با گذشت بیش از 7 ماه از کودتای انتخاباتی 22 خرداد، روند بازداشت و تهدید روزنامه نگاران ایران همچنان ادامه دارد. ده ها روزنامه نگار، اعضای هیات مدیره و دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران به اتفاق اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در بازداشت به سر می برند؛ محل انجمن صنفی روزنامه نگاران با دستور قاضی مرتضوی پلمپ شده؛بسیاری بیکار شده اند و تعداد زیادی برای گذران زندگی به کارهای دیگری روی آورده اند، اما هنوز که هنوز است با تهدید های روزه مره دست و پنجه نرم می کنند و به صورت مداوم در دفتر پی گیری وزارت اطلاعات و پلیس امنیت تهران، بازجویی و تهدید می شوند.
در طول 7 ماه گذشته تعداد زیادی از روزنامه نگاران ایرانی ناچار از ترک وطن شده و در کشورهای همسایه در انتظار طی روند رسیدگی به پرونده هایشان از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به سر می برند.اما از آنها که مانده اند تعدادی به ناچار به شغل هایی چون منشی گری و رانندگی روی آورده اند؛ اما تهدید و آزار آنها همچنان ادامه دارد. وضعیت روزنامه نگاران داخل ایران که زیر رگبار تذکر های سریالی وزارت ارشاد، بخشنامه های پی در پی شوای عالی امنیت ملی و احضارها و تهدیدهای صورت گرفته از سوی مقامات امنیتی همچنان به کار اطلاع رسانی مشغول هستند، موضوعی است که “روز” در گفتگو با این روزنامه نگاران بررسی کرده است.
برای به مخاطره نیفتادن این روزنامه نگاران از ذکر نام آنها معذوریم.
یکی ازروزنامه نگاران ایرانی که تا کنون چندین بار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده اما هنوز به کار حرفه ای خود ادامه میدهد، سابقه ای دهساله در کار روزنامه نگاری دارد. او می گوید: روزنامه نگاری در کشور ما حداقل در ده سال سابقه کاری من همیشه با محدودیت روبرو بوده و ما هیچ وقت در روزنامه و رسانه آزاد کار نکرده ایم؛اما تا قبل از انتخابات هزینه ای که میدادیم توقیف شدن رسانه و بیکاری و نداشتن بیمه و تامین اجتماعی و… بود. به ندرت با بچه ها برخورد تند میکردند و حکم سنگین و زندان در میان بود، اما بعد از 22 خرداد احساس می کنیم دیگر حتی امنیت جانی نداریم. من خودم الان ماههاست خواب آرام ندارم و هر شب منتظرم که سراغم بیایند.تا صدای ماشین می آید میگویم نوبت من است.
وی می افزاید: قبلا بچه ها به شوخی به همدیگر می گفتند که تو را چرا نگرفتند و چرا آزادی و این شده بود جوک بین روزنامه نگاران؛ اما اکنون همین جوک، تبدیل به کابوسی وحشتناک برای همه ما شده. ترس در چشم های همه داد می زند، شکنجه روحی و روانی ما که بیرون هستیم بدتر از کسانی است که در زندان هستند. بعضی مواقع به خود می گویم کاش بازداشت ام کنند که اینقدر در ترس زندگی نکنم اما باز فقط به این امید که شاید بیرون بودن من با انتشار حتی یک خبر، مفید تر باشد، از این فکر می گذرم.
این روزنامه نگار با اشاره به خانه به دوشی برخی از همکارانش در کشور می گوید: تعدادی از همکاران ام خانه به دوش شده اند و با یک کوله پشتی، هر شب یک جا هستند. برای رفتن به خانه خود امنیت ندارند و حتی نمی توانند در یک مکان مستقر شوند؛ در حالیکه هیچ جرمی مرتکب نشده و تنها کار حرفه ای خود را انجام داده اند. اکنون به همه ما به چشم مجرم نگاه می کنند و همین که عنوان یک روزنامه نگار را داشته باشی کافیست تا با تو برخورد کنند.
وی می افزاید: ما فقط میدانیم یک لیستی هست که اسم ها در آن ثبت است و همه انتظار می کشند انگشت آقایان یک شب روی اسمشان برود و نوبت بازداشت شان فرا برسد. اما بچه ها فداکارانه مانده اند و حتی با حضور کمرنگشان سعی می کنند وظیفه خبر رسانی را انجام دهند.
راه رفتن روی مین
این روزنامه نگار کار خبری در ایران رابه راه رفتن در دشتی پر از مین تشبیه می کند و می گوید: “میدانیم که باید هزینه بدهیم و دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد اما من خبر دارم و می بینم که بچه ها چگونه احساس مسولیت می کنند و امیدوارانه با اسم مستعار وظیفه خود را انجام میدهند و از ترس و وحشتی که دارند حتی به نزدیک ترین دوستان خود نیز نمی گویند. این روزها دیگر هیچ کس از روزنامه تازه و حقوق و مزایا حرف نمیزند و از بیمه و قرار داد و اینکه کار فرما پول ما را خورد و نداد و… این روزا همین که قیافه وحشت زده دوست خبرنگار و روزنامه نگارت را ببینی خوشحالی که هنوز آزادست و بازداشت نشده است. بنابراین حتی برخی خبرها که وزارت ارشاد اعلام میکند خبرنگاری که چند جا کار کند حرفه ای نیست مورد توجه کسی واقع نمی شود و مثل جوک میماند. وقتی یک نفر مثل آقای رامین به جان سایت ها و روزنامه ها افتاده و همه را توقیف میکند، چند جا کار کردن یعنی چی؟ کو رسانه ای که بشود کار کرد؟”
اشاره این روزنامه نگار به خبر دیروز خبرگزاری ایرنا است که اعلام کرده افراد شاغل در چند رسانه از تسهیلات روز نامه نگاران حرفه ای برخوردار نمی شوند. به گفته خبرگزاری دولتی ایرنا، بر اساس تبصره دوم ماده سوم از فصل سوم آیین نامه کار حرفه ای روزنامه نگاری، افرادی که به صورت پاره وقت و یا آزاد در یک یا چند رسانه فعالیت می کنند، روزنامه نگار آزاد تلقی شده و از تسهیلات روزنامه نگاران حرفه ای برخوردار نمی شوند و برای این دسته از افراد کارت روزنامه نگاری آزاد صادر می شود!
دستگیری در حین کار
این روزنامه نگار با اشاره به ممنوعیت پوشش خبری تجمعات و اعتراضات مردمی می گوید: “اصلا فرق نمی کند تو خبرنگار باشی یا نباشی؛ در تجمع حضور پیدا کنی به عنوان اغتشاش گر بازداشت می شوی. به همین دلیل کار خبری در تجمعات، یعنی بازی کردن با جان؛ مثل همه مردم که جان خود را کف دستشان می گیرند و به خیابان می آیند و اعتراض میکنند.ما هستی و امنیت حرفه ای نداریم اما می رویم خبر می نویسیم و می آییم.ولی کجا منتشر کنیم وقتی رسانه هایمان اجازه انتشار ندارند و زندان و توقیف و فیلتر و… در انتظارمان است.”
به گفته این روزنامه نگار، “در برهه فعلی وظیفه اصلی بر دوش خود شهروندان و بچه های خبرنگار در قالب شهروند عادی است و خیلی از خبرنگاران به اسم شاهد عینی اخبار را مطرح می کنند و یا با اسم مستعار در فیس بوک و توییتر و سایت های اجتماعی گزارش می دهند اما در خیلی موارد مردم با عکس ها و فیلم هایی که منتشر می کنند، خیلی جلوتر از ما هستند.”
این روزنامه نگار تصریح می کند: “کار خبری در داخل کشور کاملا بسته شده ولی با تمام این اوصاف نمی خواهیم تسلیم شویم چون وقتی در ایران پذیرفتیم روزنامه نگار باشیم میدانستیم هزینه دارد.هر چند شاید تا این حد را فکر نکرده بودیم، اما هنوز خیلی از خبرنگارها با تعهد و احساس وظیفه کار می کنند و هر کدام یک گوشه از کار را گرفته اند و همه امیدوار هستند فضا بهتر بشود. هنوز امید و امیدو امید داریم و دلمان نمی خواهد تسلیم شویم.دلمان برای مردم میسوزد که خیلی ها بی نام و نشان در زندان ها می پوسند، دانشجویان و مردم عادی و همین نهیبی است به ما که با تمام سختی ها باز بایستیم و کار کنیم و تسلیم نشویم و هر موقع میخواهیم گله ای هم بکنیم باز از همین مردم خجالت می کشیم و دم می بندیم.”
یک خط هم ننوشته ام
اما در این میان وضعیت روزنامه نگارانی که روزنامه ها و رسانه هایشان بعد از کودتای انتخاباتی توقیف شده چگونه است؟ براساس گزارش ها بعد از 22 خرداد تاکنون بیش از 20 روزنامه و نشریه، توقیف و صدها روزنامه نگار و نویسنده بیکار شده اند. یکی از این روزنامه نگاران که از 6 ماه پیش تا امروز بیکار است به “روز” می گوید: ”من 6 ماه است که بیکارم؛ یعنی بعد از حمله ای که لباس شخصی ها به روزنامه ما کردند و روزنامه بسته شد، تاکنون حتی یک پاراگراف هم ننوشته ام اما با این همه، همه میگویند مواظب باش تو را هم می گیرند چون خبرنگار هستی. برای اینها فرقی نمی کند که کار می کنی یا بیکاری. با همه روزنامه نگارها مشکل دارند و می خواهند همه را بترسانند و مجراهای ارتباطی و خبر رسانی را ببندند. برای همین من همیشه آماده بازداشتم. با اینکه تاکید می کنم هیچ فعالیت رسانه ای در هیچ قالبی درشش ماهه اخیر نداشتم اما این روزها ما روزنامه نگارها هیچ آینده ای که در آن، نمایی جز بازداشت و بیکاری و زندان و تحقیر باشد، سراغ نداریم.”
وی می افزاید: “هیچ نهادی نداریم که ما را حمایت کند. تنها نهاد مستقل ما را پلمپ کرده اند. ما این روزها فقط اتفاقات را می بینیم و رسانه ای برای انتشار وقایع نداریم. دچار افسردگی شده ایم که هیچ کاری از دست ما بر می آید. از طرف دیگر حکم های سنگینی که برای بهمن احمدی امویی، سعید لیلاز، احمد زیدآبادی و مسعود باستانی و سایر روزنامه نگاران صادر کرده اند همه را دچار وحشت و ناامیدی کرده. واقعا این سئوال مطرح است که چرا باید مظلوم ترین قشر این جامعه که در این سالها سنگین ترین هزینه ها از بیکاری های مکرر و احضار وتهدید و… را تحمل کرده امروز در مقایسه با سیاستمدارانی که با هم بازداشت شده اند حکمشان سنگین تر باشد.”
به گفته او، روزنامه نگارانی که از زندان آزاد شده اند در هیچ روزنامه و رسانه ای به کار گرفته نمی شوند و از سوی دیگر روزنامه نگارانی که، با توقیف روزنامه هایشان بیکار شده اند برای امرار معاش ناچار شده اند به رانندگی تاکسی و منشی گری و مشاغل پایین اداری تن بدهند تا بلکه بتوانند خانواده های خود را تامین کنند.
این روزنامه نگار می گوید: “آقایان، روزنامه نگارها را دشمن خود می دانند در حالی که اصلا این طور نیست. روزنامه نگارها فقط به فکر اصلاح امور هستند و بیشتر ازهر قشردیگری به حرکت مسالمت جویانه جنبش مردمی دلبسته اند.”
یک روزنامه نگار دیگر اما از عدم حمایت صاحبان رسانه ها می گوید و از اینکه وقتی روزنامه نگار یا عکاسی بازداشت می شود روزنامه متبوع اش او را کاملا از کار کنار می گذارد و بعد از آزادی هیچ جایی نه در رسانه خود و نه در رسانه های دیگر ندارد.
به گفته این روزنامه نگار “نفس کشیدن در فضای فعلی ایران به شدت سخت شده اما روزنامه نگاران همچنان کار می کنند و گهگداری به رفتن همکارانشان از ایران اشاره می کنند و می گویند او نیز رفت. ناچار شد برود. سرنوشت ما هم همین است. یا فرار و دربدری یا گوشه زندان.”