منصور ارضی مداح معروف و یکی از مداحان بیت رهبری برای بار دیگر اظهارات جنجالی را بر زبان آورده و با “پیر کفتار” خواندن هاشمی رفسنجانی، دعا کرد “ان شالله خداوند مرگ او را برساند”.
این سخنان او در یکی از مناسبت های مهم دینی یعنی دعای روز عرفه انجام شد. (جالب اینکه در سال ۸۸ وی از فدراسیون فوتبال برای برگزار کردن چند دیدار لیگ برتر در روز عرفه انتقاد کرده بود و گفته بود: در اثر این اقدام تعدادی از جوانانی که ممکن بود گذرشان به مراسم دعای عرفه بیفتد، از این فیض محروم میشوند.)
پیش از این هم موارد عدیده ای از موضعگیری سیاسی مداحان، له و علیه یک فرد یا یک جریان سیاسی صورت پذبرفته بود که این پرسش را به ذهن متبادر می سازد که آیا منصور ارضی و همگنان او رأساً این اظهارات را می کنند یا آنکه باید انتظار داشت جامعه مداحان دولتی به مثابه یک “گروه فشار” رفتار می کنند؟
این پرسش از آن روست که فهرستی بلند بالایی از صاحب منصبان و لشگریان و افراد صاحب نفوذ را می توان نام برد که در روضه خوانی منصور ارضی و همگنان او حضور می یافتند و می یابند. همچنین به گواهی بسیاری از تصاویر، منصور ارضی و همگنان او از بیت رهبری گرفته تا هیات دولت احمدی نژاد حضور داشتند. زمانی که هنوز رابطه احمدی نژاد و منصور ارضی شکرآب نشده بود، منصور ارضی (یک مداح) در سفرهای استانی احمدی نژادی از همراهان هیات دولت بود.
اقتصاد مداحی
جامعه مداحان، پدیده ای منحصر در مذهب شیعه است. وظیفه اینان ذکر مصائب امامان شیعه به منظور زنده نگه داشتن تاریخ آنان است. این نهاد اجتماعی همزاد جامعه واعظان و معممان است. در نوعی تقسیم کار بین این دو معمولاً در مجالس مذهبی، وظیفه وعظ و اندرزهای دینی را روحانیان و وظیفه ذکر مصائب (گریاندن مردم) را مداحان بر عهده دارند.
اما، این تعریف آنگاه به خطا می رود که دانسته باشیم وعظ و مداحی، اینک در جمهوری اسلامی نه صرفاً به منظور تبلیغ و ارشاد دینی بلکه به عنوان یک “بنگاه اقتصادی” عمل می کند. از این رو، “دیدارشناسی اقتصاد مداحی” خود درخور توجه است چرا که به وفور دیده شده یک مداح بیسواد به صرف داشتن صدای خوش مبالغ هنگفتی برای یک ساعت روضه خوانی می گیرد که شاید برابر با درآمد یک پزشک متخصص با سال های تحصیل است.
از این رو، اگر باور داشته باشیم وعظ و مداحی از یک “نهاد مذهبی” به یک “بنگاه اقتصادی درآمدساز” تغییر کاربری داده است، هر آنچه از قبیل رقابت، حذف رقیب، زد وبند سیاسی، رانتخواری و.. در یک بنگاه اقتصادی برای زنده ماندن متصور است برای بنگاه اقتصادی مداحان و واعظان هم متصور است.
بنگاه اقتصادی روحانیت، بنگاه اقتصادی مداحان
با انقلاب اسلامی به محوریت روحانیان، جامعه معممان و روحانیان تدریجاً تغییر کاربری داده است. دیانت روحانیان عین سیاست آنان شد. داشتن دستاری بر سر برای برخی از آنان مجوز ورودشان در هر نهاد و دستگاه دولتی و خصوصی شد.
همین ویژگی (تغییر کاربری) تدریجاً در جامعه مداحان نیز به وجود آمد تا آنان نیز پایشان به سیاست کشیده شد. جانبداری و دعا به جان یک گروه سیاسی و لعن و نفرین دیگر گروه سیاسی آن هم گاه با درنوردیدن موازین اخلاقی (فحش و ناسزا گویی در مجالس مذهبی)، پدیده شگفتی است.
“پیر کفتار” خواندن رفسنجانی در سال ۹۲ توسط منصور ارضی محصول “عایشه” خواندن فائزه هاشمی پیش از انتخابات مجلس پنجم است که در آن رای دوم تهران را به خود اختصاص داد. در رقابت بین ناطق نوری و محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶، منصور ارضی در جلسه روضه خوانی! هشدار می داد که مردم گول عمامه سیاه (سیادت خاتمی) را نخوردند و به او رای ندهند.
مداحان به مثابه گروه فشار
بنیادهای انقلاب اسلامی که در جامعه ایران با اکثریت مردم شیعه به وقوع پیوست، بنیادهای دینی است. منکوب کردن صداهای مخالف همچون کمونیست ها و مارکسیست ها و توده ای ها و لیبرال ها کار چندان سختی برای حاکمیت نبود.
اما، فرو کشاندن مراجع تقلید (از آیت الله شریعتمداری گرفته تا آیت الله منتظری) کار ساده ای نبود. مشوه کردن فردی همچون خاتمی و رفسنجانی که آنان خود در سلک روحانیت و در عین حال از چهره های انقلاب اسلامی هستند نیز کار دشواری است. “بی دین” نشاند دادن اینان فقط به دست “دینداران” امکان پذیر است. این وظیفه به جامعه مداحانی همچون منصور ارضی سپرده شد تا در مجالس عزای امام حسین، ابن سعد و ابن مرجانه و شمر و یزید زمان را برای پامنبرهای خود به تصویر بکشند.
در یک کلام “بنگاه اقتصادی” مداحان بنا به ضرورت به “گروه فشار” نیز تبدیل شده تا مفتضح کننده “اسلام امریکایی” و معرف چهره واقعی “اسلام ناب محمدی” باشند حتی اگر ناگزیر باشند در انجام این وظیفه دینی خود! مرزهای اخلاقی را در نوردند. منصور ارضی، سر سلسله مداحان حکومتی، با فخر و مباهات گفته بود که “من یک روز لات بودم”.
بدیهی است از پای منبر چنین مداحانی، چه “لباس شخصی هایی پرورش می یابند. برای مثال در شب های احیای ماه رمضان سال ۸۹، گروه فشاری که قصد یورش به خانه کروبی را داشتند، ابتدا با خواندن مرثیه و عزاداری ، شارژ روحی شدند و سپس به مجتمع مسکونی که مهدی کروبی در آن منزل داشت یورش بردند. در محرم سال ۹۰ نیز همین ها با روضه خوانی در برابر سفارت انگلیس، ابتدا به ساختمان سفارت و سپس به منزل مسکونی کارکنان سفارت حمله ور شوند.
چه دلیلی بر گروه فشار بودن اینان جز آن که این همه توحش در برابر چشمان پلیس کشور اتفاق افتاد بدون هیچ مداخله ای. از این رو، باید گفت در ایران با پدیده شگفتی مواجه هستیم که می توان آن را “بنگاه اقتصادی و گروه فشار مداحان حکومتی” نام نهاد.
گروه فشار چیست؟
یکی از ویژگی های جوامع غیردمکراتیک آن است که به دلیل حاکمیت نظام های اقتدارگرا، این جوامع فاقد نهادهای مدنی (مثل احزاب، رسانه های آزاد و سازمان های مردم نهاد) برای تضارب اندیشه و حل و فصل اختلافات هستند. ناگزیر، رویکرد چنین جوامعی به سوی تک صدایی است. بنابر این آستانه تحمل صدای مخالف در این نظام ها پایین است. برخورد با صدای مخالف، کارکرد اصلی گروه فشار است.
بنابر این، موجودیت یافتن گروه فشار در یک نظام سیاسی را دلیل بیماری آن نظام باید دانست که به دنبال همسو کردن همه صداها با خود و یا خفه کردن آن هاست. چنین وظیفه ای به گروه فشار واگذار می شود.
وقتی هدف همسو کردن یا خفه کردن صدای مخالف باشد، پر واضح است که توسل به هر روش غیر اخلاقی برای نیل به این هدف موجه است. “ناسزا گویی” به منظور “ترور شخصیت” یکی از روش های خفه کردن صدای مخالف توسط گروه های فشار است همچنان که یورش و حمله و اغتشاش دیگر روش هایی است که یک گروه فشار استفاده می کند.
ناسزاگویی
یکی از ویژگی های افرادی که به عنوان گروه فشار به کار گرفته می شوند این است که اینان از اقشار منتفع از نظام حاکم و در عین حال “جاهل مسلک” هستند که ناسزاگویی یا در صورت نیاز توسل به زور برایشان راحت است.
اما، در پدیده ای درخور توجه، جامعه مداحان در حالی که ارتباط معنوی با مخاطبان خود برقرار می کنند و ناگزیر باید زبان پاک و ادبیات پاک داشته باشند، گاه چنان آلوده به ناسزاگویی می شوند که حاضرند هر حرمتی را بدرند. سعید حدادیان یکی از مداحان معروف، یک بار در یک مجلس روضه خوانی، مشایی را به عضو تناسلی احمدی نژاد تشبیه کرده بود و به رییس دولت، هشدار داده بود که حزب الله آن را خواهد برید.
از قضا، کارکرد این گونه گروه فشار راحت تر از دیگر انواع گروه فشار است چرا که با توانایی هایی که دارند نخست از رهبر معنوی خود “یک قدیس” و از دشمن او “یک شریر” می سازند که کار را برای هرگونه حمله و هجمه راحت می سازد. از اینجاست که برای این گروه فشار فرق نمی کند که آن فرد شریر مثلا افرادی مثل هاشمی رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی باشند یا محمد باقر قالیباف که در سال ۸۴ به رقابت با احمدی نژاد بر آمده بود.
منصور ارضی به عنوان بزرگ مداح دولتی، پرونده درازی در ناسزاگویی در روضه خوانی های خود دارد. او یک بار محمدباقر قالیباف را با عمر بن سعد مقایسه کرده بود و بار دیگر هاشم آغاجری را “حرمزاده”، احمدی نژاد را “محصول لقمه حرام” و محمدعلی ابطحی را “زناکار توصیف کرده بود.
وی حتی کار را به جایی رساند که مکارم شیرازی از مراجع تقلید دولتی را برای یک تذکر ساده به باد انتقاد گرفت صرفاً به این دلیل ساده که وی برخی سخنان و رفتار جامعه مداحان را مورد نکوهش قرار داده بود. منصور ارضی در مقابله با انتقاد این مرجع تقلید، تهدید کرده بود که “اگر اعتراضات ادامه یابد به مداحان می گویم که دیگر نخوانند.”
منصور ارضی، سر سلسله مداحان دولتی، در توجیه این همه بدزبانی و ناسزاگویی خود گفته است که: “عده ای می گویند که چرا اهانت می کنید؟…می گویند مگر مداح فحش میدهد؟ بله. مداح این کار را می کند، ولی کجا؟ آنجایی که باید بگوید می گوید.”
گروه فشار مبسوط الید
موضوع دخالت های چنین گروه فشاری منحصر به ناسزاگویی نیست. این ها خود را چنان در حاشیه امنیت می بینند که اطمینان دارند هیچ اقدامی برایشان هزینه ساز نیست. تهییج افکار مردم برای کشتن صدای مخالف دیگر ممیزه این گروه فشار است. منصور ارضی، یک بار با یهودی خواندن مشایی گفت: “این یهودی امت(مشایی) را گفتم هر کی بکشتش پولشو من میدم! خداشاهده”
چنین دست بازی برای اعمال منویات خود تنها در رابطه تنگاتنگ جامعه مداحان دولتی با هسته اصلی قدرت امکان پذیر است که نوعی مصونیت از پیگرد قضایی را برایشان همراه دارد. او یک بار با اشاره به میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی گفته بود “اگر تا حالا با این سه نفر برخورد نکرده ایم به احترام گل روی رهبر است”.
در یک کلام باید گفت که جامعه دین زده ایران امروز پر است از “شعبان بی مخ های مداح”.