعی که برای ورود او به انتخابات شکل گرفته ست، ارزش ویژه قائل است و بر آن درنگ کرده است. این دو سخنرانی حاکی از این بود که خاتمی دلی نگران و سری مشغول با این مطالبه اجتماعی دارد، به نوعی که ماحصل دیدار روز دوشنبه دوم اردیبهشت او با “جمعی از ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس”، کم و بیش یک برنامه انتخاباتی بود، با توضیح صمیمانه و منطقی بیم و امیدها و هشدارهای متین او. بیم و امید ها و هشدارهایی معطوف به هر دو سوی حکومت و ملت.
سخنان خاتمی در روز دوشنبه از آنجهت شکل یک برنامه را داشت که با دقت و صراحت کم سابقه ای مشکلات کشور را در سه رکن مهم حیاتی کشور یعنی اقتصاد، جامعه و سیاست برشمرد. نگاه او به وضعیت اقتصادی کلان نگر و جامع بود: “امروز تولید لطمه خورده، بخش خصوصی لطمه دیده، بنیادها و نهادهای شبه دولتی به وجود آمده که عرصه را به بخش خصوصی تنگ کرده اند و متأسفانه نه تحت نظارت دولت اند و نه پاسخگو… در سال جاری 10 تا 11 درصد بودجه عمرانی تخصیص داده شده. یعنی مملکت خوابیده.”
از هم گسیختگی شیرازه فرهنگ و اخلاق را در جامعه به صراحت بیان کرد: “امروز سرمایه اجتماعی آسیب دیده است. شاهد گسترش فساد در همه عرصه ها و از جمله در سطح جامعه هستیم”.
او خلأ مخرب بی قانونی را در نهادها و ارکان حاکمیت برشمرد و حتی برای مقابله با آنها راهکار قانونی “دادگاه قانون اساسی” را پیش بینی کرد. خاتمی به فضای بسته سیاسی کشور که سدی در مقابل توسعه واقعی ایجاد کرده است و ضرورت گشایش در این فضا، از الزام تعامل سازنده با جامعه جهانی و سودمندی آن، سیل تأسف بار مهاجرت از کشور و بن بست پرونده هسته ای پرداخت. توجه به همه اینها بیانگر ذهنیت یک سیاستمدار پخته و آشنا به مشکلات واقعی کشور بود و بر همین اساس او به درستی بیان کرد که: “… هر کس که رئیس جمهوری آینده کشور بشود باید از مهم ترین اولویت هایش برنامه های اقتصادی باشد، اما در این اولویت ها باید به سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی توجه داشته باشد. یعنی باید در تقویت اعتماد و ایجاد امید در جامعه و ارتباط متقابل میان مردم و دولت نقش ایفا کند، علاوه بر اینکه در سیاست خارجی هم نباید به نام تهاجمی بودن دائم هزینه روی دست مردم بگذارد و مشکل درست کند، در داخل هم باید ایجاد اعتماد بکند. با سر هم بندی کردن نمی شود مشکلات را حل کرد.”
و نکته تأمل برانگیز اینکه خاتمی واقع بینانه امید می دهد که: “اگر هماهنگی کامل باشد اندک اندک مشکلات حل خواهد شد ولی انتظار معجزه نباید داشت.”
در مسئله “هماهنگی کامل” او نگران رویکرد حکومت است و در انکار بروز معجزه نگرانی اش را از نحوه طرح و میزان انتظار مردمی بیان می کند که در طی هشت سال حکومت دولتی ناکارآمد، نه تنها بسیاری از دست آوردهای شان بار دیگر تبدیل به مطالبه شده که کوه مشکلات را در برابر خود دارند.
اساساً در این سخنرانی، دغدغه هایی موج می زند که دوسوی سکه “حضور” هستند و همان گره هایی هستند که موجب برداشت ها و حدس و گمان های متفاوت در قضیه آمدن و نیامدن خاتمی شده است. زیرا که در میان موافقان حضور او دو گونه توقع و برداشت از ضرورت حضور وجود دارد. یک گونه و رویکرد متعلق به کسانی است که آمدن خاتمی به صحنه را در وحله اول، امکانی برای جلوگیری از ادامه خسارات جاری و سپس احیای از دست رفته ها، می بینند. اما نگاه دیگری است که به صراحت هشدار می دهد که آن خاتمی که در دوم خرداد به میدان آمد و آن اصلاحات که ما را ناکافی بود، به کار امروز نمی آید. خاتمی در این سخنرانی برای گروه دوم بشارتی ندارد. او می گوید که وضعیت آنچنان بی سامان است که اگر موفق شویم به سال 84 برمی گردیم: “الان بحث انتخابات ریاست جمهوری مطرح است. فکر می کنم قبل از آن که بگوییم چه کسی بیاید و چه کسی نیاید باید این را مشخص کنیم که چه انتظاراتی از رئیس جمهوری داریم و ما باید چه کارهایی را از او بخواهیم… اولاً کسی که می آید رئیس جمهوری اسلامی ایران است؛ ما نمی توانیم توقع داشته باشیم کسی بیاید که با جمهوری اسلامی مخالف است و در جمهوری اسلامی قانون اساسی مبنا است. هیچ اشکالی ندارد که افراد به اصول قانون اساسی نقد داشته باشند، اما مبنای نظم قانون اساسی است قانون اساسی هم اصول مختلف دارد. ولایت فقیه یکی از اصول قانون اساسی ما و مورد قبول است و اگر در قانون اساسی نبود می شد یک نظریه فقهی در مقابل نظریات سایر فقهی.”
در گامی دیگر، خاتمی یک دغدغه عمومی را بیان می کند به این ترتیب که: “ولی آیا می گذارند کسی که چنین می اندیشد و چنین برنامه هایی دارد بیاید؟”
این دغدغه ی و شاید پرسش بدنه ی اجتماعی اصلاحات و جنبش سبز نیز هست؛ پرسشی که با توجه به حضور نگاههای متفاوت درون این جبهه، می تواند پاسخ های مختلفی در مقابل هر شکل از برخوردهای حاکمیت ارائه کند. یکی رویکردی که با تأکید بر ضرورت اعتراض به برخورد حذفی از جانب حکومت، تشنج و درگیری را به مصلحت نمی داند و توصیه نمی کند؛ و دیگر رویکردی که به پیگیری اعتراض تا بی نهایت نظر دارد. این رویکرد دوم از دغدغه های خاتمی است که سعی می کند آن را در شکل ایجابی بیان کند:
“من هم شخصاً باید تصمیم بگیرم، ولی مطمئن باشید که از اتخاذ هر تصمیمی که موجب افزایش هزینه برای ملت شود اجتناب خواهم کرد.”
دو روی سکه حضور او، یعنی نگرانی از برخورد حاکمیت در رد یا تأیید صلاحیتش از سویی و آگاهی از وجود توقعات افزون بر توانایی او و جنبش از سوی دیگر است. این سو حاکمیتی که ممکن است نه تنها صلاح کشور، که مصلحت خود را نیز فدای انحصار قدرت کند و آن سو دوستان کم طاقتی که از او انتظار معجزه در بحران را داشته باشند.
و همچنین او روز چهارشنبه چهارم اردیبهشت، در ملاقات با اعضای ستاد جوانان اصلاح طلب خاتمی، اعضای حزب مشارکت، کارگزاران سازندگی… علاوه بر واگویی مشکلات کشور، بر این دغدغه ها باردیگر در مثال های واضح تر تأکید کرد. در مقابل نگاهی که با اصلاحات همچون یک انقلاب قرار ملاقات می گذارد، می گوید: “می خواهم بگویم که به اصلاحات به این صورت می نگرم که… اگر قانونی را نمی پسندیم تلاش کنیم به صورت مسالمت آمیز و در مسیر رسمی آن قانون، به قانون بهتری تبدیل شود. اگر نابسامانی و ناهنجاری است بکوشیم به ساز و کاری برسیم که به صورت مدنی قابل اصلاح باشد. این را محور کار قرار دهیم چشم انداز بهتری پیش رو خواهیم داشت. مهم این است که کاری کنیم که زمینه چنین کار و مسؤولیتی فراهم شود.”
او نگرانی اش را از هزینه مند شدن جامعه در اثر آمدنش بیان می کند: “در انتخابات دوره قبل گفتم که دلمان می خواهد جمع کثیری، بخصوص از جوانان که گرد هم آمده اند آزادانه دور هم جمع باشند و بحث و گفت و گو کنیم… ولی نتیجه کار این شد که بسیاری از همین بچه ها الان یا در زندان هستند و یا گرفتار مشکلات متعدد. آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد همچنان در حصر به سر می برند…. الان قصد ندارم در باب نامزدی خود برای ریاست جمهوری اعلام نظر کنم ولی فقط سؤال می کنم که اگر حاکمیت هر دلیل فردی مانند من را نخواهد و به هر قیمتی نگذارد که علی رغم خواست شما بیاید، آن روز آنان که امیدوار بودند چه حالی پیدا می کند؟ آیا کینه ها و دلخوری ها بیشتر نمی شود؟ طرف مقابل هم که هزینه ای پرداخته، آیا فضا را تنگ تر نخواهد کرد؟”
و بیم خود را در مقابل نگاهی که آمدن او را به امید ایجاد تقابلی طلب می کند، به درستی اینگونه توضیح می دهد: “بعضی می گویند بیایید، همه چیز روشن می شود، آنها جلوی شما می ایستند و ما هم پشت شما می ایستیم؛ من ابداً نمی خواهم این اتفاق بیفتد. من به فکر اصلاحات و به فکر جماعتی هستم که به هر حال به من لطف دارند هم هستم. اگر چنین وضعی ییش آید اوضاع از این هم بدتر می شود.”
باری! دریغ است که دغدغه های خاتمی واقعی هستند وقتی می گوید: “اگر حاکمیت منصفانه برخورد کند، می توان کاری کرد، اما اگر همه در مقابل هم قرار بگیرند، همه مطالبات به سوی شما اصلاح طلبان خواهد آمد. اشتیاق و شوق هم از بین می رود و حکومت هم سخت تر خواهد گرفت و به اصلاح طلبان و کشور لطمه جدی وارد می شود.”
و این جوهر و دلیل اندیشه اصلاح طلبانه است. اصلاحات بنای خود را بر حرکت از تضادها نمی گذارد و بی وقفه در پی کاهش آنها و فراهم آوردن فضایی است که مطالبات و خواسته ها مشروعیت و رسمیت بیابند؛ در اذهان و وجدان جامعه آنچنان ساری و جاری شوند که تبدیل آنها به قوانین، آخرین کار باشد. اندیشه ی اصلاح محور، طبقات متخاصم اجتماعی را آنچنان که رسم انقلاب است، جابجا نمی کند، وفاق و آشتی ملی را گذرگاه نیل به آزادی عموم و اهرم رشد و توسعه پایدار می سازد. بنا بر این مجموعه است که حضور شخصی مانند خاتمی که قابلیت تماس با همه نحله های سیاسی و فکری را در کشور دارد، امتحان خود را در صحنه دشوار سیاست جهانی، علیرغم حضور سیاست های ستیزه جویانه در داخل و خارج داده است، نیاز امروز ایران است و نه شخصیتی رادیکال تر از او که همه نیرویش صرف دفع تقابل علیه خود و یاران خود شود.