”گردباد” با استناد به یکی از سکانس های فیلم تازه ای به کارگردانی رابرت ردفورد، به تصویر عمومی از ایران در جهان اشاره دارد:
در فیلم (شیرها در پوست گوسفندان) به کارگردانی رابرت ردفورد و بازیگری تام کروز و مریل استریپ و رابرت ردفورد؛ سکانسی هست که فرمانده نظامی ارتش امریکا در اتاق جنگ دارد برای نیروهای تحت امرش سخنرانی میکند. او میگوید: القاعده و عراق با کمک “آنها” دارند با ما میجنگد؟
یکی از افراد حاضر در جلسه از فرمانده سوال میکند: آنها کی هستند؟ فرمانده میگوید: به همهی سوالها جواب دادم ولی به این جواب نمیدم. ناگهان دستش را به نقشه روی دیوار میبرد و دوربین با نمای کلوزآپ نام ایران را نشان میهد. برای دیدن این سکانس وقتی از شروع فیلم ۶ دقیقه و ۳۵ ثانیه گذشته خودتان را آماده کنید.
آقای خاتمی، بس است. مرا بازی ندهید!
”گوشزد” خبر می دهد که فضای انتخاباتی شهر اصفهان نیز مانند اغلب دیگر نقاط کشور سرد است:
در این سی سالی که از انقلاب اسلامی می گذرد من انتخاباتی اینچنین ندیده ام. تبلیغات انتخاباتی هم که ممنوع شده است. شاید خودشان دیده اند که در انتخاباتی که رقیبی وجود ندارد و کسی برنامه ای هم ندارد و اصولا مجلس و نمایندگانش بنا نیست که قدرت انجام کاری را داشته باشند، بهتر است که درختان بر جا باشند تا اینکه تنه آنها صرف ساختن کاغذ برای تبلیغات چنین مجلسی شود!
در این بین فرمایشات آقای خاتمی مبنی بر شرکت مردم برای بر هم زدن بازی محافظه کاران تامل برانگیز بود. ترجمه این حرف یعنی اینکه اکثریت خاموش بیایند و به ما کمک کنند تا اقلیتی 110 نفره را در مجلس به دست آوریم و نظام حضور این اکثریت را به حساب خود منظور کند و این 110 نفر هم با توجه به اینکه در اقلیتند و قانونا و عملا قانونی را نمی توانند در این مجلس به نفع رای دهندگان خود تصویب کنند و عذرشان از هم اکنون موجه است. جناب آقای خاتمی: من بازی حریف شما را به نفع شما بر هم نمی زنم…مرا بازی ندهید.
آقای خاتمی، زیر بار قوانین غلط و تحمیلی نروید
”نیک آهنگ کوثر” منتقد این توصیه خاتمی است که باید به هر وسیله بازی اصولگرایان حاکم را برهم زد:
امشب داشتم همهاش در باره سخنان خاتمی فکر میکردم، و موضوع طرح امروزم هم همین حرفهای اخیرش بود.خاتمی میگوید باید با شرکت در انتخابات، این بازی را به هم بزنیم. مثل این میماند که نیمه اول بازی تمام شده، نصف اعضای تیم شما را هم اخراج کرده باشند، ۵ گل هم عقب باشید، و بدانید که داور هم در کمال نامردی تیم شما را از کار انداخته، و باز دارید بازی را به رسمیت میشناسید. بدتر، بخش عمده تماشاگران هم برایشان اصلا اهمیتی ندارد که چه اتفاقی میافتد و همینطوری آمدهاند و قربانی شدن تیم شما را تماشا میکنند.
چند تا از بازیکنان اخراج شده به امید جلب توجه تماشاگران یک گوشه زمین تحصن میکنند، عمرا کسی برایشان دست بزند. آخر سر هم انتظامات کنار زمین آنها را می اندازد بیرون و حتی اجازه رفتن به رختکن ندارند. برای به هم زدن بازی حریف، زیر بار قوانین غلط تحمیلی نمیروند!
گفتن اینجا بشین. من هم نشسته ام!
”حذفیات” راوی یک تحرک تبلیغاتی نامتعارف در تهران است که خودش شاهد آن بوده:
یکی دو روز پیش با دوستم در میدان هفت تیر در حال قدم زدن بودیم و تبلیغات گروه ها در میدان هفت تیر را نگاه می کردیم.میزی توجه ما را جلب کرد که پشت آن دو دختر خانوم با تیپ و قیافه کاملا امروزی در حال تبلیغ لیست اصول گراها بودند. من خودم رو زدم به کوچه علی چپ که مثلا نمی دونم این اصول گراها کیا هستند. سوال کردم که ببخشید این اصول گرا ها چپ هستند یا راست؟
جواب داد که من نمی دونم آقا، من کارمند دولتم و به من گفتن اینجا بنشین!
پرسیدم که کارمند دولت با این تیپ؟ چه خوش تیپ شدن کارمندا
گفت که نه بابا به ما گفتن که با لباس کارمندی اونجا نباشین!
گفتم حالا از کجا؟ از کدوم اداره؟
جواب داد: از شرکت هلیکوپتر سازی پنها وابسته به وزارت دفاع
پرسیدم که: پولم می دن؟
خانم جوان تر جواب داد که: گفتن ظاهرا در پاداش های عید تاثیر داره
کدام شان جرات دارند که…
”دبستان” از اصلاح طلبان می خواهد فقط به یکی دو نمونه از دفاع از حقوق شهروندی توسط خودشان اشاره کنند تا آنوقت او برود و به ایشان رای بدهد:
کافی است دوستان از میان کاندیداهای اصلاح طلب فقط چند تن را به مردم معرفی کنند که در طول سه دهه ی گذشته به سرکوب جامعه مدنی، زندانی کردن آزادیخواهان، اعدام ها و تجاوزات دولت اعتراض کرده باشند. کدامیک از اینان حتی یک بار به زندانی کردن ها اعتراض کرده باشد. اعتراض به سرکوب های دهه ی 60 و اعدام ناجوانمردانه ی چند هزار زندانی در تابستان 67 پیش کش؛ چرا به بازداشت زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان، اقلیت های مذهبی، اقلیت های قومی و غیره در دوران پس از اصلاحات اعتراض نکرده اند و نمی کنند؟
کدامیک از اینان شجاعت آن را دارد که در مقابل گنجاندن حکم ارتداد در قانون مجازات اسلامی بایستد و بگوید: ”این حکم شاید به دلائل سیاسی در صدر اسلام توجیه پذیر بوده است، اما مطابق معیارهای بشر کنونی این حکم، حکمی غیر اخلاقی، غیر عقلانی، غیر انسانی، غیر عادلانه و ناقض حقوق بشر است؟!
همدیگر را تخطئه نکنیم
هادی قابل در “از نگاه من” درباره انتخابات مجلس هشتم چنین مینویسد:
دلایل دوستان اصلاح طلب در دو سویه ی مخالف؛ شرکت یا عدم شرکت، به گونه ای است که عملا منجر به وحدت رویه نشده است و هیچیک نتوانسته دیگری را به رویکرد خود قانع سازد. بنا بر این، هیچیک نباید دیگری را در تصمیم خود تخطئه کند و باید قبول کرد که هردو رویکرد، دلائل عقلانی و مشروعی دارند که برای خودشان حجت است و لزوما باید به آن رفتار کنند.
هریک از اصلاح طلبان که خود را قانع ساخته تا علیرغم جفای حاکمیت، در این صحنه حاضر شود و رأی دهد، عقلا باید به نامزدهای اصلاح طلب باقی مانده و یا افراد غیر وابسته به حزب رهبری، رأی دهد. هرکس مصمم به عدم شرکت در این صحنه است، البته حق دارد که شرکت نکند و حتی به تبلیغ دلایل خود بپردازد تا دیگران را نیز به تصمیم خویش قانع سازد و از شمار شرکت کنندگان بکاهد.
به این شایعات توجه نکنید
”اکبر اعلمی” نماینده رد صلاحیت شده تبریز، خطاب به مردم حوزه انتخابیه اش بیانیه ای صادر کرده است:
اخیرا به منظور کاستن از حساسیت های ناشی از رد صلاحیت اینجانب و فرسایشی کردن چنین حساسیت هایی، بصورت گسترده ای شایع کرده اند که صلاحیت اینجانب تائید شده است، این خبر کذب محض است.
همچنین، در برخی از نقاط شایع شده که اینجانب از کاندیدای خاصی حمایت کرده ام، این موضوع نیز صحت ندارد و بدیهی است چنانچه پیامی داشته باشم از طریق وب سایت شخصی ام به استحضار مردم خواهد رسید.
ضمنآ عده ای از روی خیرخواهی و یا با مقاصد سیاسی و به منظور بهره برداری های خاص بنفع خود به دیگران توصیه می کنند که جهت اعتراض به رد صلاحیت اینجانب نام بنده را در برگه های رای بنویسند، یقین داشته باشید که این اقدام به نفع تمامیت خواهان بوده و در این صورت چه بسا این قبیل آراء را به نام افراد دلخواه خود قرائت خواهند کرد.
برعکس نهند نام زنگی کافور
”راز سر به مهر” متعجب است که جنبش دانشجویان عدالتخواه چطور چنین اسمی روی خودشان گذاشته اند:
هستند؛ کچلی که زلفعلی است، چلاقی که یدالله ست، بخیلی که احسان است، فقیری که گنجعلی ست، زشتی که زیبا ست، مَشنگی که هیبت الله… لابد بزرگترهایشان با این اسم گذاشتن ها می خواستند در و همسایه را گول بزنند، یا شاید خودشان را، یا شاید طفلشان را!
در سرزمینی که از مگس گرفته برای وزوز کردن و حمار برای عرعر کردن تا جان برای در امان ماندن مجوز مُهر شده خواسته می شود، و پس از حل همه مشکلات وطن از جمله فقر و بیکاری و فساد و تبعیض، به همت جنبش عدالتخواه دانشجویی طی مراسمی رسمی، یک میلیون دلار، به عنوان جایزه برای قصاص یا اعدام انقلابی سه مقام حکومت اسراییل تعیین شد. به این ترتیب داریم میریم داشته باشیم خرتوخری بیش از پیش رو! شما هم می توانید با فروش کُلیه در افزایش مبلغ جایزه سهیم باشید؛ این را خودشان گفته اند! فقط قبلا اسم جنبش را با دقت مرور کنید؛ جنبش عدالتخواه دانشجویی!
آقای کروبی، دموکراسی فقط یک معنی دارد
احمد سیف در “نیاک” می نویسد وقت بازنشستگی سیاسی کروبی فرارسیده است:
وقتی این گزارش را خواندم، به خودم گفتم چقدر خوب می شد که آقای کروبی گران مایه اعلام بازنشستگی می کرد. آقای کروبی می فرمایند که “دموکراسی در جوامع مختلف، معانی مختلفی دارد”. خیر قربان، خلاف به عرض رسانیده اند. دموکراسی معانی مختلف ندارد مگر اینکه بعضی ها بخواهند با سوء استفاده از احساسات و کمبودهای تاریخی مردم، گنجشگ را رنگ کرده و به جای قناری به آنها قالب کنند.
زشت است به خدا!
مریم مهتدی در “صفحه سیزده” منتقد خبرگزاری فارس است که به انحاء مختلف در پی دامن زدن به داستان تکفیر سروش توسط مجید مجیدی کارگردان سینماست:
خبرگزاری ابنالوقت فارس با سیاستهای گاه خندهدارش، اینبار سر ماجرای مصاحبهی دکتر سروش و سخنرانی ِ مضحک مجید مجیدی واقعاً گل کاشته است. فکرش را بکنید، دوره افتاده از سینماییهای معلومالحال نظرشان را دربارهی حرفهای مجیدی میپرسد و بعد با تیترهای مکش مرگ من مصاحبهها را میفرستد روی خروجی و لابد خوشحال هم هست!
یکی نیست به این دوستان بگوید: زشته به خدا! آدمیزاد عقاش میگیرد! یکی از بین این دوستان ِ هیجانزدهی فارس بیاید توضیح بدهد که چرا در مراسم تقدیر روزنامهنگاران مسلمان از مجید مجیدی، دست ِ این کارگردان ِ معناگرا را بوسیدند؟
اریستوکراسی اما مشروطه
”حرف حساب” معتقد است در حالی که امروز به رای و نظر مردم کمترین توجهی نمی شود اما مشروطیت و توجه به رای مردم سابقه ای دیرینه در تاریخ ایران زمین داشته است:
در دوران هخامنشیان اگر چه شاه بسیار محترم و عزیز بود، ولی اختیاراتش محدود بود و بهیچوجه قدرتش به پایه قدرت فراعنه و دیکتاتوران آشوری و رومی نمیرسید. نوع حکومت در ایران باستان، اریستوکراسی بود. به عبارت دیگر مانند حکومت فعلی انگلستان، دموکراسی اشرافی بود. هرودت می نویسد: “در ایران شاهان و حکمرانان به هیچ وجه در کار خود آزاد نیستند و نظریات و خیالهای خود را در مجلس پیشنهاد میکنند تا پس از صلاحدید و تصویب نمایندگان به موقع اجرا گذاشته شود”.
ساندویچ بعد از دور دوم انتخابات گران می شود!
وب سایت روزنامه “مردم نو” زنجان چنین خبری به نقل از رئیس اتحادیه ساندویچ فروشان داده است:
در حال حاضر تا پایان انتخابات اتحادیه سعی خواهد کرد قیمت انواع ساندویچ در زنجان تغییر نکند اما بلافاصله پس از پایان انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی قیمت انواع سوسیس و کالباس به شدت گرانتر خواهد شد.
فقط جابجائی در قدرت کافی نیست
”ایران نشنال” معتقد است توجه به مسائل زنان در برخی نهادها، فقط جنبه ای نمایشی و تبلیغاتی دارد و بس:
تنها با جابجایی قدرت و وضع قانون نمی توان به تجدد رسید و راه به دمکراسی یافت. بنابر این لازم است با گزینش و تدوین کاربرد های عملی و کارساز قوانین وضع شده را به اجرا در آورد و جامعه را به پذیرش قانون ترغیب نمود. آنچه به صورت قانون در می آید میبایست در یک روند آموزشی، به عنوان افکار و آداب همگون با مدرنیته بصورت بخشی ار عرف، عادت و اخلاق جامعه گردد. بنابراین تمرین رفتار دمکراتیک در درون سازمان ها و نهادها و کنکاش و برخورد با رفتار های فردی و گروهی زنان و مردان با یکدیگر در سطح سازمان ها و جامعه ضروری است.
بطور مثال تا زمانیکه آقایان بنا بر ضروت زمان و یا بر اثر نیاز “جالب و قابل فروش نمودن خود” در اساسنامه و منشور ها ی سازمانی خود تنها یک تبصره را به زنان به عنوان” نیمی از جمعیت جامعه” اختصاص می دهند، اما در چارچوب رفتار های روزانه، چه در سطح سازمان سیاسی و چه در زندگی خصوصی خود به روش و منش مرد سالارانه ادامه می دهند، نباید از عدم استقبال گسترده ی زنان شگفت زده و گله مند باشند.